در نهایت آرامش

1393/09/12

-نینا خانومی آماده ای بریم؟ دل بکن ازون آینه دیگه
با شنیدن صدای علیرضا متوجه شدم که آخرین بخش میکاپم کمی بیشتر از 5 دقیقه ای که بهش وعده دادم طول کشیده واسه همین با عجله اخرین نگاه رو به آینه میندازم و لبخندی حاکی از رضایت رو لبام نقش میبنده.از اتاق بیرون میام و آروم میگم: بریم عزیزم.
همونطوری که روی میز و اطرافش رو جستجو میکنه میگه شیرین سوئیچ…
به محض اینکه نگاهش بهم میفته ماتش میبره و جملش نیمه کاره میمونه.لبخندی از روی لوندی میزنم و میگم نه عزیزم ندیدم.
احساس میکنم صدام رو نمیشنوه.انگار تموم تمرکزش رو جمع کرده و ازش برای نگاه کردن به من استفاده میکنه. نگاهش بین سینه هام و چشمام در حرکته و در همون حال آروم به سمتم میاد. دستم رو جلوش تکون میدم و با خنده میگم : دفعه اوله میبینی منو؟
همونطوری که به سمتم میاد آروم زمزمه میکنه امشب میخوای بکشی…
دستش رو دور کمرم حلقه میکنه و صورتش رو بهم نزدیک میکنه.نفسای داغش رو که حس میکنم ته دلم غنج میره.چشمام رو میبندم و یه نفس عمیق میکشم و خودم رو ازش جدا میکنم تا از بوسه احتمالی و پیامد هاش جلوگیری کنم.
-علیرضا جان بذار شب که اومدیم.باشه عشقم؟
-آخه تو اینجوری دلبری میکنی من تا شب دووم نمیارم که.چجوری میتونی تا این حد زیبا باشی اخه؟
یه چشمک میزنم و میگم بریم دیر شد.شب خودم از خجالتت در میام
همونطوری که به سمت در میریم کتش رو بر میداره چراغ رو خاموش میکنه و با خنده میگه امشب فقط خدا به دادت برسه…
تمام مدت عروسی چشم میکشیدم مجلس تموم شه و خودم رو تو آغوش علیرضام جا کنم.خودم رو لعنت میفرستادم و با خودم میگفم کاش جلوش رو نمیگرفتم و میذاشتم کارش رو بکنه.تمام مدت گرمی تنش و صدای نفساش رو حس میکردم و حالا که توی ماشین به سمت خونه در حال حرکت بودیم از ذوق و هیجان قلبم مثه یه گنجشک میزد. هنوز که هنوزه بعد از گذشت یک سال از ازدواجمون اشتیاق وصف ناپذیری واسه روح و تن همدیگه داشتیم. علیرضا اما در سکوت رانندگی میکرد و به منی که هر از گاهی نیم رخش رو نگاه میکردم توجهی نمیکرد.کتش رو دراورده بود و روی صندلی عقب گذاشته بود و با پیرهن سفید و کروات آبیش جذاب تر از همیشه شده بود.میدونست که عاشق این جور لباس پوشیدنم و سکوت و بی محلیش هم حربه ی مشتاق کردن من بود
تمام مسیر رو در سکوت سپری کردیم اما به محض رسیدن به خونه کرواتش رو کشیدم و به خودم چسبوندمش.حتی بهش مهلت ندادم در رو ببنده و مثه تشنه ای که به دریا رسیده لباش با رو ولع میمکیدم.علیرضا هم با اینکه شکه شده بود در رو با پاش بست و آروم منو هل داد و پشتم رو به دیوار چسبوند و خودش هم در حالیکه دکمه های استین پیرهنش رو باز میکرد و اونها رو بالا میزد اومد طرفم.حالت چشماش شدت بی تابیش رو به وضوح نشون میداد.صورتش رو به صورتم نزدیک کرد و دستاش رو دو طرف سرم روی دیوار قرار داد.صورتش رو به صورتم نزدیک کرد و نفس های داغش رو پخش کرد توی صورتم. با صدایی که از ته چاه بیرون میومد گفتم علی…

  • جانه علی…جانم خانومم…
    پشت دستش رو روی گونه هام میکشه و لباش رو روی لبام میچسبونه و در همون حال با دستش از روی گردنم حرکت میکنه و به سینه هام میرسه. از روی لباس سینه هام رو نوازش میکنه و در حالیه دست دیگش دور کمرم حلقه شده از لبام جدا میشه و سرش رو توی گودی گردنم فرو میکنه.احساس میکنم تموم بدنم گر گرفته و به سختی میتونم روی زانو هام بایستم. با بوسه های ریزی که علی روی گردنم میشونه صدای نفس هام بلند تر میشه. با ناله میگم علی…نمیتونم وایستم…
    از گردنم جدا میشه و منو روی دوتا دستاش بلند میکنه.دستم رو دور گردنش حلقه میکنم و به چشمای قشنگش که همه ی زندگیمه ذل میزنم.به نرمی منو روی مبل میذاره و خودش می ایسته.کرواتش رو شل میکنه و کنارم روی مبل میشینه و آروم بدنش رو روی بدن من میکشه.لاله ی گوشم رو که به دندون میگیره دوباره بدنم بیتاب میشه.دستش رو توی یقه لباسم میکنه و یکی از سینه هام رو توی مشتش میگیره.آه عمیقی میکشم و با دکمه های پیرهنش بازی میکنم.بعد از باز کردن کرواتش یکی یکی دکمه های پیراهنش رو باز میکنم از تنش در میارم.احساس تماس بدن لختش با بدنم رو دوست دارم.اونم زیپ لباسم رو از پشت باز میکنه و بدن لختم جلوی چشمش نمایان میشه.احساس میکنم دیگه نمیتونه خودش رو کنترل کنه با شهوت نگاهش رو به سینه هام میدوزه و به سمتون حمله ور میشه.با تماس لبای داغش با نوک سینه هام احساس میکنم برق کوتاهی به بدنم وصل میشه.نوک سینه دیگه ام رو با دست میماله و به ترتیب جاهاشون رو عوض میکنه.از سینه هام جدا میشه و کنارم میشینه.دوباره لبام رو توی لباش میکشه و دستش رو میبره توی شورتم.انگشت وسطش رو روی خط کسم که خیسه خیس شده میکشه.لبش رو از لبام جدا میکنه و با صدایی که از شهوت بم شده میگه
    جوووون چقد خیسی نینا…امشب انقد سکسی لباس پوشیده بودی فک نکردی بیام خونه میکنمت؟جرت میدم؟
    میدونه با حرفاش خیس تر هم میشم.ناله ای میکنم و میگم : میخواستم
    فشار دستش رو روی چوچولم بیشتر میکنه و همونطوری که میمالش میگه
    چی میخواستی خانوم کوچولو؟بگو
    آه میکشم و میگم میخواستم منو بکنی علییییی.آه دلم میخواست بهت بدمممم
    اینو که میشنوه تحملش رو از دست میده…کمربندش رو با شتاب باز میکنه و لخت میشه و میاد روم.کیرش رو روی کسم میکشه اما داخلش نمیکنه.احساس میکنم صدای آه و نالمون تموم آپارتمان رو برداشته.با ناله میگم علییی بکن تووو…
    -چیو بکنم تو خوشگلم؟
    -همونو دیگه
    -اسمشو بگو نفسم…از شوهرت خجالت میکشی؟
    -آخ علی کیرتو…کیرتو بکن تو دارم میمیرم
    چشماش برق میزنه و کیرش رو فرو میکنه توی کس تنگم و نگه میداره تا جا باز کنه.احساس میکنم از داغی کیر و بدنش دارم میسوزم.یکم که گذشت آروم شروع میکنه به کمر زدن و در همون حال لبام رو به لباش میگیره.
    -جنده ی خودمی…آخ همچین میگامت تا دو روز نتونی تکون بخوری…ای جان چه کسی داری نینا چقد تنگه…اوف خوشگلترین دختر دانشگاه زیر کیر من داره ناله میکنه…
    حرفاش بیشتر و بیشتر حشریم میکنه.لذت توی نگاهش برام بزرگترین لذت دنیاست.از محکم تر و عمیق تر شدن تلمبه هاش احساس میکنم که داره ارضا میشه خودمم دست کمی ازون ندارم…با اخرین تلمبه ای میزنه کیرش با چندتا دل توی کسم خالی میشه و همزمان منم با بالاو پایین شدن کمرم به اوج لذت میرسم.چند لحظه ای سنگینی بدنش رو روی خودم حس میکنم و بعدش خودشو کنار میکشه و با دستمال لای پاهام رو تمیز میکنه و دوباره کنارم روی مبل دراز میکشه و منو تو اغوش میکشه.همونطوری که موهام رو میبوسه و بو میکنه آروم در گوشم میگه
    مرسی خانومم…میخوای بریم رو تخت؟
    خودم رو بیشتر بهش میچسبونم و میگم نه علی…اینجا کوچیکه مجبوریم بچسبیم به هم
    میخنده و پتوی کنار مبل رو میکشه رومون و من در نهایت ارامش با زمزمه های عاشقانه ی همسرم کنار گوشم، با نوازش دستای مردونش و با بوسه های گرمش به خواب میرم…
    پایان :)

نوشته: نینا


👍 0
👎 0
73022 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

446091
2014-12-04 00:49:49 +0330 +0330

اگه نینا بود پس شیرین کی بود ??? ( شیرین سویچ ?)

