دردودل (مثنوی)

1391/10/22

با سلام به همه
من ی شاعرم و تصمیم گرفتم شعرامو توی شهوانی منتشر کنم. میتونستم تو فیسبوک و جاهای دیگه همگانیش کنم اما ازفضای گرم و خودمونی شهوانی خوشم میاد. دلیل اینکه تو قسمت داستان شعرامو میذارم بخاطر اینه ک تو چش باشه (چون طول میکشه همه خوانندگان آشنا شن باهام)
زیاد کس نگم بریم سراغ مثنویم که بعضی جاهاش خنده داره بعضی جاهاش تلخ

الهی دختری ده آتش افروز
در آن دختر کسی وان کس همه سوز
نیاز جنسی ام داد است و فریاد
که تکرار خودارضایی مرا گاد
همه کردند و ما ماندیم در کف
چو ما ماندیم در کف ، کیر در کف
پدر کوچکتر از من بود میکرد
عدالت نیست این مرگیست پر درد
مگر من کمترم از نسل پیشین
که “کردن” کینه ای گشتست دیرین
که شق دردست و درگیریست در شورت
بیا بنگر عجب کیریست درشورت
اگر هم لاغرم ، خوش سکس و هاتم
نباشد فاکری چون من به عالم
ولی سوزد دلم بر حال کیرم
که مانده بی غذا ، پر یال شیرم
چگونه من کنم تامین غذایش؟
کنم در هر کس و ناکس لوایش؟
خودم گویم قصور از بخت برخاست
اگر هم کوتهی از ماست در ماست
مشو از من تو ناراضی “قلندر”(اسم کیرم)
کلاهت را بکن قاضی قلندر
اگر دختر ببینم با اصالت (منظور اصالت سکسیه)
چکارش من کنم با این خجالت؟
زبانم قفل و دربند خجالت
درونم گشته آکنده خجالت
پدرسگ گوییش شاعر نباشد(منظور قدرت کلام شاعراس)
به بیرون خایه باقر نباشد
بکش سویی ، بگو حرفی کلامی
که لازم باشد ار درکف مرامی
رفیقی حال من دید و بیاشفت
دلیل این خجالت را چنین گفت:
“خجالت باشدت ، بندی به بادی
که بر نفست نداری اعتمادی
خودت را کوچک و ناچیز دانی
که باید لایق و درریز دانی
دلت دریا بزن شاید شود جور
ز بحر دختران صیدی شود تور
اگر صیدت نشد تخمت نباشد
اگر زیدت نشد تخمت نباشد
که در عالم همان دختر فقط نیست
پی آن رو که خوشگلتر از او کیست
همینگونه به دریا تور انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز”
شب و روز از پی هم رفت کیری
چه کسها دیده ام با مرد کیری
چه کیری کیری آمد غم به خانه
که کیرم در کس مام زمانه
خوشی و سکس و ثروت : سهم مردم
مرا دیوانه کرده فهم مردم
جوانان در پی لذت ز ایام
مرا گویی؟ جوانی بود ناکام…
من و تنهایی و سکس خیالی
اتاق و شعر و تصویر محالی
شکست عشقی و نفرت ز دختر
ز تنهایی خوشی ، محنت ز دختر
بسی من حرص خوردم بغض خوردم
ز مالیخولیا هر روز مردم
بدم می آید از لبخند زوری
به مهمانی کنم از جمع دوری
همه رفتند و من ماندم به خانه
به روزم خواب و بیدارم شبانه
شبانه جور کردم جنده ای را
تپل کون و کس سرزنده ای را
نمیدانم چه شد زیرم بدیدم
کسش آماده ی کیرم بدیدم
نگاهش خواستار سرعتی بود
دو چشمش طوسی و کس صورتی بود
نباشد بهتر از این واژگونی
کنم “زانو به شانه” کسّ و کونی
نخست از او چه وحشی لب گرفتم
به او لب دادم و خود تب گرفتم
کشیدم کیر در لای کس او
ندیدم کس به همتای کس او
اگرچه کیر بس نزدیک کس بود
تماما قصد من تحریک کس بود
بگفتا: “کیر…کی…کی…کیر…کن توش”
همین لکنت حشرتر کرد و پرجوش
زدم توش آسمان زد رعد و برقی!
ندارم با زئوس من هیچ فرقی
زدم کیر و تو گو زد تیر آرش
به خاکستر دو چشمش داشت آتش
ده ِ خشتم در آن تک خال کردم
تو گویی قدر شاهان حال کردم
هر آنجا اسب من میرفت راندم
روشها در سرم میپروراندم
که ناگه در رگ کیرم تورم
بشد احساس و آبی پر تلاطم
سرم بردم برش در اوج خواهش
کنار گوش او بر روی بالش
بکردم خالی آن دار و ندارم
به ناگه شد سرازیر آبشارم
به شدت نبض میزد کیر خرکار
ولیکن ریختم درشورت و شلوار!
سرم بر بالش و چشمم گشودم
که دیدم وای بر من ، خواب بودم…
از این بدتر نباشد زندگی ، نه؟
از این بدتر نشاشد زندگی ، نه؟
نه حال گی شدن دارم نه جنده
نه سیگار و نه مشروب و نه خنده
رفیقی گی شد و کون کرد و کون دید
به زعم خود هرآنچه بود گایید
چه بسیارند گی های دهنده
نباشد کون کنی در کار بنده
ولیکن محترم دانم همانان
که در دنیا غرایض نیست یکسان
مگر همجنس باز آدم نباشد؟
نظرهای بشر چون هم نباشد
یکی گی دیگری لز یا که هترو (هترو: مایل به جنس مخالف)
دوجنسه کم، بسی هستند مترو (مترو: مایل به هر دو جنس)
میان این همه تنها منم من
که در غم غرقم و گرداب مردن
دگر “دیدن” ندارد هیچ حالی
گذشت از وقت “کردن” چند سالی
شنیدن کی بود مانند دیدن
و دیدن کی بود بر کس رسیدن؟
کنون “دیدن” چه در بیرون چه منزل
به جز حسرت ندارد هیچ حاصل
اگر دختر بخواهد کیر دارد (میتونه پسرو جذب کنه)
ولی من کس بخواهم کیر بارد!
نیاز جنسی ام گشتست سرکوب
که شق دردم شده چون صبر ایوب
به دختر بازی ات گویند لاشی است
به ساکت بودنت گویند ناشی است
به بیرون دست در دستند مردم
درون خانه در خود میشوم گم
ببین از هر دو سو بازنده باشم (بیرون رفتن و خونه موندن باعث آزاره هرکدوم ی جور)
درونم گریه ، بیرون خنده باشم
چه میشد دختر بس باوفایی
کسی در مایه های “مصطفایی” (یکی از کسای دانشگاس)
بیاید مرهم غمهام باشد
بیاید همدم تنهام باشد
چه میگویم؟ مگر پولی به جیب است؟
من و ایام خوش، چیزی غریب است
از این بخت و قضا و بدبیاری
از این تنهایی و فقر و نداری
از این شهر شلوغ و از جوانی
شدم بیزار و در این زندگانی
خودم دانم که از جق بهترم نیست
در این دنیا به یاری دخترم نیست (دخترم اینجا ینی دختری برای من)
تمام

