دسیسه ی نادیا و سیاوش

1393/03/16

سلام دوستان
اسم من ساراست خاطره ای که میخوام براتون بنویسم کاملا واقعیه و مربوط میشه به 4 سال پیش زمانی که ج کنکور اومدو من برای ثبت نام راهی شهرستان شدم …
بعد از ثبت نام و شروع ترم همیشه سعی میکردم سر کلاس ها حاضر باشم (جو ترم یک بودنو…)تو کلاسمون دو تا پسر بودن که رفیق 6 هم بودن و همیشه با هم بودن منم چون تازه وارد دانشگاه بودم هیچ دوستی نداشتم …چندین بار متوجه نگاه های سنگینشون سر کلاسها میشدم اما به روی خودم نمیاوردم …یه روز سر کلاس بودیم استاد در حال درس دادن بود که یهو در باز شد و دیدم هر دوشون با سر و وضعی آشفته وارد کلاس شدن اول فکر کردم تصادفی چیزی کردن …استاد اجازه ورود داد همین جور که منو زیر نظر داشتن اومدن نشستن پشت سر من …مدام با هم پچ پچ میکردن گاهی صداشون بلند تر میشد و میشنیدم چی میگن داشتن راجب من صحبت میکردن اما با صداهای گرفته کم کم احساس کردم بوی الکل به مشامم می خوره درست حدس زده بودم هر دوشون کاملا مست بودن …
خلاصه بعد از ماجرا چندین ماه گذشت و امتحان های پایان ترم شروع شد …
چون همیشه سر کلاس ها حاضر بودم جزوه هام کامل بودن اما هیچ وقت به پسرای کلاس رو ندادم که بخوان بیان و ازم جزوه بخوان …تا اینکه ظهر بود برای خردن نهار به سلف دانشگاه رفتم دیدم یه دختر خیلی قرطی با کلی ارایش و موهای بلوند اومد سمتم گفت سارا خانم گفتم بله بفرمایید گفت اسم من نادیاست واسه گرفتن جزوه مزاحمت شدم
گفتم یادم نمیاد شما رو تا به حال سر کلاس دیده باشم یه نیش خندی حوالم کرد و گفت از طرف یکی از همکلاسیات اومدم گفته رو به پسرا نمیدی از من خواسته براش جزوه بگیرم …هیچ نپرسیدم کدوم همکلاسی و فلان جزوه رو از کیفم در آوردم دادم بهش و ازش خواستم از انتشارات داخل دانشگاه کپی بگیره و سریع جزوه رو بهم بر گردونه بازم یه نیشخند زد یه خودکار از کیفش در آورد دستمو گرفت و کف دستم شمارشو نوشت و رفت
تا اومده غدا مو بخورم و خودمو مرتب کنم یک ساعتی گذشت اما خبری ازش نشد .
راهی خوابگاه شدم استرس امتحانمم داشتم چون نخونده بودم جزومم که دست نادیا بود …مجبور شدم با شماره تماس گرفتم
بوق …بوق … بله ؟
سلام نادیا خانم ؟
بله خودم هستم بفرمایید
سارا هستم خاطرتون هست ؟قرار بود جزوه منو سریع بر گردونید
کلی با هام گرم گرفت و معذرت خواهی که یه مشکل حراستی پیش امده و نتونسته که قصر در بره
بهم گفت که فردا ساعت 10 پارک جلو دانشگاه منتظرش باشم
صبح امده شدم رفتم سر قرار اما نیومد زنگ زد بهم که خواب موندم و ادرس خونشو داد نزدیک دانشگاه بود منم یه دربست گرفتم و رفتم ست خونش .زنگ رو زدم صدای خودش بود .گفت بیا طبقه 3 جلو درب که رسیدم زدم به در
درو باز کرد تعارفم کرد که برم داخل …رفتم تو یه خونه نقلی بود خیلی هم نامرتب بود فهمیدم خونه دانشجویی و نادیا هم مثل من از شهر دیگه ای میاد …
