در آرزوی کون

1393/04/25

اسمهای این داستان واقعی نیستن حالا بماند که تو این شهر خر تو خر کسی کسی رو نمیشناسه
من بچه شهرستان هستم و تهران کار و زندگی میکنم . کلا هم آدمی هستم خیلی درونگرا . برای همین دوست کم دارم البته دوستای خوب دارم ولی اونا هم بچه های بی سر و صدایی هستن و روابط اجتماعیشون خیلی شلوغ نیست . البته ظاهرم هم شاید چندان جذاب نیست که خیلی از دخترها رو راضی کنه ، نتیجه اینکه معمولا تنهام . البته توضیح بدم که تنهایی چندان هم بد نیست و مزایای بزرگی هم داره .
آخرهای خرداد 90 بود من هم خیلی وقت بود نه دوست دختر درست حسابی داشتم نه سکس .
کارم این شده بود که صبح برم سر کار مثل بولدوزر کار کنم و عصر هم مثل جنازه بیام خونه . حالا گاهی با بچه ها جمع میشدم مشروبی میزدیم یا شاید شمالی می رفتیم . با مشروب حال میکنم چون باعث میشه با خودم روراست تر باشم
راستش وقتی مشروب میخورم بعضی وقتا اصلا بهتر میتونم فکر کنم .
بگذریم
یه مدت بود انگیزم رو نسبت به کار و زندگی از دست داده بودم که فکر کنم بیشتر به خاطر سکس بود. ارزش دوست دختر خوب و سکس رو کسی میدونه که از داشتنش محرومه
زیاد خودارضایی میکردم . گاهی میرفتم بیرون به امید اینکه یکی رو پیدا کنم
گاهی هم شبا برای خودم مشروب میریختم و در همون حال آرزو میکردم یکی بود با هم و به سلامتی هم مشروب میخوردیم.
و البته و صد البته مثل اکثر آدمهای بازنده و درب و داغون کارم شده بود تو سایتهای دوست یابی دنبال دوست گشتن و همچنین تو چت رومهای یاهو به دنبال رفیق .
و خودتون هم میدونین که آدم حسابی پیدا کردن تو چت خیلی بعیده . اکثر آی دی های دختر در حقیقت متعلق به یه پسر هستن که یا کرم ریزیش گرفته یا دنبال شارژ گرفتن و ایناست.
عادت من این بود که میرفتم تو یه روم و کلا آی دی ها رو اسکن می کردم و به هر چی آیدی دخترونه بود پی ام میدادم. شاید از هر ده تا یکی پیدا میشد که جواب بده که بعد از معرفی اولیه و کمی خزعبلات اینجوری بازم بعید بود کارمون به جایی برسه
تو چند وقت منتهی به خرداد 90 شاید یه 10 باری با دخترهایی که تو اینترنت آشنا شدم بیرون رفتم ولی از تو هیچ کدومش چیزی در نیامد . فکر کنم طبیعیه . بیشتر آدمهایی که تو اینترنت میان دنبال دوست یابی آدمهای جذابی نیستن به خصوص از نظر اخلاقی .
شب جمعه بود و منم طبق معمول در تلاش برای مخ زنی آنلاین. دیدم خبری نیست رفتم بیرون یه قدمی بزنم و یه کم ورزش کنم
کامپیوتر رو همونجوری روشن گذاشتم و از روم هم خارج نشدم . اینکارو می کردم به امید اینکه یکی خودش پی ام بده که همین طور هم شد. وقتی برگشتم دیدم چند دقیقه قبلش یه نفر پی ام داده . اسم این شخص رو میزاریم مریم .
مریم پی ام انگلیسی فرستاده بود . ناگفته نمونه که من انگلیسیم روی هم رفته خیلی خوبه و برای همین من هم خیلی خوب باهاش انگلیسی چت کردم . معلوم بود که دختر باهوش و اهل مطالعه ای هست .
از من خواست که براش عکس بفرستم من هم این کارو کردم و بعدش مریم بهم وبکم نشون داد دختر نسبتاً زیبا و جذابی بود که تقریباً نه سال از من جوون تر بود رو تختش لم داده بود و داشت با من چت می کرد . یه تاپ سیاه رنگ هم پوشیده بود آرایش هم کرده بود مطمئن شدم که هدفمند داره چت میکنه وگرنه کسی تو خوابگاه دانشجویی آرایش نمی کنه و وبکم به غریبه نمیده . اگر چه وبکم مریم سکسی نبود ولی خب یه وبکم معمولی هم نبود و طرز لباس پوشیدن و اطوارش کاملا اروتیک بود.
