دزد غیرت

1396/02/09

یکشنبه. شب. قبل از خواب
زنم سرش توی موبایلشه. یه لبخند تا بناگوش هم روی صورتش. تابلوئه که داره با دوست‌پسرش چت می‌کنه. منم لپ‌تاپ رو بغل می‌کنم،‌ میرم توی سایت‌های پورن. با صدای بلند می‌خنده، با یه حالت معذرت‌خواهی بهم نگاه می‌کنه. در جواب نگاهش لبخند می‌زنم که انگار «چیزی نیست عزیزم» اما توی دلم «جنده خانم» صداش می‌کنم. پامیشه میره توی اتاق خواب. موبایلش هم طبعا با خودش می‌بره. لازم نیست برم دنبالش فضولی. مثل روز برام روشنه که داره از خودش عکس می‌گیره می‌فرسته. از کجای بدنش ولی نمی‌دونم.

سه‌شنبه. عصر
خسته از سر کار برمیگردم. زنم خونه نیست. از گشنگی هم دارم می‌میرم. میرم توی آشپزخونه. مونده غذای ظهر رو برمیدارم گرم میکنم. همینطور که غذا میخورم با موبایلم بازی میکنم. یهو پیغامش میاد: «من یکی دو ساعت دیگه خونه میرسم عزیزم. غذا توی یخچاله. بوس. بوس» می‌دونم کجاست. با دوست پسرش رفتن خرید. البته خودش که گفت با ناهید اینا میرن. نمی‌دونم چرا هنوز داره سعی می‌کنه من رو خر کنه؟ رفتارش خیلی تابلوتر از این حرف‌هاست. آخرین لقمه غذا رو به زور نوشابه پایین میدم. میرم روی کاناپه میشینم، لپ تاپ رو باز می‌کنم و مستقیم میرم توی فولدر پورن‌هام. یه سیاهپوست کیر کلفت داره توی کس یه زن سفید و لاغر میذاره. حلقه ازدواج زنه توی فیلم واضحه. زن با فیلم‌بردار از کلفتی کیر طرف میگه. فیلم‌بردار هم قربون صدقه‌اش میره. تف میزنم سر کیرم و شروع میکنم به جق زدن. وقتی سیاهپوسته آبش رو روی صورت زن لاغر میریزه آب منم میاد. باقی فیلم تهوع‌آوره. فیلم‌بردار دوربین رو دست سیاه‌پوسته میده و خودش آب طرف رو از صورت دختره می‌لیسه. صد بار این صحنه رو دیدم اما الان نمی‌تونم تحملش کنم. لپ تاپ رو می‌بندم و لنگان لنگان میرم که دوش بگیرم.

پنج‌شنبه. شب
زنم حسابی به خودش رسیده. شورت و سوتین ست مشکی پوشیده که بدن سفیدش رو شهوت‌انگیزتر می‌کنه. کار خیلی زود به جاهای باریک می‌کشه. بین پاهاش هستم و کیرم توی کسش داره عقب و جلو میره. چشم‌هاش رو بسته و غرق لذته. میدونم که به من فکر نمی‌کنه. داره کیر دوست‌پسرش رو توی کسش تصور میکنه. از صدای نفس‌هاش می‌تونم «پدرام، پدرام، پدرام» گفتن‌هاش رو خیلی راحت تشخیص بدم. کیرم کمی شل میشه. باید بیشتر تحریک بشم. دم گوشش میگم «دوست داشتی الان یه کیر هم توی دهنت بود؟» چشم‌هاش از خوشی باز میشن. قبلا این از حرف‌ها به هم زدیم. خیلی راحت و بدون خجالت بهم میگه «آره عزیزم! یه کیر توی دهنم یه کیر توی کسم» می‌خوام بگم «کیر کی توی دهنته» و اون جواب بده «پدرام» اما احساس می‌کنم حالا وقتش نیست. اگه عکس‌العمل منفی نشون بده سکس‌مون خراب میشه. به جاش میگم «کیرم توی دهنت، کیرم توی کست» دوباره چشم‌هاش رو می‌بنده و میره توی حس و حال. لعنتی. بازم کیرم در حال شل شدنه. طاقت نمیارم: «می‌خوای کیر پدرام توی دهنت باشه؟» شت! با تعجب چشم‌هاش رو باز میکنه و خشکش می‌زنه. از تلمبه‌زدن دست می‌کشم. ذهنم داره دنبال راه حل می‌گرده یه جوری قضیه رو ماست‌مالی کنه اما می‌بینم چشم‌هاش خمار میشه، کسش آب میافته و میگه «نه میخوام کیر پدرام توی کسم باش
ه. کیر مرتضی توی دهنم» مرتضی کدوم خری بود دیگه؟

