سلام به همه ی بچه های شهوانی
امروز میخوام خاطره ای رو که چن ساعت پیش برام اتفاق افتاد برا شما بنویسم
اسمم حمیده قدم ۱۸۳وزنمم ۹۰یکمی هم شکم دارم
ساعت ۴بود که از سر کار اومدم خونه.رفتم یه دوش گرفتم سریع اومد بیرون یه صفایی به خودم دادم زدم بیرون یه کمی که گشتم حوصلم سر رفت یه زنگ به یکی از دخترا زدم که خدایی اسمشو نمیدونم چیه بچه تبریز بود یه چن باری بیشتر ندیدمش پرستاره زنگیدم گفت شیفته نمیتونم بیام(خدایی فقط به خاطر مرام و معرفتش باهاش میحرفم نه سکس) بعد زنگ زدم به یه دختری به اسم عاطفه اونم بچه ارومیه خلاصه گفت همین الان بیا سر فلان خیابون بعد دو دقیقه زنگید گفت بیا میدون ازادگان منم درست مرکز شهر ترافیک شدید همین که مونده بود برسم زنگ زد گفت نیا با تاکسی میرم پاساژ اطراف مرکز شهر منو نمیگی چاقو میزدن خونم در نمیومد عصبانی شدید ۵بار بود میخواسم ببینمش اولین روزی هم که سوارش کردم دیدم خانم میخاره روز اول تو ماشین بعد کلی ساک زدن لاپایی کردمش تو راه کس شعر گفتیم سر خونشون که رسیدم گفتم قابل نداره گفت چی گفتم حالی که بهت دادم اصلا انتظار نداشتم در اورد ۵تومن داد خر کیف شدم اومدم خونه خلاصه ۳بار بعد اونم که دیدمش هر دفعه تو ماشین برام ساک زده اخرین دفعه هم ابم کمی رفت تو دهنش کم مونده بود بالا بیاره بگذریم تا الان خیلی طولانی شد شرمنده
خلاصه قرار شد ساعت ۸:۳۰برم کنار پاساژ بیاد سوار شه رفتم رسیدم گفت بیا اطراف میدون ازادگان منم چون میخواسم کاری کنم که دیگه اینجوری نکنه میگفت باشه هر جا بگی میام،لحظه موعود فرا رسید رفتم سر چهار راهی که نزدیک میدون ازادگان بود سوارش کردم یکم چرخیدیم تو راه همش خرش میکردم میگفتم بی معرفت میدونی از کی ندیدمت باید امروز خوشحالم کنی بعد کمی کس شعر گفتن دس کشیدم رو کسش جنده خانم گفت نه امروز نه یکمی که دس زدم حشرش زد بالا تو ماشین تا زانو کشید پایین مانتو شو انداخت رو پاش هوا هم کم کم تاریک میشد یکمی با چوچولوش بازی کردم داشت اه اوه میکردو جیغ میکشید دیدم که شدید حشری شده کیرمو در اوردم دادم دسش کلی حال میکرد باهاش شروع کرد به ور رفتن با کیرم گفتم تا صب هم اینجوری کنی نمیاد که نمیاد من دیر انزالم بعد رفتم یه جای خلوت گفتم ساک بزن شروع به ساک زدن کرد هوا هم نم نم میبارید بعد شدت گرفت گفتم راحت بخور که دیگه تو دیده نمیشه شروع به ساک زدن کرد خیلی خورد اما ابم نیومد کن نیومد بعد گفتم یکم کونتو بده بیرون تا دسم بهش برسه به کس و کونت دس بزنم تا ابم بیاد اون داش ساک میزد منم داشم انگشت تو کونش میکردم من عاشق کونم بازم فایده نداشت بعد اونجایی که واساده بودیم تابلو شد من داشم رانندگی میکردم اون ساک میزد با حال بود یجا پیدا کردم صندلی رو خوابوندم راحتر داش میخورد گفتم بزار یکم خودم بمالم تا ابش بیاد داشم جلغ میزدم دیدم امپر بنزین داره چشمک میزنه چون ماشین روشن بود اگه اتفاقی افتاد سریع بگازم اعصابم خرد شد که چقد تو ترافیک موندم به خاطر جنده خانم.انقد ساک زد که احساس میکردم که پوستش رفته و داره خون میاد همه جوره ساک زد میک زد با زبون بازی داد خلاصه اخرشو که خودم داشتم میزدمکم مونده بود ابم بیاد گفتم بیا بخور شاید این دفعه ابم بیاد همین که دو بار بالا پایین کرد پمپاژ کردم دهنش جیگرم حال اومد کم مونده بالا بیاره.بعد رسوندم خونشون بهم گفت یه شاژ میخری منم گفتم باشه میخرم اما تا پیادش کردم اومدم این داستانو بنویسم که داغ داغه براش توبه شد که دیگه هیچ کسی رو تو ترافیک بالا پایین نکنه فک نکنه دختره هر کاری بخواد میتونه انجام بده
ببخشید که طولانی شد اما کاملا حقیقت داره خودمم اینجور ادمی نیسم اما بعضیا ادم وادار به کارایی میکنن که اصلا دوس نداره

نوشته:‌ وحید