وسط چت در حالیکه من داشتم سعی می کردم مخ طرف رو بزنم مریم گفت که باید بره و به چت خاتمه داد . من مردد بودم که واقعاً باید می رفت یا خواست از دست من خلاص بشه . چند دقیقه بعد براش یه پیغام آفلاین گذاشتم و ازش خواستم که اگر تمایل داره به شمارم زنگ بزنه بعدشم یکی دو قسمت از این سریال بی مزه how I met your mother رو دیدم و بعدش گرفتم خوابیدم.
فرداش که روز تعطیل بود مطابق معمول روزای تعطیل نزدیک ظهر از خواب بیدار شدم و یه چیز سرپایی خوردم و دوباره به اینترنت و فیس بوک و چت روم مشغول شدم. الان که به اون روزا نگاه میکنم واقعاً احساس می کنم چقدر بیمارگونه رفتار می کردم.
در همین حال بودم که موبایلم زنگ خورد . مریم بود . یه کم با هم صحبت کردیم . خیلی راحت صحبت می کرد . معلوم بود علی رغم اینکه از من نه سال کوچیکتر بود ولی خیلی تجربه رفتار با مردها رو داشت. بعد از چند دقیقه گفتگو بحث رابطه جنسی رو هم پیش کشید که مغز من چند لحظه مختصر هنگی کرد . برای اون هم سخت نبود که بفهمه با یه آدم خیلی باتجربه مثل خودش روبرو نیست . رفتار و گفتار مریم هیچ شباهتی به دخترهایی که من تا اون زمان تو زندگیم باهاشون برخورد کرده بودم نداشت. خیلی باهوش بود و روانشناس خوبی هم بود. ولی معلوم بود حالش خوب نیست.
حدس زدم که از یه رابطه نسبتاً طولانی که توقع داشته به عاقبتی ختم بشه خارج شده برای همین حالش بد جور گرفته است و شاید یه جورایی داشت خود تخریبی می کرد . نمیدونم. در حین حرف زدن دعوتش کردم که با هم بیرون بریم که چون ماشین نداشتم نپذیرفت ( بعد بگین دخترا آهن پرست نیستن ) یه مختصری دیگه با هم حرف زدیم و صحبتمون تمام شد.
بعد از صحبت با مریم همون جمعه تو چت روم با یه دختر دیگه آشنا شدم که اسمش رو میزاریم ندا. یه ضرب المثلی هست که میگه آخوند که بختش باز شه دو جا دو جا روضه دعوتش می کنن !! حکایت من حالا اینجوری بود.
این ندا یه دختر تحصیل کرده و با شخصیت بود نقطه مقابل من از نظر درونگرایی بود یعنی به شکلی عجیب غریب برون گرا بود . همون روز جمعه با هم چهل دقیقه تلفنی صحبت کردیم یا بهتره بگم اون برای من صحبت کرد . چون من که کلا آدم کم حرفی هستم.
عصر همون روز هم قرار گذاشتیم و با هم رفتیم یه کافی شاپ و یه نیم ساعتی هم اونجا صحبت کردیم. ندا دختر خیلی خوبی بود ولی حیف که برای من جذاب نبود . و البته خیلی هم شلوغ بود که این هم من رو اذیت می کرد. من هم که الان همه فکرم شده بود اینکه چطوری ترتیب مریم رو بدم نهایتاً وسطای هفته با ندا به هم زدم که البته خود این اتفاق به من نشون داد که چقدر توانایی ما ایرانیا برای مدیریت رابطه هامون حالا چه دختر و چه پسر ضعیفه . ندا تو همون چند روز به من دلبسته شده بود و برای آینده رابطمون با همدیگه هم یه برنامه هایی داشت . یعنی همه کارهایی رو که دوست داشت با دوست پسر نداشتش انجام بده می خواست با من انجام بده ولی از اونجایی که ندا مثل این بسیجیای ترمز بریده رفتار می کرد من واقعاً کلافه شده بودم. تو این چند روز که با ندا آشنا شده بودم گاهی هم با مریم صحبت می کردم ولی همدیگه رو از نزدیک ندیدیم و من هم دیگه پیشنهادی برای بیرون رفتن ندادم.
الان که به اون روزا فکر میکنم میبینم اگه ندا اونقدر عجله نداشت و اگه من هم رفتارم بالغانه تر بود میتونستیم به دوستیمون ادامه بدیم یا حداقل یه جور بهتری بهم بزنیم. ندا دختر خوبی بود و ارزشش رو داشت که براش حداقل اینقدر انرژی بزارم.
بگذریم.
یه شب دیگه هم این فرصت پیش آمد که با مریم چت کنم.
وسط یه موضوع کاملا بی ربط مریم یهو تایپ کرد Let’s Have Sex!!
منم کلا رفتم تو اغماء
با دستای لرزون موافقت خودم رو اعلام کردم و از اونجایی که مریم اونجوری که خودش میگفت پریود بود قرار شد بعد از اتمام پریودش بیاد خونه من واسه سکس

