دختری که جنده شد

1390/05/09

سلام-
اگه میخوای جق بزنی و حال کنی این داستانو نخون
این داستانه من نیس داستان دختر عمومه…
اسمه دختر عموم لیلاس (مستعار)
یک دختره قد بلند و لاغر و سفید و تقریبا سکسی
8 ساله ک ازدواج کرده اسمه وشوهرش وحید قد بلند خوش هیکل خوش اخلاق با یه البته نسبتا درشت!
لیلا و وحید خیلی زود با هم ازدواج کردن
همه ما فکر میکردیم ک این دو خوشبختن و خیلی عاشقه همن
یه مدتی بود ک خیلی با لیلا گرم میگرفتم تا این ک یه روز گوشیمو ازم گرفت و یه شماره گرفت گوشیو داد دستم و گفت اگر یه زنه تقریبا جوون گوشیو برداشت بگو اشتباه گرفتم
منم گفتم باشه چون سرمو واسه رفاقت میدم و از این اخلاقم خیلی ضربه خوردم
خلاصه من زنگ زدم و یکی گوشیو برداشت یک مرده حدودا 35 ساله(همسن وحید شوهر لیلا)
لیلا سریع گوشیو از دستم گرفت و مشغول شد حرف زدن با اون مرده
من خیلی تعجب کردم
از اونجایی ک خانواده عموم خیلی مذهبین و همش اهله حجاب و نماز و این چیزان این مسئله…
با خودم گفتم شاید دوسته وحیده شاید فامیله…
وقتی تلفنش تموم شد گفتم این دوست پسرت بود ک باش ازدواج کردی یا اون ک نکردی(کاملا از روی شوخی)؟
گفت همون ک نکردم
من جا خوردم ولی چیزی بروز ندادم
گذشت و گذشت و گذشت …
تا اینکه من و لیلا انقدر صمیمی شدیم ک فهمیدم خانوم با کلی مرد رابطه داره ک اکثرشون هم دوسته وحیدن
اصلا خوشم نمیاد از الفاظ زشت استفاده کنم چون به شعور خواننده توهین میشه
ولی لیلا یک هرزه ی به تمام معنا شده بود
هر چی بهش میگفتم چرا؟
از خدا نمیترسی ک این کارارو میکنی؟
میگفت بی خیال…
تا اینکه یک ادم جدید به اسم علی تو زندگیش پیدا شد…
رابطه لیلا با علی فقط سکس نبود و یه جورایی عاشق علی شده بود کارش شده بود گریه و زاری واسه علیو…
یه روز ک لیلا رو دیدم گفت داریم میریم مسافرت خیلی حالش بد بود و انگار همه وجودش خرد شده بود…
بعد از دو ماه جنازه خودشو شوهرشو تو یکی از دره های اطراف شهرمون پیدا کردن…
از اون جایی ک اونا تو اون منطقه یک چیزی تو مایه های باغ داشتن من رفتم و باغ و گشتم اما چیزی پیدا نکردم
(اینو یادم رفت بگم ک من شماره علیو داشتم یعنی اون شماره منو از لیلا گرفته بود و با کمال پر رویی بهم در خواست دوستی داد و منم قبول نکردم اما چیزی ب لیلا نگفتم چون میدونستم بهم میگه داری دروغ میگی…)
یه مدت ک گذشت علی بهم زنگ زد
من جوابشو ندادم اس داد ک خواهش میکنم گوشیو بردار و هیچی نگو…
گوشیو بر داشتم و اون شروع کرد به حرف زدن…صداش میلرزید …
سلام…دینا من میدونم چ بلایی سر لیلا اومده…راستش…(صداش میلرزید)
من…من یه ادمی بودم ک با دخترا دوست میشدم اما با اونا سکس نمیکردم یعنی میخواستم خودمو خیلی پاک نشون بدم میخواستم بگم بهتون نظری ندارم واسه همین میگفتم اگه لخت هم بشیو رو تختم بخوابی کاریت ندارم…(اینو راست میگفت از لیلا شنیده بودم ک لخت خوابیده رو تختش اما اون هیچ عکس العملی نشون نداده…)
این حرفو به دخترا میزدم و اونا هم واسه این که منو امتحان کنن لباسای سکس ناجور و ارایش های غلیظ میکردن و میمودن رو تختم…اول میدیدن من هیچ کاریشون ندارم …بعد لباساشونم در میوردن بازم من بدون هیچ شهوتی بهشون نگاه میکردم و کاریشونن داشتم اونا رو پاکیه من قسم میخوردن…(چیزی ک باعث شده بود لیلا عاشقه علی بشه همین قضیه بود)
ولی اونا غافل بودن ک من تو خونم دقیقا بالای تختم دوربین مدار بسته نصب کردم و از بدن های لختشون فیلم میگیرم…
بعد از چند ماه میرفتم این فیلمارو بهشون نشون میدادم و ازشون پول میخواستم و اگر نمیدادن اون فیلمو به شوهراشون نشون میدادم(یادم رفت بگم علی کلا تو خط زنای شوهر دار بود)
در مورد لیلا هم همین اتفاق افتاد…
فیلمارو به لیلا نشون دادم اما اون ک از من شکست عشقی بدی خورده بود اصلا به حرفام توجهن میکرد ک میرم و فیلمارو به شوهرت نشون میدم…
منم رفتم و همه فیلم هایی ک ازش داشتم رو به وحید شوهرش نشون دادم …(شوهره لیلا یک ادم بسیار غیرتیه و لیلا رو خیلی دوست داشت…)*
همه چیز واسم روشن شد…وحید لیلا رو برده بود و انتقامشو ازش گرفته بود و یعد از اینکه اونو کشت خودشم نتونست دووم بیاره و خودشم کشت…
داستانم عین واقعیت بود چون سکسی نبود و دلیلی واسه دروغ گفتن ندارم
اهل نصیحت نیستم
فقط یه جمله…
دوستت دارم رو هر اشغالی میتونه به زبون بیاره …خودتونو اسیر اشغال ها نکنید!
پایان

