دختری به اسم میکی (۲ و پایانی)

1396/03/05

…قسمت قبل

بعد از چند لحظه استراحت، میکی که داشت نفس نفس می زد و بدن لاغر و زیباش پر عرق بود، نگاهی به من کرد و گفت: “به نظرم آماده ام.” بغلش دراز کشیدم و دستامو دور کمرش حلقه کردم.
توی گوشش گفتم: “هنوز نه.” بلافاصله یه لرزه ای به تنش افتاد و این نشونه ای از این بود که چقدر اون حشری شده.
“می خوای کاری کنی که من دیوونه بشم؟”
سرمو تکون دادم و گفتم آره. و بعد شروع کردم به آرومی به گاز گرفتن نوک سینه هاش و همزمان هم با دستم پشتش رو نوازش می کردم. چند دقیقه ای رو همون جوری در حالی که کیر راست شده و داغ من بین لپ های کونش بود دراز کشیدیم. من آخرین باری رو که کیرم انقدر راست شده بود رو یادم نمیاد و نمی دونستم که می تونم کیرمو تو کونش بکنم یا این شدت حشریتم باعث میشه که قبل از این که بتونم بکنمش آبم بیاد و بریزمش رو بدن اون. من از این که بدن میکی رو با آبم پر کنم بدم نمیاد، در حقیقت این یه چیز خیلی عادی بود تو رابطه سکسی ما، چون میکی خیلی دوست داشت که جلوی من زانو بزنه و من آبمو سفیدمو رو صورت و پستون های سبزه اش بریزم. ولی الان تنها چیزی که به شدت طالبش بودم این بود که اون کون دست نخورده و تنگشو با کیرم پر کنم.
همزمان که میکی شروع کرده بود به مالیدن کونش به کیرم، من هم یه دستمو از روی شکمش رد کردم به بین پاهاش رسوندم و چوچوله خوشگلشو که از الان خیلی حساس شده بود رو پیدا کردم. اون کون خوشگلشو به کیرم فشار می داد و همزمان من هم شروع کردم به بازی کردن با چوچولش، و اون موقع اونقدر حشری بودم که تقریبا نزدیک بود آبمو بریزم رو کونش همون موقع. ولی تمام انرژی خودمو جمع کردم تا بتونم به جای ارضا شدن تمرکز خودم رو توی حشری کردن اون بذارم و بعد از دو سه دقیقه موفق شدم که اونو به یه ارگاسم دیگه برسونم. اون موقع بدنش دیگه پر عرق شده بود و به شدت داغ شده بود. آماده بودم که بازم همین کارو ادامه بدم که اون رو شکمش خوابید و سرشو برگردوند و با چشایی که شهوت ازشون می بارید به من نگاه کرد.
اون با عصبانیت گفت: “من کیرتو میخوام، همین الان.” صداش کلفت شده بود و پر از شهوت بود. اون روی چهار دست و پا نشست و چند تا بالش گذاشت زیر شکمش. رفتم اون طرف اتاق تا کرم بیارم و همزمان به عقب و به اون کون خوشگل نگاه میکردم. اون شبیه یکی از مدل های فانتزی های دوران نوجوانیم بود. کیرم مثل سنگ سفت شده بود و راست وایستاده بود.
ازش پرسیدم: " مطمئنی؟" و بهش این فرصت رو دادم که نظرشو عوض کنه که یه وقت یکی از بهترین رابطه های کل دوران زندگیم خراب نشه. اون نگاهی به من کرد، چشماش پر از شهوت و اطمینان بود. اون کونشو تکونی داد واسه من و آروم یکی از دستاشو برد سمت کونش و شروع کرد به انگشت کردن اون سوراخ تنگ.
“من کیرتو تو کونم میخوام.”
دیگه لازم نبود چیز دیگه ای به من گفته بشه. خیلی سریع برگشتم اینطرف اتاق و یه خورده کرم به کیرم مالیدم و بعد شروع کردم با انگشتام به چرب کردن سوراخ کون میکی. من و اون هر دو همزمان به آرومی ناله می کردیم و اون همزمان که انگشت من تو کونش می رفت کونشو به سمت انگشتم می داد عقب. اون گفتش: “وای، من خیلی حشری شدم.” می دونستم که اون چه حسی داره. آب اولیه ام از سر کیرم زده بود بیرون. اگه همینجوری پیش می رفتم، قبل از رسیدن به خواسته ام ارضا می شدم.
