دختر برادر زنم

1397/06/31

32 سالمه 60 کیلو وزن 170 قد. و دختر برادر زنم اسمش رعناست 19 سال و170 قد و 45 وزن.
یه شب خواهر زنم که در شهرستان زندگی میکنن برادر زنم زنگ زد خونه ما و به خانمم گفت که خواهرشون مریض شده و بردن بیمارستان. ساعت یک نصف شب بود.خانمم بابرادر و زنداداشش با عجله رفتند بیمارستان. برادر خانمم گفت که رضا خابیده تو برو خونه ما پیش بچه ها بمون اونا با عجله رفتن شهرستان و من رفتم خونه اونا.دیدم رضا که 8 سالشه وسط پذیرایی خوابیده و رعنا هم با روسری و مانتو نشسته فیلم میبینه. منم رو مبل نشستمو با گوشیم ور میرفتم. بعد نیم ساعت گفتم رعنا خوابت نمیاد گفت نه. گفتم حوصلمون سر رفت چی کار کنیم پاشد رفت یه لیوان شربت اورد گذاشت روی میز. شربتو خوردم گفتم رعنا بیا گل یا پوچ بازی کنیم حوصلمون سر رفت. با یه احساس غرور گفت بلد نیستم اخه خیلی مغروره. پاشدم رفتم یه کاغذی از دفتر نقاشی احساس بریدم و گردش کردم رفتم پیش رعنا نشستم یه نگاه تعجب امیز بهم کرد و خودشو جمو جور کرد گفتم منم زیاد بلد نیستم فقط سرمون گرم بشه دستامو اوردم گفتم بگو بعد یکی دو بار گل رو گرفت گفتم حالا تو بیا همان طور که نشسته بود دستاشو برد پشتش و اورد جلو اروم دستمو زدم رو دست چپش گفتم این. که اشتباه بود. یه بار دیگه اومد هر دو دستشو گرفتم دستم با حالت خنده به چشماش خیره شدم یه چشمکی بهش زدم گفتم تو دستته؟ گاهی شوخی و خنده و حرفای دوپهلو بهش میزدم کلا تعجب کرده بود گفتم سر چی بازی کنیم گفت نمیدونم گفتم هر کی باخت یه جوک تعریف کنه و قرار بر 10 تا بود که تموم میشه اول اون باخت و به زور یه جوک بیمزه تعریف کرد بعدش عمدا من باختم تا جوک تعریف کنم. گفتم معلم زبان از دانش اموز میپرسه حال استمراری چیه دانش اموز میگه بلد نیستم بعد میگه حال ساده چیه میگه خانم اجازه حال ساده یعنی از روی شلوار.اینو که گفتم یه نیش خند یواشکی زد گفتم ببخش بی ادب بود. اروم اروم مخ میزدم گفتم سر یه چیز دیگه بازی کنیم گفت چی گفتم حال ساده. و خندیدم اونم اروم خندید10 تا بازی کردیم و من بردم گفتم تو باختی و دستشو گرفته بودم گفتم یه حال ساده بدهکاری. گفت چیکار کنم زل زده بود تو چشام اروم دستشو کشیدم جلو به طرف کیرم که کمی راست شده بود گذاشتم روش گفت اقارضا! گفتم باختی دیگه. احساس کردم از کیرم که بزرگ شده بود خوشش میاد اروم با انگشتاش لمس میکرد فوری خودمو کشیدم کنارش نشستم و اروم منم دستمو بردم از زیر مانتو کس اونو انگشت زدم بعد کمی که احساس کردم حال میاد گفتم بیا بشین روی زانو هام و اونم فوری پرید بالا کمی خودشو به کیرم مالوند گفتم پاشو بریم اتاق. رفتیم اتاق از پشت بغلش کردم و سینه هاشو مالوندم اونم مانتو شو در اوردبا یه دستم سینه با دست دیگم کسشو می مالوندم خیلی حشریش کرده بودم شلوارشو اروم کشید پایین کیرمو گرفته بود و به کونش میمالوند. کیرمو در اوردم با دستش گرفت از گرمای کیرم خوششش اومد برگشت بو زانو نشست و باهاش بازی کرد کمی خورد بعد شورتشو کشید پایین کونشو با دستاش باز کرد و سوراخشو تنظیم کرد و خودش باهاش حال میکرد نمیدونید چه قدر حشری بود.چون لاغر اندام بود کون کوچولو و خوشگلی داشت رضا هم چون خابیده بود ازش خیالم راحت بود گفتم خم شو کیرمو اش پشت با لای پاهاش می مالوندم حشری تر میشد گذاشتم سوراخ کونش فشار میدادم اصلا نرفت توش روی میزش کرم دست بود گفتم بیار بزن روکیرم اورد زد کمی هم به سوراخ خودش یه انگشتمو کردم توش دیدم داره حال مینه البته کمی هم درد میکشه بعد با هر زحمتی بود کیرم گذاشتم هی فشار میدادم احساس کردم سرش داره وارد میشه اونم میخاد داد بزنه دستمو گذاشتم دهنش گفت سیس رضا بیدار میشه بالاخره به زحمت ابشو ریختم بعد با دستم کسشو مالوندم اونم ارضا شد شب باحالی بود عجب کون سفید و ریزی داشت خیلی وقته تو کفش بودم که بکنم بعد خودمونو جمع کردیم و رفتم رو مبل خوابیدم ساعت 6 صبح بود که زنگ خونه رو زدند و اومدند.

نوشته: کمال


👍 3
👎 26
100075 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

718881
2018-09-22 21:13:48 +0330 +0330

میگم کمال جان چطوریه که تو فامیلای شما همه جن تِن تشریف دارن چرا بقیه اینقد راحت نمیدن شاید مشکل از خودتونه برا همین زبونتونه

0 ❤️

718890
2018-09-22 21:22:06 +0330 +0330

تابلوئه سر خانومت داد زدی اونم زنگ زده داداشاش اومدن تا خود صبح سرپایی … ?

4 ❤️

718903
2018-09-22 21:34:56 +0330 +0330

امان از گلنار

0 ❤️

718958
2018-09-23 01:59:09 +0330 +0330

خلاصه داستان:
ما یه مشت اسکلیت جقییم که میریم کسشعر ترین نسبت تو فامیلو پیدا میکنیم و بعد از خوردن شربت معروف شهوانی سر یه گل یا پوچ به کص عممون میخندیم

1 ❤️

718973
2018-09-23 04:49:00 +0330 +0330

طبق معمول تا شربت خوندم

0 ❤️

718979
2018-09-23 05:17:31 +0330 +0330

کسخول فامیل هاتون همه جنده ان، سرت کلاه گذاشتن گوساله . انتر

0 ❤️

718993
2018-09-23 06:56:36 +0330 +0330

من ی تجربه شبیه این داستان داشتم …اگر بتونی کوس ی دختر رو کمتر از ی دقیقه بمالی حتی زوری چون سکس کامل نداشتن سریع حشری میشن و پا میدن

0 ❤️

718995
2018-09-23 07:04:28 +0330 +0330
NA

جل الخالق. کاری به الباقی کس شعرا ندارم. ولی از اقای کارگردان وبه قول اون خانومه حاج اقا اینا متشکرم که این کرم دست را همیشه روی میز در اختیار این سلحشوران جقی قرار میدن نه اینکه کیر همشون یکم نه خیلی یکم از عمو جانی بزرگتره و از قضا همه خانوما هم اولین بارشونه و تنگ تنگ انگار کون مورچس که دوستان میگان. باز هم خدارا شکر و سپاس

2 ❤️

719007
2018-09-23 08:28:27 +0330 +0330

دمت گرم . حق مطلب رو ادا کردی . شربت .

0 ❤️

719021
2018-09-23 10:46:11 +0330 +0330

متاسفانه خیلی کسشر بود

0 ❤️

719052
2018-09-23 13:22:26 +0330 +0330

بسه دیگه ،تو ذهنت بوده،
ولی هرگر نتونستی پیاده ش کنی وبه مرحله عمل برسونیش.
میگفتی تو خواب دستمالیش کردم و خودمو باهاش ارضا کردم بهتر بود.

1 ❤️

719068
2018-09-23 13:51:17 +0330 +0330

خاک تو سرت عوضی آشغال

1 ❤️

719269
2018-09-24 08:23:38 +0330 +0330

اسم همه رضاس؟ بعد پسر برادر زنتم که رضاس منتها دفتر نقاشی مال احساسه؟ لابد خانومتو داداششو زنشم تریسام میزدن

0 ❤️

719314
2018-09-24 11:40:53 +0330 +0330

میدونی 170 و 45 کیلو یعنی چی؟
یعنی استخوون و یه روکش پوست روش

0 ❤️

719329
2018-09-24 12:16:13 +0330 +0330

دمت گرم shahx معلومه اون برادر زنش که دختر هم داشته از همه بدتر کونش گذاشته طفلکی دل پری داره

0 ❤️

719369
2018-09-24 15:19:01 +0330 +0330

نظر شما چیه؟ فقط همین قدر خوندم قد 170 وزن 45??

0 ❤️

719377
2018-09-24 17:00:38 +0330 +0330

اصل داستان.برادر زنت از بچگی تو کفت بوده و ازت عقده داشته.شب میگه برو خونه خالیه میترسم دزد بیاد.اون میره دخترتو میگاد.تو هم وقتی میری خونه میبینی اصغر سبیل و اکبر کیر کلفت و ممد خایه سنگی و آرش کیرسیاه میریزن سرت و دست پاتو میبندن.توی کونی خوشحال میشی فکر میکنی میخان بکننت.ولی میبینی نخیر.زنتو میارن جلو چشمات به17روش سامورایی جرش میدن.اصل داستان این بود بچه کونی

0 ❤️