نوشته:‌ دینا


👍 4
👎 0
56702 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

291727
2011-07-31 21:09:44 +0430 +0430
NA

داستانت جالب بود واسم.اموزندس

0 ❤️

291728
2011-07-31 21:17:05 +0430 +0430
NA

اووووووووووول!!!

خوندم نظر میدم…

0 ❤️

291729
2011-07-31 22:05:37 +0430 +0430
NA

چی باید بگم .
کارای علی بدتر بوده یا لیلا؟
کی جوابو میدونه؟
همه و هیچکس

0 ❤️

291730
2011-08-01 00:30:00 +0430 +0430
NA

خب علی که عضو یک گروه از مشاغل امروز جامعه است که احتمالا صنف و دفتر دستک هم دارن ولی لیلا … متاسفم. اسم داستانت ایراد داره لیلا که دختر نبوده و انگار خیلی وقته که اینکاره بوده . با این که داستان محتوای سکسی نداشت ولی خوب بود خدا کنه تاثیر گذار باشه .مرسی

0 ❤️

291731
2011-08-01 00:54:26 +0430 +0430
NA

داستانت خوب بود منم کلا با نظرای سارا جونم موافقم

0 ❤️

291732
2011-08-01 01:06:46 +0430 +0430
NA

از این روانیها بسیارند
دیوانه شاخ و دم نداره

0 ❤️

291733
2011-08-01 01:13:39 +0430 +0430
NA

dastanet kheli jaleb bod omidvaram dokhtara khodeshono asir daste in namarda nakonan

