دختر عموى نازم فاطمه

1393/08/08

سلام من اسمم عرفان و اىن خاطره از ٢ سال پىش شروع شده تاحالا. من از زمان بچگىم با فاطمه ىه جور دىگه ارتباط برقرار میکردم و دخترای فامیل دیگه برام مهم نبودن. تقریبا هم قد هستیم اون یکم کوتاه تره ، چشم های سیاه مو های بلوند و وزن 62 . من همین جوری تا سن 23 سالگی در عشق فاطمه موندم و فهمیدم که اونم همینطوریه منتظره یه چیزی بگم بهش. این رو وقتی فهمیدم که یک روز زن عموم زنگ زد گفت گوشی فاطمه خراب شده کامپیوترشم دست کمی از اون نداره میتونی بیای درستش کنی? گفتم چشم. وقتی رسیدم خونشون گفتم گوشیت چشه. گفت خاموشه روشن نمیشه. منم با استفاده از رشته ی تحصیلیم با کامپیوتر داغونش درستش کردم. وقتی فهمید روشن شده رفت چایی بریزه منم تو این فاصله رفتم پیام هاش دیدم نوشته پیام های ذخیره شده رفتم دیدم بععععله خانوم عاشقمنه ، پیام اولی نوشته بود : سلام عرفان رک و راست بگم دوستت دارم. پیام دومی خدایا کی میشه عرفان بهم پیام بده بگه دوستت دارم. منم دیگه حساب کار دستم اومد با کلی شوق کامپیوترش رو درست کردم رفتم خونه مون. فرداش یه پیام دادام فاطمه : سلام عشقم . خوبی? میای بریم بیرون امشب؟ اونم جواب داد سلام عزیزم باشه. رفتیم کافی شاپ گفتم پیام هاشو دیدم اول ناراحت شد که چرا بی اجازه رفتم سر پیام هاش ولی بعدش گفتم عشقم ، عزیزم و جواب ندااد دستش رو میز بود دستمو گذاشتم رو دستش ، اولین تماس بین من و اون بود. گریه اش گرفت یه اشک از چشمش اومد پایین و گفت هیچوقت ترکم نکن با دستم اشکشو پاک کردم گفتم باشه عزیزم. تنها عشقمی تو جونمی بدون جونم میمیرم و از این حرفا که بعد از کافی شاپ اومدیم بیروون . رفتیم قدم بزنیم تو پارک دستمانو گدفته بودیم خیلی حس باحالی بود .

سه ماه گذشت و فقط همینطوری بودیم ما.مادرم فهمیده بود که منو فاطمه دوست داریم همو وقتی بهم گفت جا خوردم و سریع گفتم فاطمه تنها عشقمه. ماه بعدش رفتیم خواستگاری و فاطمه سریع جواب مثبت داد. منو میگی تا اون لحظه رو دیدم کونم شاد شد کیرم بیشتر. رفتیم اتاق مثلا حرف بزنیم ولی تا رفتیم تو اتاق من گفتم دیدی به هم رسیدیم و افتاد روم و از خوشجالی پر و بال در اوردیم. اینو بگم که خونه ی عموم اینا خیلی بزرگه و صدا بیرون نمیرفت منظورم اتاق ی هست که بابام و عموم اینا نشسته بودن. با دست پهلوهاشو گرفتم و بلندش کردم گفتش اوماده باش و سریع پایین اوردمش و یه 10 دقیقه ای نوازشش میکردم و لب میگرفتم. پس فرداش عموم و زن عموم با بابام و مامانم رفتیم تالار عقد کردیم . و 1 ماهی گذشت بدون رابطه جنسی اونجوری. یک روز به فاطمه گفتم میخوای مال من بشی دیگه . گفت هستم . گفتم نه از اون نظر خندید و گفت اره. رفتیم خونه باغ توی روستامون نزدیک شهره حدود نیم ساعت راهه. البته به هر سختی بود راصی ش کردم بریم روستا گفت مردم میفهمند بده دهنم اینطوری شد :| . توی خونه باغ چند تا درخت هست و یک درخت توت بزرگ و یک حیاط خیلی بزرگ . فرش پهن کردیم و با بالشت و همه چی اماده بود. دراز کشیدیم و یه چند دقیقه حرف زدیم بعدش دستمامو گذاشتم رو موهاش یه باد ملایمی میومد گفت نباشی میمیرم و شروع کردم لب گرفتن و دست هامو رو سینش مالوندن داشتیم میموردیم از شهوت . لباساشو در اوردم و شروع کردم خورد بدنش تو این زمان اونم منو لخت لخت کرد. همه جاشو خوردم و رفت سراغ کسش یه کس سفید و پشمالو خیلی عزیز بود. یکم لیسیدم و گفتم بذارم گفت اره. اروم گداشتم و یه فشار کوچیک دادم گفت اروم درد داره گفت باشه. دم کسش بازی میکردم تا عادی بشه و کم کم فشارومیدادم . یه لحظه یه فشار کامل دادم اه ش رفت هوا و یه دو سه تا قطره خون اومد ازش . گفتم مال من شدی. و دیگه تند تند میکردمش کسش داغ شده بود . آه آه ش منو وشی تر میکرد . ابم اومد ریختمش روی سینه هاش داشت میمرد از شهوت و خوشحالی. دوسه بار دیگه حال کردیم یه 5 ساعتی شد. رفتیم حموم و دیگه تا فردا موندیم همونجا. الان دو ساله که عقدیم و فردا پس فردا عروسیمونه و منپ خیلی دوستش دارم.