دوشنبه. صبح
تعطیل رسمیه. مشغول رانندگی به طرف شمالیم و با این که صبح زوده توی ترافیک گیر کردیم. برای یه بار هم که شده زنم در حال پیغام بازی با گوشیش نیست. یه نارنگی پوست می‌کنه میده دستم. وقتی گازش میزنم آب می‌پاشه به همه جا. شت. یه لنگ برمیدارم تمیزش می‌کنم. بی‌طاقت و کلافه هستم. تصمیم می‌گیرم بالاخره حرفش رو پیش بکشم:

  • عزیزم… مرتضی کیه؟
    اوقات تلخی پیش میاد. تا خود ویلا قهریم با هم. اما بوی ساحل که از پنجره ماشین میاد تو چند کلمه‌ای رد و بدل میشه و برمی‌گردیم به حالت معمولی

دوشنبه. شب
«کیر پدرام توی کست، کیر مرتضی توی دهنت» دارم فریاد میزنم و کس زنم رو میگام. زنم از لذت در اوج آسمان‌هاست. هنوز نفهمیدم مرتضی کیه اما کیرش توی دهن زنم داره به شدت شهوتیش میکنه. کیر خودم تا آخر سکس شل نمیشه و وقتی آبم میاد انگار از عمق وجودم میاد.

سه‌شنبه. صبح
صبحانه براش تخم‌مرغ نیمرو درست کردم با آب‌پرتقال. سرش رو از توی موبایل درمیاره و بهم یکی از اون لبخندهای عاشقانه‌اش رو میزنه. برای خودم چایی درست کردم اما زیاد دم کشیده و اون خوشبویی چای شمال توش نیست. کلید سند رو میزنه. سرش رو بالا میاره و خیلی آروم و محتاطانه میگه:

  • مرتضی دوست پدرامه. تازه آورده پیش خودش توی مغازه کمکش کنه.
    و سعی می‌کنه با نگاهش بفهمه توی سرم چی میگذره. هیچ احساسی توی صورتم نیست. اگه خبری هم هست توی شورتمه که بی‌دلیل داغ شده. اما خودم رو کنترل می‌کنم. یه اوکی میگم و برمی‌گردم توی آشپزخونه تا نون تست بیارم.

پنج‌شنبه. شب
از بیرون برمی‌گردم و شیرها رو توی یخچال میذارم. توی این ساعت هوس شیر داغ کرده بود که توی خونه نداشتیم. براش شیر گرم می‌کنم و میبرم اتاق خواب. داره لایک‌های اینستاگرامش رو می‌شماره. تا این لحظه ۵۴ تا لایک جمع شده برای عکسی که نصف پستان‌های زنم توش معلومه. شونه‌هاش لخت و چشم‌هاش خماره. کامنت‌ها به نظر همه عمه و خاله هستند که قربون صدقه‌اش رفته‌اند. میام پشت سرش و دستم رو میبرم لای سینه‌هاش. سرش رو میاره بالا و ازم لب می‌گیره. نه. امشب فرق می‌کنه. امشب داغ‌تر از معموله. امشب انگار خودش برای سکس عجله داره. شیر رو ول می‌کنیم روی میز آرایشش و باقی کارم
ون رو میبریم توی رختخواب. یه چیزی عجیبه. یه چیزی سر جای خودش نیست. توی گوشم میگه امشب اسم مرتضی رو نیار. سر نیپلش رو فشار میدم و می‌پرسم: «پدرام چی؟» یهو با صدای بلند میگه: «آرههههههههه! کیر پدرام. خایه‌های پدرام. سینه‌های پشمالوی پدرام» لختم می‌کنه و خودش هم از توی لباس خواب ابریشمش می‌پره بیرون. کیرم رو میگیره دستش و شروع می‌کنه به خوردن. خایه‌هام در حال ترکیدن هستند از شهوت. سرش رو میاره بالا میگه: «این کیره تو داری؟ کیر فقط کیر پدرام» داد میزنم «تو جنده کی هستی؟» جواب میده «جنده پدرام» و دوباره کیرم رو میگیره دهنش. طاقت نمیارم. همونجا آبم می‌پا�
�ه توی دهنش. فورا یه دستمال میاره تف میکنه توش و سریع آماده خواب میشه. چقدر عجیب! سعی می‌کنم بغلش می‌کنم اما من رو کنار میزنه و به خواب میره. وات د فاک؟ نه یه چیزی سر جاش نیست. سرم درد می‌گیره. می‌رم آشپزخونه یه آسپرین می‌خورم و برمی‌گردم توی رختخواب. صدای نفس‌هاش منظمه. سعی می‌کنم بخوابم.