0 ❤️

291736
2011-08-01 03:28:40 +0430 +0430
NA

جق بزنن؟؟؟؟؟؟؟
دینای عزیز باور کنی یا نه 99.99% این آدما با خوندن هیچ داستانی تحریک نمیشن پس اون جمله اول داستانتو بریز دور . داستانت شدیدا مسخره و کس شر بود میدونی چرا؟
زن شوهرداری که میره لخت میشه واسه مرد دیگه حقش بیشتر از اون کاری که علی آقای بی همه چیز انجام میده نیست پس کل فلسفه داستانت مالیده.
این داستان من نیست داستانه دختر عمومه؟؟ منظورت این بوده که این ماجرا برای تو اتفاق نیفتاده واسه دختر عموت بوده خب اینو هرکسی از متن داستانت میفهمید دیگه حرفت چیه؟
از الفاظ زشت استفاده نکردی تا به شعور خوانندت توهین نکرده باشی؟ با این سبک نوشتن و مبهم بودن داستانت توهین کردی چون ملتو یه گاگول فرض میکنی.
ببین خیلی راحت میتونستی بیای بگی آی زنای شوهردار یا آهای دخترا گول مردای بی ناموسو نخورین ممکنه ازتون عکس بگیرن شمارو بگا بدن این کل حرف داستانت بود خیلی هم از این شر ورائی که تفت دادی تاثیر گذار تر بود
من نمیفهمم پشت تلفن علی آقای جاکش بهت زنگ زده یعنی عذاب وجدان شدید داشته میخوام بدونم واسه تو تعریف کرده کهزنارو میوورده خونه میگفته لخت شین که اعتمادشونو جلب کنه؟ یعنی اون زن مادر به خطا وقتی میومده به خونه خالیش بهش اعتماد نداشته ؟ پس واسه چی میومده خونه خالی؟ بابا چرا میخوای همه رو اوسکول کنی زن شوهردار نمیاد خونه خالی یه مرد غریبه که داستان کلثوم ننه بگه میاد کس بده. کس رو به کسی میدن که بهش اعتماد کنن یه جورائی دیگه؟؟؟
مگر اینکه بخوای بگی علی آقا میخواست کنترل خودشو رو کیر مقدس خودش نشون بده واسه این چیزاست که میگم کس شر تفت دادی

0 ❤️

291737
2011-08-01 03:37:09 +0430 +0430
NA

you jizz عزیز
ممنون از ابراز لطفای تو عزیز که خیلی شادم کرد و با انرژی
نظرتو پای این داستان خوندم دیدگاهت در این قسمت جالب بود واسم از زاویه ای نگاه کردی که منو به فکر فرو برد.
فدات داداش

0 ❤️

291739
2011-08-01 07:20:39 +0430 +0430
NA

داستانت خیلی جالب بود و اصلا بهش نمی خورد که دروغ باشه چون از این اتفاق ها تو جامعه ی ما زیاد پیش نمی یاد…ولی خاک تو سر علیه… =D>

0 ❤️

291740
2011-08-01 13:11:13 +0430 +0430
NA

bar pedare jofteshoon lanat

0 ❤️

291741
2011-08-02 06:18:07 +0430 +0430
NA

movafegham

0 ❤️

291743
2011-08-02 18:46:51 +0430 +0430
NA

فرياد ز هر گوشه اين شهر بلند است ويران شود اين شهر كه فريادرسي نيست B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B)

0 ❤️

291744
2011-08-09 10:06:57 +0430 +0430
NA

muhaye tanam sikh shod vali beharhal zani k be shoharesh khianat mikone hagheshe k… hamchenin ye mard vali khob belakhare mah poshte abr penhun nemimune

0 ❤️

291745
2012-02-11 19:02:28 +0330 +0330
NA

با تمام ایرادایی که دوستان از داستان گرفتن خوب بود

0 ❤️

291746
2012-03-09 09:47:31 +0330 +0330
NA

dastane jalebi bood.vaghean amoozande bood.motasefam k to keshvaremoon hamchin adamaee peyda mishan

0 ❤️

291747
2013-12-02 15:02:16 +0330 +0330
NA

با feri151کاملن موافقم متاسفانه جامعمون زود باورن و امثال تو دوست خوب کمن که متاثر نشن و با منطق خیلی چیزارو اعم از سیاست دین داستان و…دو دوتا چهارتا کنن و چشاشون به حقیقت باز باشه ممنون از طرز فکرت

0 ❤️

529033
2016-01-20 19:05:06 +0330 +0330

با جمله آخرتون کاملا موافقم.

0 ❤️

536015
2016-04-04 12:04:43 +0430 +0430

… الان اون دنیا هستن ینی

0 ❤️