0 ❤️

446093
2014-12-04 00:54:13 +0330 +0330

زیبا بود خوب حستو بیان کردی

1 ❤️

446094
2014-12-04 02:54:29 +0330 +0330

عالی نبود…اما بدم نبود

0 ❤️

446095
2014-12-04 03:04:21 +0330 +0330

ممنون عزیزم قشنگ نوشته بودی با احساس و زیبا

2 ❤️

446097
2014-12-04 05:46:15 +0330 +0330
NA

عالی بود و افرین که انقدر شوهرتو دوست داری و عاشقشی ایشالاه تا اخر عمر خوشبخت باشین

1 ❤️

446098
2014-12-04 07:11:00 +0330 +0330
NA

ok بدک نبود

1 ❤️

446099
2014-12-04 07:32:35 +0330 +0330

شیرین " diablo خسرو کجاست؟

0 ❤️

446101
2014-12-04 08:12:55 +0330 +0330

افسون بانو کاملا باهات موافقم مجلوقانه ای بیش نبود

3 ❤️

446102
2014-12-04 08:21:32 +0330 +0330
NA

دﻩ ﯼ ﺧﻮﺩﻣﯽ … ﺁﺥ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﻣﯿﻣﺖ ﺗﺎ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺗﮑﻮﻥ
ﺑﺨﻮﺭﯼ …ﺍﯼ ﺟﺎﻥ ﭼﻪ **ﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﻧﯿﻨﺎ ﭼﻘﺪ ﺗﻨﮕﻪ …
ﺍﻭﻑ
ﺧﻮﺷﮕﻠﺘﺮﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺯﯾﺮ **ﺮ ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻩ ﻧﺎﻟﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ

تو در این حد خوشگلی یا
دانشگاهتون ریده؟؟؟ :)))))))
افسون بیا به این مورد گیر بده اونو ول کن :))))))) :D

4 ❤️

446103
2014-12-04 08:34:55 +0330 +0330

به نکته خوبی اشاره کردی زیم :))
خیلی تخمی بود
انگار که یه دختر لوس جقی نشسته به کمک نوک انگشتاش داستان نوشته!
بابا هیلاری داف! جون اون علیرضا دیگه ننویس!

3 ❤️

446104
2014-12-04 08:56:35 +0330 +0330
NA

والا مازی
همین کُس کَلَک بازیارو در میارن که "گوزینه"های نظانی آمریکا باز میاد روی میز :-/
اون موقع ما رو میفرستن خط مقدم چوبه میره تو کیون ما :|
خبر دادن اون دختری که قبل این داستان فک میکرده آس دانشگاشونه پریده تو استخر اسید :-/!!!
منزوبه مجلوق :))

1 ❤️

446105
2014-12-04 09:22:07 +0330 +0330

تیکه تیکه خوندم ولی چون خیانت توش نبود و در راستای تحکیم بنیان خانواده بود میگیم خوب بود اورین اورین …

1 ❤️

446106
2014-12-04 09:24:26 +0330 +0330
NA

بد نبود فقط از بس قشنگ بود من به خودم ریدم تو تمبونم. حسابی تمبونم زرد شد به خاطر داستانت. باید بیای بشوریش ها … گفته باشم. bad

1 ❤️

446108
2014-12-04 14:23:35 +0330 +0330
NA

خوب بود عامو.خوشمان امد . give_rose

بازم بنویس .

2 ❤️

446109
2014-12-04 16:18:27 +0330 +0330
NA

عااااالی کااااش منم همچیییین زنی داشتتتتم

2 ❤️

446110
2014-12-04 16:42:12 +0330 +0330
NA

عالی بود بانو …
امتیاز کاملو بهت دادم …
راستای فکریمون تو یه سکس ایده آل خیلی شبیه همه واسه همین خیلی لذت بردم …
قلمت پایا …

2 ❤️

446111
2014-12-04 17:35:46 +0330 +0330
NA

خوب بود. منم از سکس احساسی خیلی خوشم میاد. سکس باید باکسی باشه که با تمام وجود دوسش داری. وگرنه میشه تخلیه کردن خود که این کارو با هر جنده ای هم میشه انجام داد.

3 ❤️

446113
2014-12-05 02:36:58 +0330 +0330

ننیا باااانو جااانم بازم بنویس که مجلوق نویس بزرگی میشی :-)

1 ❤️

446114
2014-12-05 08:26:14 +0330 +0330
NA

کیری بود سوتی هم دادی:-) ولی دمت گرم جنده خانوم نانازی

0 ❤️

446119
2014-12-12 04:57:47 +0330 +0330
NA

زیبا نبود؛ از سکس زن و شوهر خوشم نمیاد چیه اخه هر شب همو ببینید و سکس کنید بعد از یک سال اونم هنوز هم عاشقانه ؟! میشه ؟ بعداز یک سال هنوز خجالت داری ؟ نمیتونی بگی کیر؟ بعد یهو شوهرت وحشی میشه میگه جنده ؟؟؟ نمیفهممت!!!

0 ❤️

446121
2015-01-24 16:58:02 +0330 +0330
NA

kheyli khoob bud, jozve madud dastanayie ke khundanesh baraye bare chandomam khaste konande nist.

0 ❤️