جمعه. نیمه‌شب
خوابم که نبرد. فقط چشم‌هام رو بستم و به صدای شب گوش میدم. صدای جیرجیرک‌ها. صدای باد و خش‌خش پرده‌ها. کمی خش‌خش بیشتر و این بار صدای قدم‌های آهسته از پشت سرم. زنم هنوز کنارم خوابیده. نفس توی سینه‌ام حبس میشه. دزد اومده! تنها چیزی که به عنوان اسلحه به ذهنم میرسه پادری سنگین اتاق‌خوابه. شاید هم چراغ‌مطالعه. اما اول باید بفهمم چند نفر هستند. شاید وقتی رفتند اتاق بعدی شد که در رو قفل کنم و زنگ بزنم به پلیس. آره. بهتره این کار. باید منتظر بمونم و گوش بدم.
از روی صدای پا به نظر میاد فقط یه نفر باشه. احتمالا رفیق‌هاش دارن کشیک میدن. خیلی واضح می‌شنوم که دزد میاد روی سرمون. شاید می‌خواد ببینه بیدار هستیم یا نه. خدا کنه زنم بیدار نشه و جیغ جیغ راه نندازه. اینطوری خطرش بیشتره. دزد روی سرمون متوقف میشه. یه لحظه سکوت و بعد صدای بوسه! شت یعنی می‌خواد به زنم تجاوز کنه؟ دستم آماده است که بپره و میله چراغ‌مطالعه رو چنگ بزنه که صدای خنده زنم میاد! بعد باز هم بوسه. خشک شدم توی جا. بدنم فلجه. اما تمام حس‌های دیگه‌ام به شدت فعال هستند. می‌شنوم که زنم زمزمه میکنه «اومدی عشقم؟» و صدای دزد که جواب می‌ده «آره عزیزم». من ا
ین صدا رو می‌شناسم! بارها و بارها شنیدم. بارها زنم من رو کشونده به اون مغازه و این صدای خش‌دار و گرم به استقبالمون اومده و چه تعریف‌هایی که از زنم نکرده جلوی من: «خانمتون باسنش بسیار خوش حالته اگه مانتوی چاک دار بپوشه فلان میشه و بهمان میشه» «خانمی با چشم‌هایی به زیبایی شما باید سایه آبی استفاده کنن که اینطور بشه و اونطور بشه» «شما ماشاالله با این سایز سینه که دیگه نباید این رو بگید به نظرم اگه یه لیفت…» بله!‌ می‌شناسم این صدا رو. صاحب صدا دوباره توی گوش زنم میگه «کجا بریم دلبر من؟» و زنم می‌خزه بیرون از تخت. لخت و برهنه. همونطوری که بعد از سکسمون رفت توی رختخواب و دست دزد، یا بهتره بگم پدرام، رو میگیره و دو تایی بیرون میرن. هنوز فلجم. مغزم کار نمی‌کنه. یعنی پدرام چطوری سر از اتاق خواب ما درآورد؟