پشتش زانو زدم و دوباره کیرمو چرب کردم و بعد اونو گرفتم دستم و به آرومی به سوراخ کونش فشار دادم. اون پرید و واسه یه لحظه فکر کردم که می خواد منصرف بشه. بعد دوباره به حالت عادی برگشت و احساس می کردم که خیلی یواش سوراخش داره باز میشه و کیرمو تو خودش جا می ده. اون در حالی که به عقب و به من نگاه میکرد و لب هایی که چندین بار کیرمو بین اونها حس کرده بودم رو می لیسید گفت: “بکن توش.”
خیلی آروم و به نرمی من سر کیرمو تو کونش فرو کردم. اونم همکاری می کرد و همزمان کونشو به عقب می داد تا بیشتر کیرم تو کونش فرو بره و انقدر حس خوبی داشتم اون لحظه که فکر می کردم که ممکنه هر لحظه آبمو اون تو خالی کنم. بعد از یکی دو دقیقه تا نصف کیرم تو کونش بود. اون خیلی سنگین نفس می کشید و بخش درونی پاهاش داشت می لرزید. من به پایین و به منظره کیرم که تا نصفه تو کونش بود نگاه کردم. داشتم سرگیجه می گرفتم و احساس می کردم که هر چی خون تو بدنم هست داره به سمت کیرم سرازیر می شه.
چند ثانیه کیرمو همونجا نگه داشتم تا کونش به کیرم عادت کنه و جا باز کنه و بعد آروم شروع کردم به فرو کردن بقیه کیرم تو کونش. دستامو بردم جلو و گذاشتم رو کون سفت و خوش فرمش و نگاه می کردم که چجوری سوراخش داره هر ثانیه مقدار بیشتری از کیرمو تو خودش جا می ده. احساسی که تو اون لحظه داشتم عالی بود و مثل هیچ چیز دیگه ای که قبلا تجربه کرده بودم نبود. توی سوراخش نرم و لیز و داغ و خیلی تنگ بود. احساس می کردم که ماهیچه های سوراخش کیرمو گرفته و می کشتش تو خودش. حس می کردم که نزدیکه آبم بیاد و عرق روی تموم بدنم نشسته بود. میکی هم عرق کرده بود و این طور به نظر می ومد که انگار سوراخش میخواد کیرمو پس بزنه.
نفس نفس زنان تو گوشش گفتم: “آروم باش، شل کن و بذار این اتفاق بیفته.”
اون گفت: “خیلی درد داره… ولی ادامه بده.”
دستمو از روی شکمش رد کردم و رسوندم به کسش. به محض این که دستم به کسش رسید فهمیدم که کسش به شدت خیس شده. یه خورده دیگه از کیرمو تو کونش فرو کردم و همزمان شروع به بازی کردن با چوچولش کردم. میکی هم ناله ای کرد و خودشو یه خورده به سمت من داد عقب. وقتی که شروع کردم به مالیدن چوچولش اونم شروع به جلو عقب کردن کرد تا کیرم هرچه بیشتر و بیشتر تو کون تنگش فرو بره. وقتی که کیرم تا ته تو کونش بود اون داشت می لرزید و نا منظم نفس می کشید.
من گردنشو بوسیدم و تو گوشش گفتم: “تو همشو تو خودت جا دادی. احساسش می کنی؟ تموم کیرمو تو اون کون خوشگلت؟”
اون نفس نفس زنان گفت: “آرررهه! وای خدا. کل کیرت تو کونمه. کل اون کیر کلفت و راست شده ات تو کونمه.”
“می تونی حس کنی که چقدر عمیق تو کونتم.” من به اون خیلی افتخار میکردم.
اون سرشو تکون داد و گفت: “خیلی، خیلی هم سفته کیرت.” صداش خیلی ضعیف و از ته گلو بود. اون به من نگاه کرد و بعد به پایین و سعی میکرد کیرمو تو کونش ببینه. وقتی که تونست بالاخره کیرمو تو کونش ببینه چشماش برقی از شهوت زد و شروع به ناله کردن کرد و گفت: “کونمو بگا، منو به ارضا برسون!”
خیلی آروم شروع به تلمبه زدن تو کونش کردم. باورم نمیشد که هنوز آبم نیومده بود و اون قدر از این که دارم کون میکی رو می کنم و این حقیقت که اون خودش ازم می خواد که این کارو بکنم حشری شده بودم که تعجبمو از ارضا نشدنم بیشتر هم می کرد. من به پایین و به صحنه تکون خوردن و لرزیدن لپ های کون میکی با هر ضربه ای که توش می زدم نگاه کردم و این صحنه انقدر خوب بود که باورم نمی شد که واقعی باشه. خیلی آروم کیرمو کشیدم بیرون تا جایی که فقط سرش تو سوراخش بود و دوباره تا ته کردمش تو. میکی آهی کشید و کمرشو تاب داد و گفت: "اوه؛ همینه بکن منو، همینجوری ادامه بده.
