با سلام خدمت دوستای عزیز اسم من کوروش هسته من 20ساله هستم از کرمان
من توی دانشگاه … درس میخونم و میخوام داستانمو از روز اولی که اومدم تودانشگاه تعریف کنم سال90بود که توی دانشگاه قبول شدم خیلی حال هوای دانشگاه رو داشتم با چندتا از دوستام رفتیم دانشگاه وارد دانشگاه که شدیم دوتا دختر خوشگل رو دیدم که توی سالن واستاده بودن که دیدم که یکی از اون دخترا یه نگاه عجیبی به من کرد و من از کنارش رد شدم ورفتیم سر یه کلاس که هیچکس تو اون کلاس نبود به دوستم گفتم دختره خیلی نگام کرد گفت بیخیال بیا یکم اذیتشون کنیم گفتم باشه گفت برو بهشون بگو که اگه مال کلاس ما هستن بیا استاد اومده رفتم پیششون گفتم شما ترم یک دندون پزشکی هستین (یادم رفت من ترم یک دندون پزشکی بودم)گفتن اره گفتم استاد اومده با عجله اومدن تو کلاس که دیدین دوستم داره جای استاد درس میده با عصبانی در کلاسو بست و رفت گفتم فرزاد(اسم دوستم فرزاد بود)خیط کردیم گفت بیخیال بابا کیرت توش ریدم تو این ذهن خرابت یه چند روز گذشت و اونا یه نگاهم به من میکردم (اول داستان یادم رفت دختره اسمش نیلو بود و خیلی خوشگل و پسر کش و مغرور)گفتم فرزاد بد تو نخشم به منم محل نمیده دوستم خیلی پررو بود گفت الان میرم بهش میگم که دوستم عاشقتونه گفتم نه قبول دار نشد رفت به نیلو گفت که دوستم عاشقته اونم با یه لق دهنی جواب دوستمم داد و گفت تو و دوستت برید گم شید خیلی ناراحت شدم و گفتم که دیگه کاری یه کارش ندارم بازم چند روز گذشت نزدیک امتحانات ترم دیدم داره دوباره بهم پا میده و میخنده به فرزاد گفتم داره پامیده گفت نه بابا توهم زدی گفتم به خدا راست میگم گفت خوب برو پیشش دلو زدم به دریا و رفتم پیشش گفتم سلام گفت به فرمایید گفتم اومدم معذرت خواهی کنم گفت بابته گفتم روز اول دانشگاه گفت من فراموشش کردم گفتم ممنون با عجله گفت کاری نداری گفتم نه و اون رفت قصد کردم شمارشو پیدا کنم به یه بدبختی پیدا کردمو زنگ زدم گفتم سلام گفت بفرمایید گفتم کوروش …هستم گفت سلام بفرمایید گفتم میخوام باهاتون حرف بزنم گفت درمورد… گفتم یه موضوع اشکال نداره گفت بفرمایید خیلی دوسش داشتم تموم حرفای دلمو زدم و قطع کردیم بعد از چند روز انتظار یه ظهر گوشم اس امد دیدم شماره نیلوه یه اس عاشقونه داده بود خیلی خوشحال شدم منم بهش اس دادم یه دو روزی بود اس میدادیم بعد از دو روز بهش زنگ زدم جواب داد گفتم میخوام ببینمت گفت عصر دانشگا سر کلاس من میرم بیرون بعد بیا با هم صحبت کنیم عصر شد و همین کارو کردیم رفتیم بیرون رو محوطه تو چمن نشتیم باهاش صحبت عاشقونه کردم اونم همینجور و بعد از مدتی ازصحبت بلند شدیم و رفتیم سر کلاس اون روز گذشت و قصد کردم که دفعه دیگه ببرمش خونه و باهاش سکس کنم روز بعد بهش گفتم میای با هم بریم خونه گفت اگه خواستی من با دوستم میام (من ماشنم یه بی ام دبلیویه کوپه بود)بهش گفتم عزیز ماشنم که کوپه هستش نهمیشه جا ندارم به یه بدبختی مخشو زدم وگفت باشه با هم رفتیم توی پارکینگ دانشگاه و سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه اونجا که رسیدم بهش گفتم من دوست دارم اونم گفت منم همینطور گفتم پس یه بوس بده گفت نه گفتم چرا اما بازی در میاری به تریپش بر خورد گفت باشه بیا شروع