جمعه. هنوز نیمه شب
بدنم از حالت فلج بیرون اومده. جرات می‌کنم سرم رو بالا بیارم و اطراف اتاق رو نگاهی بندازم. کسی نیست. نور آبی یکی از چراغ‌های لپ‌تاپ پخشه توی اتاق. تخت به جز من برهنه خالیه و شیر هنوز روی میز آرایش. مغزم کم کم به کار میافته. یک احتمال به ذهنم میرسه و اون اینه که توی فاصله‌ای که من رفته بودم شیر بخرم پدرام اومده و پشت پرده قایم شده. ممکنه. شاید هم نه. این که چطوری اومده مهم نیست فقط می‌خوام بدونم الان کجا هستند و به چه کاری مشغولند. در اتاق خواب بسته است. همیشه تابستان‌ها در رو باز میذاریم اما این بار در بسته شده. آروم از تخت‌خواب بیرون میام. شلوارم روی زمینه، می‌پوشم و خیلی آهسته، آهسته‌تر از دزدی که به خونه‌ام اومد، در رو باز می‌کنم. صدای ناله میاد. از توی هال داره صدای بوسه و صدای ناله‌های پرشهوت زنم میاد. با احتیاط بیشتر بیرون میرم و در پناه سایه‌ها از راهرو عبور می‌کنم. پنجره‌ای بازه و نور سفید مهتاب که با نور زرد لامپ توی حیاط ترکیب شده هال و پذیرایی رو پر کردن. اونجا روی مبل یه زن با پوست سفید افتاده و یه مرد با پوست تیره و پشمالو روش خوابیده. لب‌هاشون به هم گره خورده و چشم‌هاشون از لذت و شهوت بسته است. دست مرد روی بدن زنم در حال حرکته و زنم از خوشی داره ناله می‌کنه و لب می‌خوره. خودم رو به اون
طرف هال میرسونم تا مخفی‌تر باشم. از جایی که هستم پاهای به هم قفل شده‌شون رو می‌بینم و بدن عضلانی پدرام و سینه‌های درشت زنم که دارن توی دست پدرام مالیده میشن. بوسه‌هاشون چقدر طولانیه و چه پرحرارت. بالاخره دست از بوسیدن می‌کشن و زنم به طرف کیر پدرام حمله می‌کنه. شروع می‌کنه براش خوردن و پدرام سعی می‌کنه ناله‌هاش رو توی سینه حبس کنه اما موفق نمی‌شه.

  • جون… بخور… بخووور کیرم رو… کیرم توی کست… جنده… کیرم توی کس جنده‌ات
    و زنم مثل گشنه‌ها فقط داره می‌خوره و خایه‌های مرد رو توی دستش می‌ماله. یعنی کیرش چند برابر منه؟ کیر من هیچ وقت نتونسته دهن زنم رو پر کنه اما این کیر انگار داره تا حلقش میره و برمی‌گرده.
  • اووووه… بخور جنده… کسده… کست رو الان میگام…
    با شنیدن جمله آخر زنم از خوردن کیر دوست‌پسرش دست می‌کشه. صداش نازک و پر از شهوته. صورتش خیس از آبدهن خودش، توی نور مهتاب و لامپ داره می‌درخشه. جواب میده:
  • کیرت رو توی کسم می‌خوام پدرام… کیرت رو بکن توی کسم.
    من پورن زیاد دیدم. سکس با زنم زیاد کردم. جق زیاد زدم. اما در هیچ لحظه‌ای از زندگیم کیرم اینقدر راست نشده بود. می‌خواستم بپرم و جفتشون رو بکشم؟ شاید. می‌خواستم داد و هوار کنم و آبروریزی راه بندازم؟ ممکنه. اما در این لحظه کیرم داشت شلوارم رو پاره می‌کرد. نتیجه؟ از توی شلوارم آزادش کردم، یه تف انداختم سرش و شروع کردم با باهیجان‌ترین صحنه سکسی زندگیم جق زدن. زدم با کیر عظیمی که وارد کس زنم میشد؛ زدم با ناله‌های خفه شده زنم؛ زدم با پستان‌هاش که با هر تلمبه بالا و پایین می‌پرید؛ زدم با کونش که مثل ژله می‌لرزید و گاییده میشد؛ زدم با بی‌غیرتی خودم و بی‌نا
    موس شدنم و تحقیر شدنم به دست دوست‌پسر زنم. وقتی مرد حسابی زنم رو گایید ناموسم رو جلوی کیرش نشوند و با دست چند بار مالید. باورتون نمیشه چه حجم آبی صورت زنم رو آبیاری کرد از پیشانیش آب چکید، رفت روی گونه‌هاش، از چونه‌اش شُره کرد و روی پستان‌های بزرگش ریخت. پدرام ولو شد روی مبل و زنم از خوشی یک جیغ خفه زد. پدرام فورا بلند شد، لباس‌هاش رو پوشید و به طرف در رفت. زنم هنوز روی زانو نشسته بود و داشت کسش رو می‌مالید. من توی تاریکی برای چند لحظه از جق زدن دست کشیدم تا محل اختفام لو نره. پدرام بوسه‌ای به طرف زنم پرتاب کرد و فورا از در بیرون رفت. زنم هنوز اونجا نشس
    ته بود. آب کیر از صورت و پستانش در حال ریختن و داشت به شدت چوچوله‌اش رو می‌مالید. چشم‌هاش بسته بود و سرش رو بالا گرفته بود و جیغ‌هاش رو یکی بعد از دیگری توی سینه حبس می‌کرد. داشت آبم می‌اومد. بعدش چکار کردم؟ بله! احمقانه‌ترین کار ممکن: کیر به دست از تاریکی بیرون اومدم و پشت زنم قرار گرفتم. نفهمید که اونجام. فقط وقتی فهمید که آبم پاشیده شد به موهای پشت سرش و از ته دل نعره‌ای زدم.