مریم پشت تلفن ازم میپرسید برای چی یک سال سکس نداشتم و من گفتم نشده و سعی کردم اینجوری جلوه بدم که از رابطه قبلی آسیب دیده هستم ولی خب اونم خر نبود
به من گفت احتمالاً دارویی مصرف میکنم که میل جنسی رو کم میکنه
به من گفت اگه چیزی هست از همین اول بگو . من این چیزایی رو که میشنیدم نمی تونستم به راحتی باور کنم. یعنی ممکنه یه دختر به این راحتی در مورد سکس صحبت کنه!!
بعد من براش مثال زدم که توی سکس قبلی در یک شب سه بار سکس کردم و دفعه چهارم دیگه بریده بودم.اونم گفت که خب این سه بار قرار نیست بشه هفت بار و همچنین گیر داد به اینکه چرا تنها زندگی میکنم و بین حرفاش اشاره کرد که از اون دخترهایی نیست که برای یه اولین بار ویژه منتظر مونده باشن و از اینکه خیلی راحت میگفت که باکره نیست خوشم میومد. ادا و اطوار خیلی از دخترای چسان فسان رو نداشت.
الان که به اون صحبتهای خودم فکر میکنم خندم میگیره ، یه خنده تلخ که ناشی از این حقیقته که به چه ضرب و زوری می خواستم مریم رو هر جوری که شده به دست بیارم.
آدم واقعاً خودش رو در روابط با دیگرانه که میشناسه . بدون رابطه با دیگران آدم نمیتونه حتی تصور کنه که چه واکنشهایی ممکنه ازش سر بزنه .
اون روزی که قرار بود مریم بیاد خونم سر از پا نمیشناختم . روز قبلش رفتم یه چیزایی خریدم که ظاهر خونه دخترونه تر بشه .
ظهر هم زود از سرکار رفتم خونه و یه کم به خودم رسیدم . الان که به اون روز فکر میکنم به خودم حسودیم میشه ، ای کاش این روزا هم اینقدر ذوق تو دلم بود
خلاصه رفتم امیر آباد دنبال مریم و آمدیم خونه. مانتوشو در آورد یه تاپ صورتی زیرش پوشیده بود. هیکلش یه کم تپل بود . دقیقاً همونجوری که من دوست دارم . قلبم داشت تالاپ تالاپ میزد . معلوم بود که اون حالش از من بدتره چونن هنوز نرسیده بود رفت تو اتاق خواب و روی تخت دراز کشید و من رو هم دعوت کرد کنارش دراز بکشم. مدتها بود کسی رو بغل نکرده بودم . اون سکس می خواست من هم همینطور ولی دلم میخواست قبلش یه چند دقیقه ای بغلش کنم . بعد شروع کردم لباساشو در آوردن . اول تاپشو در آوردم و شروع کردم به خوردن و بوسیدن بدنش .
نذاشت سوتینشو در بیارم . میگفت دوست ندارم کاملاً لخت بشم . این دومین باری بود که از یه دختر اینو میشنیدم . سال 87 هم یه دختر دیگه همینو بهم گفته بود.
رفتم سر وقت شلوارش . این یکی سخت تر بود چون استرچ بود وقتی شلوارشو در آوردم کیرم داشت خود کشی می کرد. ترسیده بودم نکنه قبل از شروع ماجرا انزال بشم . شورتشو هم درآوردم . چیزی که زیرش بود تپل و خوشگل بود و بوی بد هم نمیداد . از دخترایی که اونجاشون بوی بد میده خوشم نمیاد.لباسای خودم روهم در آوردم غیر از شورتم که اونو به مریم واگذار کردم.
اصرار کردم بزاره که سوتینشو هم در بیارم . اصلاً به نظر من دروازه های بهشت زیر سوتین نهفته است. قبول کرد و کمک کرد تا سوتینشو در بیارم. سینه هاش گرد و تپل بود یه کم شل بود ولی نه زیاد . به هر حال داشتم خودمو خفه می کردم.
حالا نوبت اون بود. شرتمو در آورد و رفت سر وقت کیرم. معلوم بود خیلی حرفه ایه . از طرزی که کیرمو تو دستش گرفت و شورع کرد به بوسیدن و خوردنش معلوم بود اینکاره است. بعد هم سراغ کاندوم رو گرفت . دو بسته کاندوم گرفته بودم که توش بسته های کوچک تاخیر درا هم داشت.