از تو اتاقش صدام کرد
ساااارااا …سارا بیا این جا کیفمو گذاشتم روی مبل و رفتم سمت اتاق درو باز کردم دیدم نشسته سر کیفش و داره همرو میریزه برون رفتم پیشش که یهو متوجه شدم درب پشت سرم بسسته شد بر گشتم دیدم همون دو تا پسر تو رو به رومن اومد
داشتم سکته میکردم گفتم این جا چه خبره باز یه نیشخند زدو گفت خودت میفهمی …یکشون گفت اسم من سیاوشه اینم دوستم معین .ما رو که میشناسی خواستم برم سمت در که دستمو گرفت ب یه لحن خشن گفت کجااا؟بودی حالا …
سیاوش قده بلند و هیکل فیتنسی داشت نمیتونستم جلوش مقاومت کنم .با اون یکی دستم یه سیلی بهش زدم که ای کاش این کارو نمیکردم …با اعصبانیت یه نگاهی بهم کرد که دلم ریخت …
هولم داد عقب هر چی میومد جلوم من میرفتم عقب تا این که دیگه راه فراری نبود اه دیوار لعنتی .اومد جلو صورتشو نزدیک صورتم کرد با یه صدای خیلی مردونه گفت چطوری جوجه کوچولو میدونی چند وقته منتظر این لحظه بودم بوی نفساش حالمو بهم میزد بوی الکل بازم مست بود لباش گذاشت رو لبام مثل وحشیا شروع کرد به خوردن دستامو تکیه دادم به سینش که بدم عقب اما بی فایده بود زورم بهش نمیرسید …دو تا مچ دستامو گرفت برم بالای سرم دوباره شروع کرد به لب گرفتن …
بعد از چند دقیقه کمی رفت عقب یه نگاه تو چشمام کرد گفت عاشق تنفریم که تو چشماته عشقم از روز اول همین چشمات منو دیونه کرد یه تف تو صورتش انداختم که یهو برق از چشام برید یه سیلی خوابوند زیر گوشم
با حرص اومد جلو پشت گردنمو گرفت همین جوری که دندوناشو رو هم فشار میداد گفت بد شروع کردی جوجه کوچولو
همین جوری که پشت گردنمو موهام تو مشتش بود منو دنبال خودش کشوند و پرتم کرد رو تختی که تو اتاق بود …یه نگاه به اطرافم کردم متوجه شدم معین و نادیا داخل اتاق نیستن …
خودشو انداخت روم گفتم بی نامووس عوضی تو یه حیونی ولم کن می خوام برم
صدای قهقه اش کل اتاقو پر کرد مقعنه امو از سرم کشید گفت موهاتو باز کن گفتم تو کی هستی که به من دستور میدی که دوباره یه سلی زد تو گوشم گفت بهت میگم باز کن .گریم در اوومده بود هیچ راه فراری نبودد موهامو باز کردم .موهای بلندی دارم تقریبا تا روی باسنم .شروع کرد لباسامو در اوردن مانتومو در اورد بعدشم تاپو سوتینمو دستای بزرگی داشت سینه هام کامل تو دستش جا شده بود …میگفت میدونی چند شب به فکر این هیکلت من جلق زدم جووووون انقدر می خورمشون تا شیرشون بزنه بیروون .نوک سینه هامو گاز میگرفت دیگه نمیتونستم مقاومت کنم صدای اهو نالم اتاقو پر کرده بود سیاوشم با حرفا تحریکم میکرد …از روم بلند شد موهامو دور دستش تابوند بلندم کرد با اون یکی دستش دکمه شلوارمو باز کرد و شلوارو شورتمو با هم کشید پایین .خودشو از پشت بهم چسبود کیرش بزرگ شده بود داشت شلوارشو جر میداد کاملا حسش میکردم …