جمعه. ظهر
توی رختخواب کنار هم هستیم. هر دو لخت. داره عکس‌های توی گوشیش رو بهم نشون میده. عکس کیر پدرام، عکس کیر مرتضی، عکس کس و کون و ممه‌هاش که برای اونا فرستاده. هر عکسی می‌بینم می‌بوسمش و زنم نخودی می‌خنده. کیرم دیگه نای بلند شدن نداره و کس زنم آش و لاشه. گوشیش رو میذاره روی دوربین و به دستم میده. شروع میکنم از پستان‌هاش، کمرش، کونش، رون‌هاش در انواع و اقسام پوزیشن‌ها عکس می‌گیرم. چند تایی خوب توی عکس‌ها هست. یکی دو تا هم عالی از کار درمیان. میریم توی تلگرام. یه عکس کون برای مرتضی می‌فرسته یه عکس ممه برای پدرام. برق شیطنت توی چشم‌هاشه. عاشقانه می‌بوسیم همدیگه رو. موبایلش یه ویبره می‌کنه و نوتیف میده. دو تایی حمله می‌بریم به طرفش که ببینیم کدومشون زودتر جواب دادن. دستمون میخوره به هم دیگه و موبایل پرت میشه پایین تخت. صدای خنده‌هامون ظهر جمعه رو پر از شادی و خوشبختی می‌کنه.

نوشته: شیبا تاریک


👍 27
👎 25
37781 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

592571
2017-04-29 20:06:36 +0430 +0430

غم و خوشحالی باهم بود.من تضاد احساسی حس کردم
اما من اینجور داستانا نمیپسندم ولی در کل خوب نوشتی لایک میکنم
موفق باشی ?

2 ❤️

592588
2017-04-29 20:39:23 +0430 +0430
NA

ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﺖ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺍﻣﺎ ﺣﻘﻴﺘﻴﻪ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺗﻮﺧﻴﻠﻲ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺟﻨﺒﻪ ﻱ ﺍﻳﻦ ﺑﺮﻭﺯ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ
ﺍﻳﻦ ﺗﻬﺎﺟﻢ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻟﻪ ﻛﻪ ﺷﺪﺕ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭﻡ ﻳﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﺮﺳﻪ ﻛﻪ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﻋﺎﻗﻞ ﺑﺸﻴﻢ ﻛﻪ ﺑﻔﻬﻤﻴﻢ ﺍﺯﺍﺩﻱ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﭼﻴﺰ ﻫﺎ ﻧﻴﺴﺖ
ﻻﻳﻚ ﺑﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﺖ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﻭﺍﻥ

1 ❤️

592606
2017-04-29 20:52:30 +0430 +0430

روانی روانپریش…
مرگ!
دیسسسلایک

4 ❤️

592620
2017-04-29 21:32:30 +0430 +0430

ghashang neveshti

0 ❤️

592628
2017-04-29 22:39:29 +0430 +0430

فقط نحوه ی داستان نویسیت خوب بود
ینی اگه همون بچه راهنمایی های دول ب دستم بیان اراجیفشونو قشنگ بنویسن ما راضیم

1 ❤️

592641
2017-04-30 03:25:57 +0430 +0430

خوبه که با اینهمه کثافت کاری تونستی احساس شادی و خوشبختی هم بکنین. خیلی خوبه!!!دیسلایک

0 ❤️

592645
2017-04-30 04:15:29 +0430 +0430

وسط سکس میگه پدرام، خواستم عکس العمل نشون بدم، گفتم حالا وقتش نیست سکسمون خراب میشه…