فکر کنم کرم تاخیری زیاد زد به کیرم چون بعدش چند بار گفت مگه تو اصلا چیزی هم حس می کنی !! کاندوم رو که کشید رو کیرم چرخوندمش رو تشک و بعد از چند بار بوسیدن سعی کردم کیرمو فرو کنم تو کسش . پاهاشو باز کرد که راحت تر جا بره ولی اولش یه کم زحمت داشت . راستش من کیرم چهارده سانته ولی کلفته و اینو تا حالا چند نفر بهم گفتن . می ترسیدم نکنه کاندوم پاره بشه که خوشبختانه نشد. کیرمو تا ته فرو کردم تو کس مریم. و آروم آروم شروع کردم به تلمبه زدن. کم کم هم تلمبه زدنمو سریعتر کردم . معلوم بود که اونم داره حسابی حال میکنه چون سر و صداش در اومده بود. من که دیگه هیچی نمیفهمیدم . جای مغزم با کیرم عوض شده بود و اون بود که داشت به بدنم دستور میداد. بیشتر از ده دقیقه تلمبه زدم و مریم میگفت بیشتر ، بیشتر . حالا کیر من بهش تاخیر کننده زده بودن نمیدونم اون چرا ارضا نمی شد. تو دو سه دقیقه آخر همش می پرسید آبم نمی خواد بیاد ! تا اینکه بالاخره انزال شدم . یه کم مریم رو در همون حال بغل کردم بعدشم نشستم روی تخت و کاندوم رو در آوردم .نای نفس کشیده نداشتم . سعی کردم چند تا نفس عمیق بکشم . داشتم به کاندوم نگاه میکردم که مریم بهم گفت چیه داری بچه هاتو نگاه میکنی
بلند شدم رفتم دستشویی . تو آینه به خودم نگاه کردم . رنگ و روم باز شده بود . خوشحال بودم . داشتم صورتمو می شستم که متوجه شدم حتی دندونام یه کم بی حس شدن . یادم آمد بعد از اینکه مریم به کیرم تاخیر کننده زده بود یه خورده با دهنش رو کیرم کار کرده بود و من هم بعدش بوسیده بودمش که فکر کنم این حس کرختی مال همون بود.
بعد از من مریم رفت دستشویی که تو این فرصت چند جور نوشیدنی شامل آبمیوه و مشروب گذاشتم رو اپن آشپزخونه . شیرینی و میوه هم گذاشتم رو میز وسط هال.
مریم که اینا رو دید کلی کیف کرده بود. فکر میکنم اونم فهمیده بود چقدر حس قدردانی دارم. مشروب خواست و رفت سروقت قفسه کتابام. من اهل مطالعه هستم و کلی کتاب دارم . مشروب رو براش بردم . تا اینجاش خیلی به هر دومون خوش گذشته بود. مریم گفت فکر نمیکردم بتونی به این خوبی سکس کنی . احساس خوبی داشتم. بعد از چند دقیقه مریم اشاره کرد که دوباره بریم تو اتاق خواب . با خودم گفتم یا امامزاده بیژن . من الان نای نفس کشیدن ندارم . کیرم هم که دیگه هیچ حسی نداشت هم به خاطر سکس چند دقیقه قبل هم به خاطر اون همه تاخیر دهنده !
خلاصه مریم اینبار به شکم دراز کشید و گفت میشه باسنمو ماساژ بدی ! دلم ذوق ذوق کرد . تا اون زمان کسی نذاشته بود که از کون بکنمش حالا یه نفر خودش درخواست می کرد. منم رفتم وازلین آوردم و بعد شروع کردم به ماساژ دادن کون مریم. کون تپل باحالی داشت. از همونایی که تو رویاهام باهاش جلق میزدم . حالا آماده و حاضر اینجا بود و منتظر بود بکنمش. ولی مشکل این بود که کیرم دیگه خیلی سفت نمیشد. چند بار سعی کردم همینجوری نیمه سفت بکنمش تو کون مریم ولی کلفت بودن کیرم و همینطور کامل سفت نبودنش مانع میشد که بره تو.
حس کردم مریم حوصلش سر رفته . معلوم بود هنوز برای سکس خیلی جا داره ولی دیگه از من بر نمیومد . باید استراحت می کردم ولی وقت نداشتیم چون مریم باید برمیگشت خوابگاه. آخرش سعی کرد با دستش کیرمو تحریک کنه ولی از بخت بد کیرم هنوز کامل سفت نشده بود که آبم اومد. حالم گرفته شده بود. یه حسی بهم میگفت که انتظارات مریم برآورده نشده و اگر چه خودشو راضی نشون میداد ولی میدونستم که این طور نیست. از این هم خیلی ناراحت بودم که اگه در اون لحظه میمردم کون نکرده از دنیا رفته بودم .
لباس پوشیدیم و چون ماشین نداشتم آژانس گرفتم و مریم رو راهی کردم. ادامه این ماجرا رو شاید بعداً بنویسم .
خوش باشید.