دوباره منو پرت کرد تو تخت تی شرتشو در اورد وااای خدا چه هیکلی داشت سر شونه های پهن با یه شکم شیش تیکه هیکلش معرکه بود …داشت شلوارشو در میاورد که دوباره دوباره دویدم سمت در درو که باز کردم دیدم معین داره نادیا رو میکنه …یهو خشکم زد که یهو سرم کشیده شد عقب موهام تو دستش بو کشیدم تو گفت اهوی گریز پا راه فرار نداری پس اروم باش .رو شونه هام فشار داد زانوهام ناخوداگاه خم شد و زانو زدم .کیرش جلو صورتم بود دازو و کلفت داشتم سکتته میکردم .گفت بخور صورتمو بر گردوندم سینمو محکم تو دستش فشار داد که دادم رفت اسمون اونم کیرشو چپوند تو دهنم …خیلی بزرگ بوود سرمو تو دستاش بود محکم فشار میداد سمت خودش کیرش میخورد ته حلقم داشتم بالا میوردم اما اون لذت میبرد جوری این کارو میکرد که نفسم بند میومد .منم عصبانی بودم کیرشو لای دندونام فشار دادم نمیدونی چه نعره ای زد که معین پرین تو اتاق فهمید چه کار کردم منو کشید عقب .سیاوش داشت از درد به خودش میپیچید داد میزد میگامت سارااا جرت می دم سارا ا.
بلند شد بلندم کرد زانو هام گزاشت پاین تخت شکمم روی تخت بود دستشم پشت سرم فشار میداد رو تخت …گفت حقته که خشک بکنمت کیرشو گذاشت در سوراخ کونم با یه فشار محکم داد تو اما جا نشد داشتم از درد زیرش دستو پا میزدم
اشکام همین جور میومد دوباره یه فشار دیگه داد تا ته کیرش رفت تو کونم چنان جیغی زدم که دستشو گزاشت جلو دهنم گفت چیزی که عوض داره گله نداره جنده کوچولو شروع کرد تلمبه زدن با چنان سرعتی میزن که احساس میکردم کیرش داره معدمو سوراخ میکنه داشتم التماس میکرد تو رو خدا سیاوش …جوووونو سیاوش جرت میدم .پارت میکنم باید مال من بشی .اینو که گفت انگار یه پارچ اب یخ ریختن رو سرم کیرشو در اورد .بلندم کرد خوابودم رو تخت پاهامو از هم باز کرد کیرش جلو کسم بود دستمو گرفتم جلو کسم گفتم تو رو خدا این کا رو با من نکن دستمو زد کنار یه تف انداخت رو کسم همین جوری که پاهام رو شونش بود دستامو گرفت کیرشو هول داد تو کسم …چه سوزشی وحشتناکی چشام سیاهی رفت در گوشم میگفت هیچ فکر میکردی این جوری اپن بشی عاقبت مغرور بودن همینه جوجه کوچولو اشکام همیننجور میومد .به هق هق افتاده بود .کیرشو در اورد خونی شده بود دوباره با فشارد کرد تو کسم
انقدر تلمبه زد که دیدم داره اهو اوه میکنه الان میادددد می خوام حاملت کنم بچمون خیلی خشگل میشه عشقم
اااااااااااااااه ااااااااااااااااااه …داره میاااد اوووووم .همه ابشو خالی کرد تو کسم .کییرشو که در اورد منیش از کسم میریخت بیرون .بی حال افتاد روم .باورم نمیشد همچین بلایی سرم اومده باشه اخه به چه گناهی؟
نیم ساعت همین جوری روم افتاده بود بلند شد لباساشو پوشید رفت بیرون .نادیا اومد تو اتاق گفت پاشو لباساتو بپووش و برو …
بعد از اون ماجرا سیاوش به شدت منو ازار میده اما مجبورم که تحملش کنم …چون چاره ای ندارم

