دختر خاله دوست داشتنیم

1394/10/15

**** سلام خدمت همه کاربرای سکسی عزیز
من تا حالا اصلا ننوشتم و فکرشم نمی کردم بنویسم یه روز واستون
مستعار امیر هستم 23 ساله 180 قد 60 وزن کاملا معمولی یه دختر خاله دارم که 27 سالشه 2.3 ساله شوهر کرده و خیلی با هم صمیمی هستیم
اونم یه خورده سبزس قدش 170 سینه های 80 مشتی با یه کون خوش فرم که تا نبینید نمیتونید بفهمین چی میگم .
من دوست دختر زیاد داشتم الانم نامزد دارم و چند وقت دیگه میریم سرزندگیمون اما هنوزم دلم میخواد دختر خاله رو
از بچهگی چشم دنبالش بود هر وقت عکساشو میدیدم تو فکر سینه های خوش فرمش بودم کلی هم زدم با یاد خوردنشون
داستان از اونجا شروع میشه که هروقت میرفتم خونشون تا وقتی مجرد بود جامون و کنار هم مینداختیم وقت خواب و فیلم میدیدیم با هم تا خوابش میبرد و اونوقت بود که دید زدنای من شروع میشد وقتی پتو از روش کنار میرفت میمردم از دیدن کون گندش خلاصه چند سالی گزشت و من رفتم خدمت و اونم شوهر کرده بود و از زندگیشم راضی نبود حتی تا طلاقم پیش رفتن اما موندن باهم منم این میون منتظر ماخی گرفتن از اب گل الود بودم. کم کم اس بازی و باهاش شروع کردم راجب همهچی حرف میزدیم زندگیش و شوهرش و اینا تا اینکه دلو زدم به دریا گفتم بهش حسمو که دوسش دارم و میمردم وقتی کنارم میخوابید اما دید زد
نامو نگفتم اولش جا خورد اما خودشم دوسم داشت و گفت بهم . من تو خدمت هر چند روزیه بار اس میدادم و حالشو میپرسیدم تا کار به جاییرسید که اس ها سکسی شد و گفتم تو خیلی سکسی هستی و اینا بعد بهش گفتم من دیدت میزدم و با خودم ور میرفتم گفت میدونم و من یخ شدم چون فک میکردم خواب بود خلاصه گزشت و من اومدن مرخصی و شوهر اونم واسه یه کاری رفته بود یه شهر دیگه و نبود خالمم شوهرش طلاق گرفته و تنهایی زندگی میکنه اون شب دخترخالم اومد خونه خالم که نزدیک خونه ماست ما هم با خونواده رفتیم چون من سربازبودم و چند ماه بود نیومده بودم خالم و اینارو ببینیم وقتی وارد شدم دیدمش پشمام ر
یخت انقد خوشگل شده بود بعد کلی بغل و بوس و احوالپرسی نشستیم صحبت و خنده و خاطرات و مرور کردن تا یجا فهمیدم خالم صبح فردا میره بیرون و تا ظهر کار داره و نمیاد پیش خودم گفتم من هرجور شده میمونم امشبو اینجا به دخترخالم گفتم دلم میخواد مث قدیم شبو با فیلم بگذرونیم رفتم خونه چنتا فیلم مشتی احساسی ریختم تو فلش و اوردم و به مامان اینام گفتم من شب خونه خاله میمونم اونام با کلی غر و حرف خالم که گفت بزارید بمونه قبول کردن موندم و ساعت شد 12.1 که خالم رفت تو اتاقش که بخوابه. مام مث قدیما جامونو کنار هم جلو تلویزیو پهن کردیم و یه فیلم گزاشتیم که ببینیم. من صدام در نمیومد و نزدیک نمیشدم بهش چون مطمئن نبودم دلش میخواد یا نه فیلمو دیدیم و خوابش گرفت و منم کاری نکردم گرفت بخوابه منم داشتم سقفو نگاه میکردم در اتاق خالم باز بود واسه اینکه نشنوه تو تلگرام بهم پی ام داد چرا نمیخوابی گفتم نمیبره کنارتم قلبم تند میزنه خندید یواش گفتم هیس بیدار میشه دیدم دستشو دراز کرد سمتم دستمو گرفت منم کلی ور رفتم با دستشو بوسش کردم پی ام داد بریم تو آشپزخونه یه سیگار بکشیم رفتیم 2تا روشن کردیم کشیدیم به هم نزدیک نمی شدیم یجور شرم بینمون بود که گفت بریم بخوابیم من نگاش کردم نگامون بهم گره خورد دستشو گرفتم کشیدم سمت خودم و یهو لبامون رفت
رو هم و یه بغل محکم و لب و زبون بازی و دستم رو کونش که فکر نمیکردم انقد نرم باشه یکم خوردم گردنو لبشو گفتم بریم بخوابیم تا بگا نرفتیم رفتیم دراز کشیدیم و با کلی قربون صدقه رفتنش خوابیدیم . صبح با صدای خدافظی خالم بیدار شدم و بهم گفت دخترمو اذیت نکن به شوخی و رفت. همینکه دروبست من پریدم از پشت بغلش کردم و پس گردن و گوششو خوردم و دستم رفت رو سینه هاش واون دستمم کردم تو شلوارش لای کس خیس شدش یکم مالوندم که با دستش کیرمو گرفت و یه اه خوشگلی کشید که داشت ابم میومد کلی لباشو خوردم و پا شدیم گفتم یه چی بخوریم بعد استارت کار. صبحونه زدیم باز تو جامون شروع به ور رف
تن کردیم که گفت بریم رو تخت . پا شدیم رفتیم رو تخت خالم شلوار و شرتشو دراوردم و تاپشو 2تا سینه دیدم که ندیده بودم مثلشو جاییتا جون داشتم خوردن و اومدم رو شکمش چنتا لیس بهم گفت بکن زودتر منم اروم سر شازده رو گزاشتم روش یکم بازی بعد کردم تا تهش تو همونجا نگه داشتم دیدن چشاش و قیافه سکسیش و اه کشیدناش و صدا کردناش دیوونم کرد یه 7.8 دقیقه تلمبه و ارضا شدم لباشو خوردم تمیز کردیم خودمونو پوشیدیم رفتیم تو جای خودمون دراز کشیدیم بغل هم از اینکه چقد دوسش دارم و چند ساله منتطرم گفتم و لباشو خوردم اما هنوز بسم نبود دوباره دستم رفت رو سبنه و کسش یکممالیدم تند با انگشت که یه اههه مشتی گفت و ارضا شد منم با اب کس خودش کردم تو و بعد چند دقیقه آبم اومد ورو شکمش خالی کردم افتادم روش یه حس پشیمونی بعد سکس جفتمونو گرفت و کلی حرف زدیم تا اروم شدیم لباسامونو پوشیدیم جمع کردیم پیاده راه افتادیم به سمت خونه خودش تو راه بازومو گرفته بود که ته لذت بود واسم رسوندمش خونه و با عذاب وجدانم رفتم پیش دوستم یه گل توپول کشیدم فکرم آزاد شه پی ام داد بیا امروزو فراموش کنیم منم اول گفتم نمیشه و وقتی دیدمحالش بده خیالشو راحت کردم. اولین و آخرین بارمون بود تا چند ماه نمیرفتم خونش تا اینکه شوهرش مهمونی گرفت منم با نامزدم رفتم فک میکردم ناراحته ازم اما صمیمی مثل همیشه باهم بودیم مشروب رقص و کلی خنده… هنوزم دلم میخواد مال من باشه