چیزی که اون ازم میخواست آرزوی سالیان من بود. با دو تا دستام کمرشو گرفتم و چسبودمش به خودم و شروع کردم به صورت وحشیانه و سریع تلمبه زدن تو کونش. هر چی می گذشت سرعتمو بیشتر می کردم و کیرمو تا جایی که می شد می کشیدم بیرون و بعد دوباره تا ته تو اون سوراخ تنگ فرو می کردم.
میکی شروع به جیغ کشیدن و داد زدن کرده بود: “وای خدا، همینه، منو بکن؛ کونمو جر بده، کونمو جر بده محکم تر بکن حروم زاده.”
قطره های درشت عرق از روی سینه ام سرازیر شده بود. وقتی که کیرمو تو کونش می زدم کونش مثل ژله تکون می خورد و عضله های رونش می لرزید و آب کسش از روی رونش جاری شده بود. داشتم با سرعت و شدت تمام کونشو می گاییدم و کیرمو تا ته تو اون سوراخ تنگ و دست نخورده فرو می کردم.
میکی بین ناله هاش گفت: “من آبتو میخوام عشقم. همشو می خوام.” احساس کردم که تخمام جمع شد و کیرم حتی از اون حدی که قبلا بود هم سفت تر شد. کیرم انقدر باد کرده بود که شروع به درد گرفتن کرده بود و واسه یه لحظه احساس کردم که ممکنه منفجر بشه، بعد لذت شروع شد. من کمرمو به عقب خم کردم، کنترل خودمو از دست داده بودم و همزمان که کیرمو محکم تا ته تو کون میکی فرو می کردم غرشی کردم. بعد ارضا شدم و تموم آبمو با فشار تو کون تنگش خالی کردم.
میکی جیغی کشید و گفت: “وای خدا، تو کونم؟ تو داری آبتو می ریزی تو کون من!!!؟” بقیه جمله اش به خاطر ارگاسم شدن خودش نا تموم موند، اون به ملافه ها چنگ می زد و وحشیانه جیغ می زد و منم داشتم بقیه آب داغ و چسبناکمو تو کونش خالی می کردم. انگار آب کیرم نمی خواست تموم بشه و من اونقدر آب تو کون میکی خالی کردم که یه خورده اش ریخت بیرون و روی رون هاش.
بعد از اون ما تو سکوت کنار هم دراز کشیدیم، و بعضی وقت ها به این که احتمالا کل خوابگاه صدای جیغ زدن میکی رو موقع ارگاسمش شنیدند، می خندیدیم. بعد از این که خودمو شستم، برگشتم تو اتاق و جلوی در وایستادم و با خودم بدن میکی رو که زیر نور لامپ می درخشید رو تحسین می کردم. اون همون جایی که قبلا بود به شکم و بین ملافه ها دراز کشیده بود و کون خوشگلش به خاطر بالش هایی که زیرش بود اومده بود بالا. می تونستم ببینم که بخشی از آبم از سوراخش ریخته بیرون و روی رونهاش و کونشو پوشونده. با اینکه تخم هام هنوز به خاطر مقدار زیاد آبی که تو کون میکی خالی کرده بودم درد میکرد، ولی کیرم با یاد آوری چیزهایی که گذشته بود دوباره شروع به بلند شدن کرده بود.
کنارش تو تخت نشستم و مشغول بوسیدن مو هاش شدم و ازش پرسیدم: “حالت خوبه عشقم؟”
اون با صدای خواب آلوده گفت: “آره. خیلی تجربه خوبی بود. می تونستم قشنگ تلمبه زدن هات رو و وقتی که ارضا شدی جریان آبتو تو کونم حس کنم. و خیلی شهوت انگیز بود واسم.”
“درد هم داشتی؟”
اون با عصبانیت گفت: “آره.” بعد از چند لحظه اون برگشت و تو چشماش یه برق شیطنت زد بعد خم شد سمت من و زبونش رو آورد بیرون و مشغول لیس زدن کیرم که دوباره راست شده بود کرد و گفت: “بیا دوباره هم انجامش بدیم، می دونم که تو هم دلت می خواد.”
پایان.

ترجمه: bolckin


👍 16
👎 1
2654 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

604281
2017-05-28 11:00:00 +0430 +0430

داستان خوب با ترجمه روان و عالی
ولی چرا اینقدر بین داستانه اول و دوم فاصله افتاد البته داستان اولی قشنگ تر بود و این خیلی اغراق آمیز …لایک

0 ❤️