نوشته: نستاری


👍 0
👎 0
58340 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

427391
2014-07-16 14:01:02 +0430 +0430

آبکی بود
کونده ادامشو ننویس دیگه

0 ❤️

427392
2014-07-16 14:08:35 +0430 +0430
NA

آخ آخ من عاشق کون کردنم و اگه این اتفاقی که برات افتاده برای من افتاده بود خودمو حلق آویز میکردم که کون جلوم باشه و نتونم بکنم،وااااای حتی فکرشم اذیتم میکنه

0 ❤️

427393
2014-07-16 15:12:20 +0430 +0430
NA

ی کون ارزش اینقد خوندن ندارهه نخوندم زیاده

0 ❤️

427394
2014-07-16 16:11:18 +0430 +0430
NA

خیلی شیوا و رسا بود، مشخصه که روی نوشتن خیلی وقت گذاشته شده…

0 ❤️

427395
2014-07-16 17:01:19 +0430 +0430
NA

همینکه زحمت نوشتن بخودت میدی دمت گگگگگگگگررررررررررررررررررررممممممممممممممه
ایول

0 ❤️

427396
2014-07-16 18:19:50 +0430 +0430
NA

خوب بود ادامه بده از نگارشت خوشم اومد

0 ❤️

427398
2014-07-17 03:02:16 +0430 +0430
NA

نخوندمش خیلی طولانی بود

0 ❤️

427399
2014-07-17 03:03:19 +0430 +0430
NA

الان دوست نداری یه بار دیگه اون روزها تکرار شه

0 ❤️

427400
2014-07-17 06:41:41 +0430 +0430
NA

کیرم به حلقت.میدونی چرا؟
چون به اون روزا خیلی فکر میکنی.کونی چرا هی یه چیزیو تکرار میکنی.