نوشته: amir dva


👍 2
👎 0
57589 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

527555
2016-01-05 22:56:35 +0330 +0330

هنوز دلت میخواد مال تو باشه؟ خوب مال تو . برو حالشو ببر

0 ❤️

527560
2016-01-05 23:34:59 +0330 +0330

وای خدا اولشو خوندم که دقیق تیپو قیافتونو شرح دادی سانتش کردی؟قدو وزن گرفتی؟والا من قد خودمم ب زور یادم میمونه با هزار بدبختی چند تا جمله اولو خوندمو رسیدم به اونجایی که گفتی داستان از اونجایی شرو میشه که بقیشو نخوندم تجربه نشون داده داستانایی که با این مضمون شروع میشه از دروغ بودنش که بگذریم کاملا مزخرفه اما به تلاشت ادامه بده دوست عزیز روحم شاد شد 🙄

0 ❤️

527561
2016-01-05 23:39:14 +0330 +0330

خیلی جالبه فرمانده پادگان با شوهر دخترخالت هماهنگ بود صاف همون موقع که شوهرش رفت شهرستان تورو فرستاد مرخصی!!! خالتم با کمال میل گذاشت تو شبو پیش دختر شوهر دارش بخوابی!! پدر مادرتم نگفتن نره خر تو خودت خونه زندگی داری برای چی میخوای شبو خونه خالت بمونی!! خالت هم دقیقا همون فرداش کار داشت باید صبح زود میرفت اخه نذر داشت خونه رو برای شماها خالی بزاره!! یعنی لوک خوش شانس به اندازه تو خوش شانس نبوده!! احتمالا به دختر خالت چپ نگاه کردی پسرخاله هات اومدن کونت گذاشتن دیدن حال داد برنامه گذاشتن هفته ای یکبار منظما کونت بزارن وقتی هم شوهر کرده شوهر خواهرشون رو اوردن تو برنامه خلاصه 3 نفری…!! تو همونی که تو پادگان هر شب سرت دعواست!!! جاکش خیال میکنه همه مثل خودش خرن

1 ❤️

527578
2016-01-06 00:40:04 +0330 +0330

تکاور جان نیست حال نمیده!

0 ❤️

527583
2016-01-06 00:59:22 +0330 +0330

jalebe to0 az khedmat bargashti ama aslan pishe namzadet nabo0dii
kheili jalebe mage mishe to ham nakhay namzadet velet nemk0ne va100%shaboo pisheto0n mimo0ne
kolan bavar kardani nist
:D:D:D

0 ❤️

527604
2016-01-06 08:51:24 +0330 +0330

ایییییی چی بگم بهت

0 ❤️

527605
2016-01-06 08:56:07 +0330 +0330

باهات موافقم داریوش جای تکاور خیلی خالیه با اون نظرات طنزش ک با شعر شروع میشد امیدوارم هر جا هست موفق باشه

0 ❤️

527619
2016-01-06 10:43:16 +0330 +0330
NA

مستعار امیر هستم 23 ساله 180 قد 60 وزن کاملا معمولی یه دختر خاله دارم که 27 سالشه 2.3 ساله شوهر کرده و خیلی با هم صمیمی هستیم
اونم یه خورده سبزس قدش 170 سینه های 80 مشتی با یه کون خوش فرم که****
معذرت ميخوام دوست گرامي ولي زماني که شما از قد وزن حرف ميزنيد همون لحظه اول مخاطب پي ميبره داستان شعر وره و از خوندنش صرف نظر ميکنه .

0 ❤️

527623
2016-01-06 11:23:48 +0330 +0330

چراداینقدر شرو ور میگین
اگه معلم ادبیات بودم بعت 9 می دادم ازبس غلت املایی دارین

0 ❤️

527635
2016-01-06 13:17:19 +0330 +0330

لایک مونا 🙄

0 ❤️

527639
2016-01-06 13:50:28 +0330 +0330

شما چه پادگان خوبی بودی که میزاشتن گوشی بیاری تازه اس ام اس هم بدی…دادا شاید همه اینجا سربازی نرفته باشن ولی خدایی انقدر هم اوشکول نیستن که ندونن پادگان نمیشه گوشی برد…
«زندگیش و شوهرش و اینا تا اینکه دلو زدم به دریا گفتم بهش حسمو که دوسش دارم و میمردم وقتی کنارم میخوابید اما دید زد»
یکی به من توضیح بده دقیقا اینجا چی گفته؟؟؟
در کل فک کنم شما بچه ای تازه با قضایا آشنا شدی با دختر خالت فانتزی پردازی کردی…الانم اومدی فانتزیتو نوشتی(چون فک نمیکردی یروز بنویسی) حالا برای اینکه مردم بشینن بخونن گفتی امیر 23 ساله ای…نه عزیز زدی به کاهدون…مردم اینجوری خر نمیشن…
راستی منم جرج واشنگتن 2000 ساله از مریخم…

0 ❤️

527651
2016-01-06 16:57:07 +0330 +0330

آدمین جان همه داستانارو خوندیم جدیدارو اپ کن بی زحمت ;)

0 ❤️

527676
2016-01-06 21:40:14 +0330 +0330
NA

تا نبینید نمیتونید بفهمین چی میگم!!!
سرشو بگیررررر
ای ملجوقی…

0 ❤️

527740
2016-01-07 13:52:58 +0330 +0330

قبول کن که کیری بود داستانت. ?

0 ❤️

527763
2016-01-07 18:59:15 +0330 +0330

فقط کیرم دهنت همین

0 ❤️

527848
2016-01-08 12:14:45 +0330 +0330

کیرم تو نوشتنت ماخی چیه دیوس

0 ❤️

527890
2016-01-08 20:49:28 +0330 +0330

تو که کیرت بند دختر خاله اته نامزدتو بده من بگام :))))))))

0 ❤️

528057
2016-01-10 17:22:42 +0330 +0330
NA

تخمی بود سعی کن دیگه ننویسی

0 ❤️