دختری که دوستش داشتم

1393/05/16

با خوندن دیدگاه هاتون متوجه میشم که کی میفهمه داستان راسته یا دروغ و کی الکی فحش میده. (همۀ نام ها مستعار هستن)
من هومن هستم و الآن 21 سالمه. تابستون بود. 16 سالم بود و خیلی تنها بودم. یه دوست داشتم که شمارۀ دختر زیاد داشت. اسمش امیر بود. یه روز بهش گفتم: امیر جان شمارۀ یه دخترو بهم بده از تنهایی در بیام. اونم یه شماره داد و گفت اسمش پریساس و دوستِ دوست دختر داییم بوده. خلاصه ما به این زنگ زدیم و خاموش بود. یه پیام فرستادم که روشن کنه متوجه بشم. چند ساعتی گذشت و دیدم پیام داده: شما؟ دقیقا یادم نیس چی بهش گفتم و خلاصه زنگ زدم و حدود یه ساعت حرف زدیم و منم الکی گفتم جلو دبیرستانتون دیدمت و از این چرت و پرتا و قدبلند هستی و… (یه کم آمارشو گرفته بودم قبلاً) خلاصه گفت بیا ببینم کی هستی که انقد سر و زبون داری (واقعا داشتم)

خلاصه یادمه بعد از ظهر بود رفتم دم در خونه شون و اونم از پشت پنجره منو دید ولی من فقط چشماشو دیدم و خیلی پسندیدم. اونم منو پسندید. چند روز گذشت تا اینکه جمعه شد و اون رفت کارنامۀ قلم چی بگیره و منم همینطور. جلو یه پیش دانشگاهی که اونجا آزمون داده بود، قرار گذاشتیم و من هم کارنامه بدست رفتم. من که اونو نمیشناختم واسه همین منتظر بودم اون خودشو نشونم بده که دیدم یه دختر قدبلند خوشگل دستشو تکون داد که یعنی بیا. رفتیم و یه کم اون اطراف قدم زدیم و اون روز تموم شد. یه شب نگو خواهرم مشکوک شده بود به من؛ اومده بود گوشیم رو - که منِ خر بدون رمز گذاشته بودم - دیده بود و بخونواده گفته بود. خلاصه یه هفته حبس بودم بدون گوشی تو خونه و بعد فهمیدن که تا ابد نمیتونن تو خونه حبسم کنن و گوشی رو دادن. کلاس خصوصی ریاضی میرفتم. با پریسا هماهنگ کردیم که یه کافی شاپ که طبقه بالاش لژ داشت بریم.(این کافی شاپ مکان شده بود) قبل از رفتن پیام داد که: میخوام ببوسمت؛ بدت نمیاد که؟ منم که از خدام بود گفتم نه. رفتیم اونجا. دستشو آورد و با یه شکل قشنگی گذاشت تو دستم (اون یه سال و نیم بزرگتر بود و ابتکار عملو بدست گرفته بود) برای اولین بار بود که دست یه دخترو میگرفتم. بستنی سفارش داده بودیم. یه کم بستنی خورد و بعد قاشقو کرد تو دهنش و بقیه بستنیو درآورد و گذاشت تو دهنم. منم گفتم قرار بود کاری بکنی. اینو که گفتم، چشاشو بست و آروم لباشو گذاشت رو لبام.وااااای خدا اولین بوسه م بود، چه حس خوبی بود! لباش خیلی خوشمزه بود. کلی لب همدیگه رو خوردیم و من همونجا ارضا شدم(16 سالم بود دیگه). یه روز خونه شون خالی بود و گفت برم اونجا. رفتم وایییی خدا یه شلوارک استرچ تنگ و یه تاپ صورتی پوشیده بود که خیلی بهش می اومد. اومد تو بغلم و کلی همو بوسیدیم. بعدش رفتیم تو اتاقش و نشست تو بغلم. بهم گفت هومن: گفتم جانم پریسای خوشگلم؟ گفت بیفت روم. دراز کشید و من افتادم روش و از روی شلوار ادای تلمبه زدنو درآوردم و همونجوری آبم اومد و فکر کنم اونم ارضا شد. گفت میخوام کیرتو ببینم. منم روم نمیشد کیرمو با آب ببینه گفتم یه دستمال بده و چشماتو ببند تا اول تمیزش کنم. تمیزش کردم و گفتم حالا باز کن که گفت یواشکی دیدم و خوشگل بود. اون روز گذشت. یکی از سکسامون رو (که البته سکس کامل نبود) واسه تون میگم. یه روز بابام حدود 3 بعد از ظهر رفت بیرون و مادرم هم مدرسه بود و خواهرم دانشگاه) زنگ زدم به پریسا و اومد. یه عطر خیلی خوشبو زده بود. همون اول افتاد تو بغلم و بردمش تو اتاق و لختش کردم.شلوارشو در نیاورده بودم هنوز. شلوارشم در آوردم. یه شورت صورتی خوشگل پاش کرده بود. شورتش خیس خیس یود. از تو شورت دستمو گذاشتم روی کسش و آروم یه آه کوچیک کشید. بعد بیشتر مالیدم و خواستم شورتشو در بیارم که گفت خجالت میکشم کسمو ببینی. چادرشو انداخت رو پاش و من رفتم اون زیر و شروع کردم به خوردن کسش. (قبلاً ازم پرسیه بود که تو سکس خوردنو دوس دارم یا نه؛ که من گفته بودم آره) خیلی خوشبو و تمیز بود. حتا یه مو نداشت. خیس خیس بود و من مزۀ آبشو دوس داشتم. کلی براش خوردم اون اواخر دیگه کمرشو رو به بالا قوس میداد و با دو دستش سرمو به کسش میچسبوند. بعد کرمو گذاشتم دم کسش و به کسش می مالیدم و یه کم میکردم تو کسش(پرده داشت ولی بازم خیلی حال میداد به جفتمون) بعد کیرمو گذاشتم لای پاش و یه کم لاپایی زدم که گفت دوس دارم از عقب امتحان کنیم. 4 دست و پا شد و من هم یه کرم آوردم و کیرم و سوراخ اونو کرم مالی کردم و سر کیرمو گذاشتم دم سوراخش و فشار دادم ولی کونش خیییلی تنگ بود و اصلا تو نمیرفت. یه کم بیشتر زور زدم و کمی از کیرم رفت تو کونش که دیدم داره گریه میکنه. منم خیلی دوسش داشتم و دیگه ادامه ندادم. اونم اومد کیرمو تمیز کرد و یه کم برام ساک زد. آبم داشت می اومد که گفت بریز رو شکمم و منم همین کارو کردم. بعد یواش یواش لباساشو پوشید و توی راهرو داشت کفشاشو می پوشید که صدای ترمز ماشین اومد. از صدای ترمز کردنش فهمیدم بابامه. از اونجایی که فکر اینجاشو کرده بودم و میدونستم بابام ساعت 5 میره دنبال مادرم که برن عیادت یکی از فامیلا، سریع گفتم با کفشات زود برو تو حموم. اونم رفت و بابام اومد و جالب بود که جلوی در حموم نشست. پریسا یه پیام داد که چیکار کنیم؟ ترسیدم پیام بدم و صدای گوشیش از تو حموم بیاد و اونوقت دیگه واویلا. جواب ندادم. بابام یه ربع ساعت خونه موند(قلبم داشت می اومد تو دهنم) و بعدش رفت و من رفتم تو حموم دیدم پریسای بیچاره کلی گریه کرده از ترس. بوسیدمش و راهیش کردم رفت. ما دقیقا 10 ماه با هم بودیم و بیشتر از ده بار خونۀ ما اومد و من دو بار خونۀ اونا رفتم. بعدشم رفتن یه شهر دیگه و من خیلی داغون شدم. آخرین بار یه سال پیش دیدمش و یه ساله ازش بی خبرم.

نوشته: هومن


👍 0
👎 0
24816 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

430428
2014-08-07 18:48:20 +0430 +0430

کیرمن همراه کیر بچه ها در کان تو / جمله کارتن خالیه مجلوق در دکان تو / بردی و از کون زدی ، اون گریه کرد و بعد اون / ساک اعلأ زد به کیرت این که راسته جان تو/ تا که جق باشد شعارت در تمام زندگی/اینچنین اوهام داری ای شوم قربان تو /کردمت خوشحال با شوخی ببم جان خنده کن/ احتمالا کرده بودی دوست دختر جانتو /شایدم جق نامه بوده این اراجیفت ببم /هردو صورت جالبه پر میکنم فنجان تو/چای اعلا رو بزن بر آن تن ورزیده و /سفت بازو و گردن سینه ها و ران تو

0 ❤️

430429
2014-08-07 18:48:33 +0430 +0430
NA

چیزی نبود بهش بگید به جز فحش؟
واقعا که
متاسفم

0 ❤️

430430
2014-08-08 00:25:57 +0430 +0430
NA

سلام عزیزم داستانت به نظرم واقعی و درست بود

0 ❤️

430431
2014-08-08 04:20:58 +0430 +0430
NA

نوش جان ، biggrin

داداش زودانزالي داري يه فكري بحالش بكن crazy

0 ❤️

430432
2014-08-08 05:44:04 +0430 +0430
NA

کس کش حروم زاده ولدزناتوبلدنیستی جمله بسازی پس خیلی تنهابودی بیاتااون قدربکنمت تاازتنهایی درآی کیرقلیانم باتنباکوی دوسیبش توکونت

0 ❤️

430433
2014-08-08 09:49:44 +0430 +0430

تابستون بود. 16 سالم بود و خیلی تنها بودم . اخه کسکش توی نیم خط کسشر 3بار گفتی بود؟ کجا بود؟ کونت بود؟

0 ❤️

430434
2014-08-08 12:19:15 +0430 +0430
NA

جنسش عجب توهم باحالی داده بهت!!! ok

0 ❤️

430435
2014-08-08 12:35:42 +0430 +0430
NA

نه خدا وکیلی فکر کن بعد کس و شعر بنویس تو که با یه لب آبت میاد چجوری آبت با این همه کار دور اومده!!!

0 ❤️

430436
2014-08-08 12:36:12 +0430 +0430
NA

dash1 نه خدا وکیلی فکر کن بعد کس و شعر بنویس تو که با یه لب آبت میاد چجوری آبت با این همه کار دور اومده!!!

0 ❤️

430439
2014-08-08 18:04:40 +0430 +0430
NA

فک کنم ادمین خودشم جقی هست که داستانای این مجلوقا رو میزاره biggrin

0 ❤️