نوشته: Erfan.Y


👍 1
👎 0
103235 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

442560
2014-10-30 18:36:23 +0330 +0330

نگارشه تخمی

2 ❤️

442561
2014-10-30 19:08:12 +0330 +0330
NA

افرین biggrin

0 ❤️

442564
2014-10-30 22:08:15 +0330 +0330
NA

درسته داستانت شبیه واقعیته
ولی اینجا جاش نیست که ازاین کسشعرا بنویسی!
فعلا تاروز عروسیت کیرم تو دهنت باشه بعد میگم چیکار کن

0 ❤️

442565
2014-10-31 00:34:41 +0330 +0330

داستان های امروزی چقد پغز تخمی شده biggrin

0 ❤️

442566
2014-10-31 04:06:56 +0330 +0330
NA

دوسه بار دیگه حال کردیم یه 5 ساعتی شد. رفتیم حموم و دیگه تا فردا موندیم همونجا. الان دو
باغی که اتاق نداره حموم اونوقت داره عوضی

2 ❤️

442567
2014-10-31 05:40:32 +0330 +0330

baleeeee :-D

0 ❤️

442568
2014-10-31 11:10:49 +0330 +0330
NA

ای جان داستانت خیلی خوشمزه بود اما آب و تابشو زیاد کن و از سکسای دیگت بنویس که با فاطمه جونم داشتی

0 ❤️

442569
2014-10-31 13:12:09 +0330 +0330
NA

ei khoda chera shomaha dost darid madarhatun ro jende neshon bedid koskhole majloooooooooogh az bas jagh zadi zade be maghzet badbakht

0 ❤️

442570
2014-10-31 17:23:29 +0330 +0330
NA

clapping بکن بکن زود باش بکن هی هی clapping

0 ❤️

442571
2014-10-31 19:56:55 +0330 +0330
NA

چی بگم آخه ؟
حوشبخت بشید
ولی زیر سقف خونه تون ؛
میگم فیلم خودتون هم بگیر بزار ببینیم دیگه چه کارهایی میکنید

0 ❤️

442572
2014-11-01 03:14:39 +0330 +0330
NA

دمت گرم زیبا بود هرکی میگه بده…کرده بازم ممنون بابت داستانت

0 ❤️

442573
2014-11-01 10:15:53 +0330 +0330
NA

وای مَردُم چقدر کس شعر میگن تو دیگه کی هستی اینقد وقت بزاری دروغ تهویل ما بدی
…اقای مدیر من دو ماه پیش یه داستان نوشتم هنوز که هنوزه ندیدمش حتی دیگه اسمش یادم نمیاد اگه میشه بزارش یجوری پَ

0 ❤️

442574
2014-11-01 16:21:17 +0330 +0330
NA

یه دیقه دستتو از تو شلوارت در بیار درست بنال بینم کی کردت؟

0 ❤️

442575
2014-11-01 18:08:30 +0330 +0330
NA

افرین بلاخره یکی شرعی و قانونی سکس کرد تو این سایت
احسنت

0 ❤️

442577
2014-11-23 15:58:54 +0330 +0330
NA

به پای هم پیربشین.خخخخخخ

0 ❤️

442578
2014-12-07 18:04:29 +0330 +0330
NA

بابک میفرماید;
بدک نبود ولی کس پشمالو زنت با دهنت میکشیدی و میکنــــــــــدے خب احمق

0 ❤️

862355
2022-03-05 20:39:30 +0330 +0330

عالی بوددددددددددددددد خوشبخت شی

0 ❤️