نوشته: کافر


👍 0
👎 0
20194 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

352215
2013-01-11 23:10:16 +0330 +0330
NA

عجب شعریولی بیت آخرش رو خراب کردی
طبع شعر خوبی داری و اگه وزن و قافیه و ردیف رو خوب یاد بگیری یه چیزی میشی.در کل خوب بود

0 ❤️

352216
2013-01-11 23:23:07 +0330 +0330
NA

با یه جاھاییش کاملا موافقم حرف دلمو زدی مخصوصا موقع خوابو،دمت دما دم

0 ❤️

352217
2013-01-11 23:57:00 +0330 +0330

Bad nabud, niyazi be un tozihatet nabud ritm ro kharab mikard!!!

0 ❤️

352218
2013-01-12 01:04:33 +0330 +0330
NA

عالی بود , احسنت !
هم از لحاظ محتوا , هم از لحاظ فرم ! :D
البته اشكالاتی داشت اگه بخوايم ملا لغتی نگاه كنيم , ولی خيلی خيلی از سطح آماتور بالاتر بود . مرحبا !!

0 ❤️

352219
2013-01-12 01:38:39 +0330 +0330
NA

معلوم بود تو خیلي از بیت ها کلي دنبال قافیه گشتي ولی داستان پردازیت و ارتباط معنایي بین ابیات با توجه به محتواي چرند شعر تا حدودي قابل قبول بود
بد نیست. بالاترین امتیاز رو بهت میدم چون دوست دارم شعر بعدیت هم زودتر ببینم.

0 ❤️

352221
2013-01-12 03:23:52 +0330 +0330

کیرت تو روغن داغ. بد نبود ایرجک میرزا!

0 ❤️

352222
2013-01-12 04:47:19 +0330 +0330
NA

ای ول
عالی بود

0 ❤️

352223
2013-01-12 07:58:39 +0330 +0330
NA

بله سال ها گذشت و ما همچنان منتظر قسمت چهارم بهاری که خزان شد هستیم مهندس عزیز

0 ❤️

352224
2013-01-12 08:32:49 +0330 +0330
NA

دوستان یه جوری نظر میدن که انگار خودشون استاد شعر و ادبیات فارسی هستن و شاعرانی چون حافظ و سعدی رو در دامانشون پرورش دادن.
یکی یه شعر به این قشنگی گفته ، کمتر کس شعر بگید .

0 ❤️

352225
2013-01-12 11:16:40 +0330 +0330

بسیار زیبا و عالی‌ بود. همه امتیاز ماکزیمم بدین که بیاد بالا و دیده بشه که حقشه.‌ای ول آقا باز هم بنویس. اونی‌ که ایراد می‌گیره و میگه اینو نخونین برین ایرج میرزا بخونین، مغزش کله کیرشه… ایرج میرزا رو صد میلیون بار هر کسی‌ خونده، اینا شعر‌های نسل جدید هستن، تازه اون ایرج میرزار توی عیش و عشرت و کس و کون و آزادی زندگی‌ میکرد، این بیچاره تو خفقان و کمبود و فشار و بگیر ببند و زندان و اعدام… شعور داشته باش و قدر بدون… امتیاز کامل از طرف من.

0 ❤️

352226
2013-01-12 16:46:15 +0330 +0330
NA

عالی بود دمت گرم داداش
خیلی حال کردم. فقط بعضی جاها تو قافیه و ردیف مشکل داشتی!
به قول معروف:
قافیه چو به تنگ آید شاعر به جفنگ آید
شوخی کردم به دل نگیری.
موفق باشی.
“ضمنا نمره کامل هم به شعرت دادم”
Pentagon U.S.Army
(پژمان)

0 ❤️

352227
2013-01-21 16:27:09 +0330 +0330
NA

دقیقا یاسمن جان با نظرت کامل موافقم
احسنت
حرف دلم و زدی

0 ❤️