سلام به همه … یه داستان کوتاه دارم که از 10 صبح تا 12 ظهر است و دقایق شیرین و تلخی که سراغم آمد :
ساعت 10 صبح : سیگاری روشن کرده ام و بیهوده تو شهر دور میزنم یه پراید مدل 90 دارم که برام از سراتو زیبا تره و هنوز سیگارم به نصفه نرسیده که وارد کوچه ای شدم آن کنار یه دختر ایستاده که با لبخندی شهوت آور در انتظاره ماشینی سوارش کنه و منم ترمز زدم و صندلی جلو نشست و سلام کرد و کمی تشکر .
ساعت 10 و 5 دقیقه : دختره میگه اسمم میناست و جوری حرف میزنه اینگار مدتهاست با هم آشنا هستیم و منم که دیدم قشنگ معلومه اهلش هست ازش خواستم که اشکال نداره دستت و لمس کنم با لبخندی جواب مثبت داد.
ساعت 10 و 40 دقیقه : بعد کلی دور زدن و لمسش تو ماشینم و حالا شهوت بالای جفتمان و توافق که جایی بریم سکس کنیم و منکه جایی نداشتم و پیشنهاد بیرون تو طبیعت دادم که مخالفت کرد و گفت بیرون نمیام و بذار زنگ بزنم شاید مادرم نباشه … بعد تماسش بهم گفت اره مادرم خانه مادر بزرگم رفته و پدرم سرکاره و بریم خانه ما … کمی ترسیدم که نکنه کسی بیاد و … اما طوری حرف میزد و خونسرد بود که با همان ترسم پذیرفتم و رفتیم .
ساعت 10 و 58 دقیقه : بدون هیچ مشکلی راهت وارد خانه اشان شدم و یه خانه فقیرانه بود که معلوم بود تنگ دستن .
ساعت 11 و 7 دقیقه : لخت و عریان مشغول حال کردن هستم و ازش خواستم وقت کمه و بیا که از عقب کارم و بکنم و برم که گفت چرا عقب وقتی جلو در خدمته و حقیقتش من قبلا ازدواج کرده ام که طلاق گرفته ام و این خبر لذت بخش بود و شروع به تلمبه زدن تو کسش کردم .
ساعت 11 و 13 دقیقه : دارم از ترس میمیرم مادر مینا و دوسه پسر وارد شدن و چندین کشیده ساده خوردم و جالبه هیچکس تماسی نمیگرفت اما دو سه دقیقه طول نکشید که مامورین وارد شدن و مشخص بود قبلا هماهنگی شده .
ساعت 11 و 34 دقیقه : تو کلانتری و با حضور پدر و مادرمعرق شرم ریختم اما دیگه کاریست شده و تا دقایقی دیگه باید این لعنتی به عقد من دربیاد.
ساعت 11 و 52 دقیقه : متاهل شدم و من و مینا ازدواج کردیم و با فکر فقط خودکشی بیرون آمدم که این کثافت کاریم از بین ببرم .
ساعت 12 : بدبختی پشت بدبختی و مینا حامله است .
ساعت 12 : چه جهنم واقعیست که دارم ساعت 10 آشنا شدم 10 و نیم نامزد شدم و لمس کردم 11 عروسی گرفتم و کس کردم 11 و نیم عروسیم گرفتم و 12 بچه دار شدم . عنی من خوابم یا اینم از عجایب است …
نوشته: نمیگم …
نمیگم خان
سنتی بود یا صنعتی
رو جق زدنت حین نگارش هم اثر داشت ؟
از کی تاحالا تست حاملگی بعد 2 ساعت جواب میده؟
یا کلا چرت نوشتی یا اینکه دو ماه پیش یکی دیگه ریخته توش و به اسم تو تموم شده
نمیگی ما از ناراحتی تکه تکه میشیم اسمتو ازمون دریغ میکنی قلم طلای لعنتی ؟ :(
لبخند شهوت آور آن دختر را از آن فاصله چگونه دیدی ای کانی(کونی)؟
خخخخ سگ توروحت واس همین چیزاس که میگن هیچوقت خونه دختر نرو شر میشه
دیوث زودپزم با این سرعت گوشت نمیپزه ، تو مرزهای اشپزی رو هم جابجا کردی خخخ
واویلا عامو گاییدتت دختره جنده