0 ❤️

427401
2014-07-17 07:02:56 +0430 +0430
NA

مادر به خطا من شبانه روز نیم بازم آن هست روح بروسلی هم پی ام نمیده چطور اونا بهت زنگ میزنن و خودشون التماس میکنن بیا بکنن از اونجا که خیللی به انگلیسی ارادت داری -ارزو میکنم به مرد 40 ساله انگلیس تبار بیاد ننت رو بگاد اونم از کون
“suck my dick” mother fucked in the world
i shave penis ur ass hole

0 ❤️

427402
2014-07-17 07:03:32 +0430 +0430
NA

what the fuck are u talking about ?

0 ❤️

427403
2014-07-17 09:21:48 +0430 +0430
NA

از اول شروع میکنم
مگه نمی گی چهرت جوری نیست که همه ی دخترا رو راضی کنه پس چجوری دختری که ازش 9 سال بزرگتری و قیافه هم نداری دوس شد باهات؟
سریال آشنایی با مادر کجاش بی مزه هست؟
دختره مگه ایرانی نبود پس چرا اینگلیسی پیام میداد؟
دیگه حوصله ندارم بگم اگه خاصی بگو تمام ایراداتتو مو به مو بگم
یه پیشنهاد برادرانه ننویس دیگه یا مینویسی دقت کن

0 ❤️

427404
2014-07-17 10:06:29 +0430 +0430

چون تمام این اتفاقات رو من هم تجربه کردم بهت میگم که خیلی صادقانه نوشته بودی و لذت بردم از قلم شیوات. موفق باشی

0 ❤️

427405
2014-07-17 10:19:35 +0430 +0430
NA

جون مادرت این درون گرا و برون گرا رو معنی کن تا بفهمم یه چیزی بارته و کسشعر ننوشتی درکل ادامه بده موفق میشی.یکم هم خلاصه تر بنویس

0 ❤️

427406
2014-07-17 10:25:29 +0430 +0430
NA

حداقل خوبه این یکی داستان واقعی بود

0 ❤️

427407
2014-07-17 10:28:01 +0430 +0430
NA

نمیدونم کیر ملت کوچیکه که همش میگن 12 سانت 14 سانت 13 سانت و… یا کیر من بزگه من که 15 سالمه کیرم 16-17 سانته بعد اینا که از من بزرگترن میگن کیرشون 14 سانته :دی

0 ❤️

427408
2014-07-17 13:39:16 +0430 +0430
NA

خوب منوهم دعوت ميكردي من ازكون ميكردمش تو هم ازكس yes3

0 ❤️

427409
2014-07-17 16:17:09 +0430 +0430
NA

how I met your mother >>>>خیلیم بامزه بود
ادامشو ننویس :|

0 ❤️

427411
2014-07-18 11:37:31 +0430 +0430
NA

نگارشت واقعن خوب بود … با این که طولانی بود ولی منو خسته نکرد
اگه ادامشو بنویسی میخونم

0 ❤️

427412
2014-07-18 11:52:52 +0430 +0430

فقط تا جایی خوندم که گفتی سریال بی مزه how i met your mother

واقعا متاسفم برات بی ذوق و بی فرهنگ و بی احساس بی شعور احمق:)

کیر تهیه کننده این سریال و همه 250 میلیون هوادارش تو دنیا توی کونت.
راستی اگه بی مزه س چرا نگااه میکنی کسکش نگاه نکن کیره تد موزبی و مارشال اریکسون تو کونت کسکش.اولین بارم بود فحش دادم واقعا تاب نیاوردم توهین به سریال مورد علاقمو:)

0 ❤️

427413
2014-07-18 12:17:34 +0430 +0430
NA

خوب بود.ولی واسه اول داستان که سکس نداشت فکر کنم 1کم زیادی وقت گذاشته بودی. میتونستی خلاصه تر بنویسی اول داستانت رو …

0 ❤️

427414
2014-08-13 20:25:11 +0430 +0430
NA

خوب بود.وواقعى.چون من خودم از توى وى چت و لاين چهارتا دوست پيدا کردم وبا هرچهارنفرشونم سکس کردم .وبا دونفرشون هنوزم دوستم…شايد يه روز داستانشو براتون بنويسم.خدا پدراونى که چت روم و ساخت بيامرزه…خلاصه ممنون از داستانت.منتظر ادامش هستم.

0 ❤️