کردم باهاش لب گرفتن هی میخواستم سینه هاشو بمالم نمیزاشت گفتم چرا گفت همینجور بعد دستمو کردم تو شلوارش دستمو کشاد بیرون خیلی حشری شده بود ولی بروی خودشم نیاوورد به زور گفتم اگه دوسم داری باید بزاری باهات سکس کنم یه طوری راضیش کردم و گذاشت شلوار و شورتشو دربیارم اما نزاشت تاپ و شورتشو در بیارم یه کون سفید بدون یه ایراد و یه کس ناز که قابل تعریف نبود داشت کسشو خواسم بخورم نذاشت بزور اینکارو کردم یه کم کسشو خوردم بعد خودم لخت شدم و کیرمو گفتم بخور نخورد من بهش گیر ندادم ناگفته نماند به کسش میومد که پرده نداره شک کرده بودم اومدم گفتم که بیا بریم توی اتاق روی تختم بردمش تو بغلم خابید و منم بصورت بغلکی کیرمو خواستم بکنم توی کونش بابا هرکار کردم کیرم تو نرفت از بس تنگ بود (کرم زدم تف زدم همه کار کردم)جواب نداد تا اینکه خودش بزور کردتش تو و من هم کمک دادم یه جیغ بلند کشید ولی کسی تو خونه نبود گفتم اروم خودت خواستی گفت درد داره بعد مدتی سوراخش یه کم گشاد تر شده بود داشت حال میکرد خواست ابم بیاد گفتم بریزم بیرون گفت نه بزار تو باشه امو ریختم تو و نذاشت کیرمو در بیارم گذشت و بعد چند دقیقه ای سوار ماشین شدیم رفتیم تو دانشگاه بدبخت پق پق راه میرفت گذشت و بعد چند روز رفیقم گفت که اون پرده نداره و یه بچه 1ساله داره واز شوهرش جدا شده ویه تک پرونه و به بچه پولدار حال میده و هنوزم اینکار را رو انجام میده باورم نشد تا فیلمشو که یکی از دوستای فرزاد گرفته بودو فرزاد نشونم داد خیلی ریختم بهم فهمیدم که چرا سینه هاشو نداد بمالونم چون شیر داشتن نارحت شدم بهش گفتم که نامردی و چرا نگفتی به من بچه داری گفت ترسیدم گفت اون به کنار چرا با کسای دیگه سکس میکنی قبول دار نشد گفتم بیا تو پارکینگ تا بهت ثابت کنم اومد فیلمشو نشونش دادم دیدیم زد زیر گریه که دروغه من نیستم از این حرفا با فرزاد سوار ماشین شدم ورفتم بد جور شکست عشقی خوردم لامسب از بس خوشگل و چرب زبون بود که خرم کرد عاشق شدم شماها خر نشد رفیق بعد از اون ابروی منو میخواست تو دانشگاه ببره و منو ار دانشگاه بندازن بیرون اینو بگم رفقا کیرمم نتونست بخوره چون بعد از اون طوری خواهرشو گاییدم که نفهمید دیگه چیکار کنه و حالا دارم از سوزه کونش روزی یه جنده پولی از تو دانشگاه بر میدارم میرم میگام به سلامتی کیر رفیقا که تو کون نیلو باشه
نوشته: کوروش
اخه کسخل بیسواد چرا تراوشات ذهن پریودتو میای میریزی تواین سایت اگه اینکارو نکنی میگن کون دادی کسکش؟ من مادر وزیر علومو گاییدم که خری مثل تو رووارد دانشگاه کرد اخه کونی عقده ای توکه کمبود داری بروخودتوبکش ولی “خونه رو کثیف نکن” دیگه ننویس که اگه حرف گوش ندی باهمون بی ام و میام توپارکینگ دانشگاهتون می کنمت.
اون بى ام و تو بده ما هم يه کس بکنيم ،بعد بگم عاشقت شدم ،بعد بخوايم ازدواج کنيم ،بعد بفهمم جنده است ،بعد ناراحت بشم ،بعد با ماشينت برم تو دره ،کونت بسوزه ها ها ها
نمیدونم واقعا داستانت واقعی بودیانه امااکرواقعی بوددمت گرم.اینجوردخترهارو که بااحساسات آدم بازی میکنن بایدهمین کاروباهاشون کرد.امابعضی هاشون این کاراحقشون نیست.
موفق باشی همشهری گرامی.
دوست داشتنی که برای جنابعالی تو سکس خلاصه میشه که شکست عشقی نداره!!!
واقعا واسه خودم متاسفم
ابروی هر چی پسره میبره اشغال!!! خودت به پاش افتادی باهات دوست شه بعد حالا كه دیدی تو زرد از اب در اومده میگی با چرب زبونی جذبت کرد!!! همین گها رو میخوری که هر چی دختر میاد تو این سایت یه داستان خیانت هم همراش میاره!!! به قول معروف ریدی ابم قطعه!!! موفق و سربلند باشید.
پخمه و مشنگ و کیری اینا رو باید بهت بگم با اون سوادت کیرم تو اون دانشگاه کیری که به تو کیر مغز سواد کیری هم یاد نداد
بی ام دبیلو یه راست بره تو کونت عوضی برو با این کس شعرات بچه کونی
لیدی،از اون بدتر، “اسم من کوروش هسته”
البته کرمانی هیچ ایرادی نداره خیلی هم خوبه
بروسلی بازم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟واقعا که
بارها شده که من با چندتا از دوستام از خیابان که رد می شدیم،سرمون تو کار خودمون بودا؟؟ولی بازم این پسرها بودند که پررو بازی در می آوردند،حتی اگه یکی بودن!!!چندماه پیش با یکی از دوستام که تو مسیر کتابخانه بودیم یه پسر 16 یا 15 ساله بهمون متلک انداخت(یه متلک فوق العاده زشت،که من قدرت بیانش رو ندارم) و من چیزی نگفتم.اما دوستم خوب از خجالتش در اومد…تصور کن،پسره هنوز صورتش صاف بود و گمونم به بلوغ هم نرسیده بود…آقای بروسلی همجنس های خودتو خوب نمی شناسی…یه تحقیق جامعی درباره رفتارشناسی مردهای ایرانی کنی،بد نیست…
جلاق اکبیری
من نمی دونم این آت و آشغالا کیا هستند که دست به قلم می برند…تو دنیا این همه پورن استارهای مشهور هست که سالهای متوالی برنده جایزه های ای وی ان لاس وگاس شدن…اما فقط چند نفر از اونها(جینا جیمسون،رافائلا اندرسون،ملیسا لورن و…) دست به قلم بردند که تو حتی یه تخمک اونا هم نمیشی،مردک خودشیفته…دیگه ننویس
آورده اند که خواجه را اول روز مکتبخانه بودندی اندر باب طب الاسنان(دندانپزشکی ) و وی را اشتری بودندی عِمدوبلیو نام مر تک تپه ،قهوه ای رنگ نوک ممه ای مر مدل دو هزار و اندی ،دوصد سنه اندرخواب ،سپر جلو مالیده و گوهگیر عقب بیرنگ صافیده ،اندر مصرف دو جو و نیم پشگل و نیز دو ور (یعنی از هر طرف میشه سوار شد).
قضارا خواجه را در آن روز اندکی خارش دست داده بودندی و بدین منوال کرم ها وول نموده بودندی.خواجه را دوستی بودندی مر پرزین نام که وی را نیز کرم کم از خواجه نبودندی.
باری خواجه را چون از جنبه تهی بودندی چون یوم اول به در مکتب برسیدندی هنوز وارد مکتب نشدندی که گلیم عاشقی را بر مدخل مکتب گسترانیدندی و به غمزه ای(داف نام ) عاشق بشدندی و مر مقعد خواجه عروسی بر پا بشدی . باری چون داف از اشتر خواجه خوش بیامدندی در اوهام “تریپ مایه داری” بسی حال نمودندی و سوار بر مرکب خواجه از بارکینغ مکتبخانه عینهو تیر از کمان بجهیدندی و بر منزل خواجه فرود بیامدندی . خواجه بی مقدمه چون الندید والبدید بالفور کیر از کمر برکشیدندی و برماتحت پتیاره فروبکردندی و اندکی گوه به چنگ آوردندی و مز مزه بنمودندی و خواجه را زین عمل خوش بیامدندی و ایام بدین منوال ماضی بنمودندی تا که پرزین صُوری از طریق دورگو (تلفن امروزی)بر خواجه مکشوف بنمودندی تا که خواجه بر پتیاره گی “داف =جنده خانوم” پی ببردندی.حالیا خواجه اندر مزمزست و ایام درگردش.
چشم آمیرزا حقیقتش وقت نشد سوژه فراموشکاری در اسرع وقت تقدیم میشه.
دختره خوب کرد چون به کس خل ها باید خیانت کرد کسسسسسسسسسسسس خلللللللللللللللللللللللللللل