نوشته: سارا


👍 0
👎 0
46571 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

421224
2014-06-06 16:29:44 +0430 +0430

خالی بند اگر. بهت تجاوز شد میرفتی. پیش پلیس چپق اون بچه کونی. رو چاق. می کردن ولی ظاهرا. خودت میخاری…
اون جای بابای. دروغگو

0 ❤️

421225
2014-06-06 18:12:33 +0430 +0430
NA

Ajab adami khob boro bede nanasho begaan

0 ❤️

421227
2014-06-06 21:51:55 +0430 +0430
NA

سیاوش ازارت می ده؟ ازار چی؟ بهت تجاوز کرده .شکایت که نکردی ازارات هم میده؟ والا ما نفهمیدیم جریان چیه.ولی خدا لعنت کنه مردی به زن تجاوز کنه .

0 ❤️

421228
2014-06-07 02:29:09 +0430 +0430
NA

خب اینارو ول کن, نی نی تون چیشد؟!!

مسخره

0 ❤️

421229
2014-06-07 03:11:19 +0430 +0430
NA

خاک برسرت اگر خانواد ه نداری چرا باید باج بدی خاک برسرت از همین امروز تمومش کن هر چقدر ادامه بدی بدتر میشی بعد برو جلوتو با 500هزار دکترها درست میکنند من آشنا دارم سیاوش کونی را ول کن برو دنبال زندگی

0 ❤️

421230
2014-06-07 03:35:59 +0430 +0430
NA

namoos vari khoob khali mibandi,damet bokhari barqi

0 ❤️

421232
2014-06-07 03:36:36 +0430 +0430
NA

namoos vari khoob khali mibandi,da
met bokhari barqi

0 ❤️

421233
2014-06-07 04:34:45 +0430 +0430
NA

والا چی بگم؟؟؟
باورش یه مقدار سخته…

لت وپار

0 ❤️

421234
2014-06-07 07:18:22 +0430 +0430
NA

اینکه نخواسته شکایت کنه من درکش میکنم
اما اشتباه کردی
یه اشتباهی که همه زندگیتو بهم میزنه

0 ❤️

421235
2014-06-07 07:58:35 +0430 +0430
NA

تا “کاملا واقعیه” خوندم

0 ❤️

421236
2014-06-07 08:05:38 +0430 +0430
NA

تجاوز رخ ميده. جزء حقيقت زندكيه البته تلخ. ولي اينكه اين داستان راست باشه نه راست نيست جون كاملا مشخصه دروغ و زاده ذهن ادم بيماريه

0 ❤️

421237
2014-06-07 08:08:16 +0430 +0430
NA

چرا خزعبلات تلاوت می کنی؟ اگه بری پیش پلیس پدرشون رو در میارن. تازه پزشکی قانونی بهت اجازه ترمیم هم میده. تازه با شناختی که من دارم هیچ دختری قضیه تجاوزش رو با جزییات تعریف نمی کنه.

0 ❤️

421238
2014-06-07 09:05:19 +0430 +0430
NA

آخ آخ آخ … خب مجبوری کیر یارو دندون بگیری که اینقدر وحشی بشه … چشش کور جزوشو بچه کونی می نوشت … البته حق داری … ولی هم سیاوش و معین خیلی کوس کش هستن … اینا یه مشت جانور روانین که حاضرن برا سکس همه کاری بکنن … اگر این داستان راست باشه که فکر کنم هست برا یه دختر خیلی رنج آور و تلخه

0 ❤️

421239
2014-06-07 09:39:09 +0430 +0430
NA

""ﻭﺍﺍﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﭼﻪ ﻫﯿﮑﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺳﺮ
ﺷﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﻬﻦ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺷﮑﻢ ﺷﯿﺶ ﺗﯿﮑﻪ ﻫﯿﮑﻠﺶ ﻣﻌﺮﮐﻪ ﺑﻮﺩ “”…خانوم تجاوز شده بهش بعد میاد از هیکل سکسیه سیاوش تعریف میکنه!!

0 ❤️

421240
2014-06-07 12:15:43 +0430 +0430
NA

به جای اینکه اینجا عریضه نویسی کنی برو به یه آشنا بگو کمکت کنه،کس خار خودتو سیاوشو معین نادیا همتونو باهم گاییدم حروم زاده ها،کیرم توکسوکونه نویسنده این داستان چرت ومذخرف اشغال بیایین اینو بخورین اه
(s1653).gif

0 ❤️

421242
2014-07-10 18:00:36 +0430 +0430
NA

دروغ که بود ولی داستانش خوب بود.یا عقده سکس خشن داری یا دوست داری کسی که سکس خشن دوست دارن از داستانت لذت ببرن، ولی سکس زوری کار نامرداست

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها