دختر خاله تنهای من

1391/08/08

سلام دوستان من براي بار اول دارم داستان مينويسم و اميدوارم خوشتون بياد@
راستش داستانى كه ميخوام براتون بگم بر ميگرده به يك سال پيش من تو هنرستان درس ميخوندم و براي اين كه زياد به خونه نميرفتم خيلي كم از اتفاقهايى كه ميافتاد خبردار ميشدم مثل اينكه بعد از 5 ماه فهميدم پسر داييم بايكي از دختر خاله هام ازدواج كرده و . . .
خب از خودم بگم بعدهم بريم سراغ داستان من پوستم تيره است ولي صورتم كج كوله نيست قيافه قابل قبولي دارم چشام قهوه اي روشن قدم 175وزنم 70و چون از موقعى كه ميتونستم كار كنم ميرفتم سر كار بدن نسبتا خوش فرمي دارم.
حالا داستان من.
خانواده ما توى شهرستانى كه به دنيا اومده بودم زندگي نميكردند يك شهرستانى نزديك همون شهرستان بوديم و من براي درس رفته بودم يه جاي ديگه ولى فاميلاي ما توى شهرستان محل تولدم بودن من تقريبا هفته در ميون ميرفتم شهرستان محل تولدم سر خاك مادربزرگم چون من خيلى دوستش داشتم ميرفتم شهرستان ولى خونه كسى نميرفتم بعد از يك ساعت باز برميگشتم محل تحصيلم بعد از ازدواج دخترخالم بامن بيشتر رابطه داشت يه مدت كه گذشت ديدم ازم شارژ ميخواد و ميگفت بعد بهت ميدم منم دو سه بار بهش دادم كم كم وقتى ميرفتم شهرستان خونه اونا يه سر ميزدم وهيچ وقت پسر داييم خونه نبود تااينكه يك شب بااسرار دختر خالم ايستادم خونشون تازه اون موقع بود فهميدم دختر خالم به زور پدر مادرش ازدواج كرده و هيچ علاقه اي به شوهرش نداره شوهرشم به بهانه كار ميره تهران و تايك ماه اصلا بهش سر نميزنه خلاصه اون شب تاصبح بامن درد دل ميكرد چون من مورد اعتمادش شده بودم بين حرفاش بهم گفت براي اينكه كمبود محبت رو كه از طرف شوهرش بود رو جبران بكنه بايه پسر ديگه رابطه تلفنى داره انگاراتيشم زده باشن داغ كردم بااينكه ميدونستم شوهرش به هيچ عنوان ارضاش نميكنه ازهيچ لحاظ نه عاطفى نه جنسى ولى بهش حق چنين كاري رو نميدادم داشتم سرش داد ميزدم كه يه هو جاي كبودى يادگاريهاي شوهرش رو بهم نشون داد واين كارش مثل اب روى اتيش بود نميدونم چى شد يه هو بغلش كردم سرش رو گذاشتم رو سينم اونم شروع كرد گريه كردن بعد از اينكه سبك شد بهش فهموندم اين كارش اشتتباه و ممكن ابرو ريزى بشه واسه همين با پسره بهم زد واز اونجا رابطه تنگاتنگ ما شروع شدهرموقع ميرفتم شهرستان خونه اونا بودم و تبق معمول شوهرش نبود يه شب بهم گفت ارش
گفتم چيه مينا گفت تو خيلى خوبى اكثر نيازهام رو برطرف ميكنى ولى يك چيز هست كه روم نميشه بگم گفتم من باتو كه اين حرفارو ندارم هرچى دلت ميخواد بگو گفت قول ميدى منطقى برخورد كنى گفتم اره گفت من از لحاظ جنسى اصلا ارضاء نميشم انگار برق سه فاز گرفت منو از جا پريدم گفتم چى؟دوباره تكرار كرد و ياد اورى كرد كه قولم يادم نره سعى كردم كه خونسرد باشم اون گفت اگه نتونم خودم رو خالي كنم باز شايد برم طرف دوست پسر من كه تحريك شده بودم بدون اينكه حدفي بزنم نگاهش ميكردم وقتى به خودم اومدم ديدم زل زده به كيرم كه داشت شلوار راحتيم رو پاره ميكرد اروم اومد بغلم كرد لباش رو گذاشت رو لبام كه گر گرفتم داشتم ديوونه ميشدم منم حشرى شده بودم بردمش اتاق خواب و بى مقدمه شروع كردم لباساش رو كندن حالا فقط شرت داشت واى چه بدن نرمى بااينكه اولين سكس من بود ولى خوب ياد داشتم چيكار كنم چون فيلم زياد نگاه ميكردم.شروع كردم خوردن سينه هاش كه سايزشون75بود تو اسمونا سير ميكردم كم كم ميرفتم پايين ديگه اماده بود براى كردن ولى خواستم با زبون ارگاسم بشه رفتم سمت كسش از روى شرت زبون كشيدم يه اهى كشيد كه فكر كردم ارضاء شد وقتى اون رو لخت كردم از خودم يادم اومد كه هنوز لباسام تنم بود سه سوت درشون اوردم كيرم مثل فنر افتاد بيرون تا ديد چشاش چارتا
شد گفت اين رو ميخواي كجام بكنى منم گفتم همه جات بعد رفتم پايين شروع كردم كس خوردن راستى كير من 18سانت اما كلفت اون ديگه نفسش داشت بند ميومد هى مگفت بخور همش رو بخور تااينكه ارضاء شد واروم گرفت حالا نوبت اون بود كه هنرش رو نشون بده شروع كرد ساك زدن ولى همش رو نميتونست بكنه دهنش حالت69بوديم گفت ارش من كير ميخوام منم خوابوندمش روى تخت كيرم رو ميمالوندم دم كسش ولى نميكردم تو ولى اون طاقت نداشت پاهاش رو دور كمرم قلاب كر و به سمت خودش فشار داد به علت خيسى كسش كيرم تا ته رفت تو كه جيغ كشيد پاره شدم ميخواستم درش بيارم نذاشت گفت ارش محكم بكن من كه ديوونه شده بودم تند تند تلمبه ميزدم اون بار دومش بود كه ارگاسم ميشد منم داشتم ارضا
ميشدم گفتم كجا بريزم گفت بريز تو كسم قرص ميخورم شدتم روزياد كردم وابم رو خالى كردم تو كسش داد ميزد كه سوختم وقتى كيرم رو در اوردم ابم از كسش ريخت بيرون از بس كه زياد بود هردو بي حال تو بغل هم بوديم بعد يك ربع پاشديم رفتيم حموم خواستم تو حموم بزارم كونش ولى گفت واسه بار اول بس بعد از اين قضيه ازش قول گرفتم همه مشكلاتش رو به من بگه. . دليل اين كارم هم شوهر بي لياقتش بود. اميدوارم خوشتون اومده باشه

نوشته: آرش


👍 0
👎 0
79091 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

340832
2012-10-30 20:06:07 +0330 +0330
NA

Kamel nakhundam,faqad dadan be dus pesaresh bad bud be to dad halal bud?ajab! Fk konam mashhadi bashi,yad dashti che juri sex koni?chon film dide budi=))))

0 ❤️

340833
2012-10-30 20:46:26 +0330 +0330
NA
medium_DSC03418.JPG

اینم مال منه
کی میخواد؟؟

0 ❤️

340834
2012-10-30 21:39:04 +0330 +0330
NA

داستانت خيلي تخمي بود

0 ❤️

340837
2012-10-31 02:06:46 +0330 +0330
NA

دختر خالت اگر تو عقد بوده وخونه باباش بوده كه شما نميتونستي اينقدر راحت باهاش سكس كني اگر هم خونه خودش رفته بوده چطور هنوز دختر بوده ؟
خواهشاً درست خالي ببندين.

0 ❤️

340839
2012-10-31 04:41:47 +0330 +0330
NA

آخه كونگشادخان هركس پوستش تيره باشه كج و كولس؟از ربط دادن گوز به شقيقه وقتم براي كسنوشتت تلف نكردم،آخه واقعأ بيكارم!
چشم منم ميشيه،جدي ميگم،بعضي وقتها كه گرمم ميشه عسلي ميشه.ديروز صبح سردم بود كاري كردم،گرمم شد،جلو آينه ديدم زرشك!اين كيه رفته توش؟سفيدي چشمام سرخ بود ميشيم ،عسلي.
ياد شعري افتادم
آنقدرمستم كه ازچشمهايم شراب آيد برون
ازكس عمت مقني باطناب آيد برون.
حالا كج وكولم يا سبزه نيستم؟
خوب بود جهت اوسگل كردمت شديد،كردنت ميشه راه دور،همون كردمت صحيح است.

0 ❤️

340840
2012-10-31 04:46:10 +0330 +0330

از اینکه دختر خالت با یه پسر دوست شده بود ناراحت شدی اما خودت راحت به پسر داییت خیانت کردی…هدف تو برطرف کردن نیازهای دختر خالت نبود بلکه هوسبازی خودت بود…تا کی تا چند سال میخوای نیازاشو برطرف کنی پسر عاقل!!!کمکش کن زندگیش درست بشه و دلگرم به شوهرش…خیانت راه حل مشکلات نیست بلکه فرار از مشکلاته…

0 ❤️

340841
2012-10-31 04:57:15 +0330 +0330
NA

نظر دوست عزيزم تك و تنها روخوندم
ديدم دست ياري به سوي نيازمندان دراز كردي! سخت آشفته شدم بر سرنوشت خويش!چرا داستان نخونده زدم توت،عدالتم ترمال شد،واي برمن واي برمن،بچه اونجوري جلو قاضي ملق بازي؟تو راست ميگي بيا نياز من برطرف كن،زيپم خراب شده دارم موجود٣پا ميشم،برس اي فرياد رس،برس اي مهربون،اي جانفشان،اي ايثارگر،اي فداكار…
كيرتوكون آدم دروغگو.

0 ❤️

340842
2012-10-31 08:09:32 +0330 +0330

ممنون عبدل جان از تیکه های دو پهلوت…رفته با زن پسر داییش اونوقت ادعای غیرتش هم میشه و البته کمک انساندوستانه!!!

0 ❤️

340843
2012-10-31 08:40:44 +0330 +0330
NA

تك و تنهاي عزيز
خاستم اول آرامشش حفظ كنه كه يهو تادسته جا ميكنم لذت كمك كردن بچشه،كونگشاد براما فتوا ميده من خودم رساله نويسم عاشق كارخيرم خاستم از،اجر معنوي كارش بهره مند شده باشه.

0 ❤️

340844
2012-10-31 11:08:00 +0330 +0330
NA

کیرم تو کس اون دختر خالت و تو کون خودت با این داستان تخمیت

0 ❤️

340846
2012-10-31 17:54:31 +0330 +0330
NA

تف به ذات تو و پسر دایی لاشی تر از خودت…
اقا کی میخواین دست از زنای شوهر دار بر دارین والا این کاری که تو کردی تخمی ترین کار دنیاست لاشی خان ان چهره…

0 ❤️

340847
2012-11-01 04:05:41 +0330 +0330
NA

کیرم تو اون داستان کیری تخیلیت اخه کدوم کس کشی زنشو اون همه وقت خونه میذاره اونم که اصلا بچه نداره اخه کس کش کیری من به تو چی بگم کیرم تو غیرتت اخه کونده شما ها که بلد نیستید داستان بنویسید چرا کسو شر بلغور میکنید حد اقل یه داستان بنویس ادم نگه وهم و خیالات کسو شریت یکم به واقعیت نزدیک باشه . همش میاید یه داستان میبینید از اون تقلید مکنید عزیزم دلبندم برو نظر منعقد کننده هایی برای این جور داستانا رو ببین بعد بیا تخیلات کیریتو به بقیه منتقل کن اگه هم که واقعیت اخه اونا همسایه نداشتن که تو هر شب اونجا بودی اون چجور مادری داشت که دختررو تنها گذاشته خونه اخه بد هم یه هو شوهرش خونه نمیومد اخه گلابی بهت یاد ندادن که اگه خواستی داستان بنویسی اونو روخانی کون ببین کجاش تخیل اگه هم که تخیل بالاش بنویس تخیلات کیری من که ما نخونیمش دوست داری فامیلات بکنی؟

0 ❤️

340848
2012-11-01 04:07:44 +0330 +0330
NA

رو خوانی

0 ❤️