خواستم هردوشون رو بکشم، گفتم ولش کن بهتره حق بزنم…

واقعا…

من متاهلم ولی بیغیرتی رو درک نمیکنم، تا حالا هم ندیدم مردی اینقدر بی‌رگ باشه…

0 ❤️

592663
2017-04-30 07:29:48 +0430 +0430

حالم بد شد بیغیرت

2 ❤️

592679
2017-04-30 11:18:40 +0430 +0430

وحشتناک بود. من بودم میدونی قبل هرچیز چکار میکردم؟ با درفش از پشت میزدم لای دنده های پدرام آبشش هاشو پنچر میکردم که حتی نتونه آخ بگه و می نشستم جلوش و با لذت مرگش رو تماشا میکردم. زنه رو هم یه جوری مسموم میکردم که مرگش تصادفی یا خودکشی به نظر بیاد! اصلا صبر کنید یه داستان اینجوری بنویسم!

1 ❤️

592680
2017-04-30 11:21:00 +0430 +0430

در اینکه جق نوشته بود شکی نیس درضمن باشه تو تارانتینو بخش بخش کردی جقنوشتتو:/ راستی نیپلِ زنت تو کونت

0 ❤️

592683
2017-04-30 11:29:37 +0430 +0430

دیوث که شاخ و دم نداره خوش باشی کیر به غیرت

0 ❤️

592716
2017-04-30 14:20:13 +0430 +0430
NA

ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﺜﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﺸﻮ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻳﻦ ﺍﻳﻦ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﻩ ﻳﺠﻮﺭﺍﻳﻲ ﻧﻘﺪ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺑﻲ ﻏﻴﺮﺗﻴﻮ ﻛﻪ ﻣﺮﺍﺣﻠﺶ ﺍﻳﻨﻪ ﺍﺯ ﻳﻪ ﭼﻴﺰﻩ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﮕﺬﺭﻱ ﺑﻌﺪﺵ ﻣﻴﺸﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﻨﻈﺮﻡ ﺩﺍﺭﻳﻦ ﺑﻲ ﺍﻧﺼﺎﻓﻲ ﻣﻴﻜﻨﻴﻦ

0 ❤️

592860
2017-05-01 05:52:40 +0430 +0430

کیرم دهنت مرتیکه بی غیرت بی ناموس بی همه چیز…
این داستان بود عوضی؟
مرده شور خودتو زن جنده ات رو ببره…
اَه اَه اَه …
حالمونو به هم زدی

0 ❤️

592893
2017-05-01 09:53:00 +0430 +0430
NA

محتوا رو میزازم کنار . . . اما ساختار و نگارش عالی و جذاب … خسته نباشی عزیزم

0 ❤️

592916
2017-05-01 11:49:59 +0430 +0430

خیلی خوبه که عاشقانه همدیگرو بوسیدین
همش استرس داشتم که عاشقانه نبوسی

پ.ن : نوع قلمت خوب بود ?

0 ❤️

593049
2017-05-02 00:43:02 +0430 +0430

لقبت رو اسم داستانت گذاشتی
اون قسمت اخرشو هم عمدا ننوشتی
عزیزم واسه تویی که زنتو جلوت میکنن کون دادن یه تشخص محسوب میشه

لا اقل میگفتی پدرام کون تو رو یه بررسی اجمالی کرد اینطوری داستانت باور کردنی تر میشد خودتم کردنی تر

0 ❤️

593153
2017-05-02 16:01:47 +0430 +0430

باهات موافقم تیراس جان

???

0 ❤️

594386
2017-05-07 17:40:15 +0430 +0430
NA

خیلی خوب بود ادامه بده آفریت

0 ❤️

594799
2017-05-09 13:33:23 +0430 +0430

مهشر بود از این بهتر نمیشه ، هرکسی یه جور سکسی رو دوست دار به کسیم مربوط نمیشه

0 ❤️

595169
2017-05-11 10:48:50 +0430 +0430

واقعا ننویس بیغیرتی یه درد

0 ❤️

659502
2017-10-25 08:43:33 +0330 +0330

برا خودم متاسفم که با یه مشت کونی و بی غیرت زندگی میکنم

0 ❤️

660444
2017-11-01 15:24:02 +0330 +0330

الان 23 لایک و 24 دیسلایک گرفته داستان. رقابت تنگاتنگی وجود داره

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها