دكتر كار بَلد و منِ عشق سن بالا

1395/05/26

سلام
اين داستان واقعي است +١٨
صرفا جهت حفظ حريم شخصي اسامى مستعار است

داستان بر ميگرده به ٤ -٥ سال قبل يعني بهمن ماه سال ١٣٩٠
احساس سرما خوردگي كمي داشتم ولي از اونجا كه تو شهر غريب دانشجو بودم (يكي از شهر هاي شمالي) رفتم دكتر ساعت ١١:٣٠ شب و خوشبختانه كسي منتظر براي ورود به مطب دكتر نبود و بدون فوت وقت وارد اتاق شدم ، به محض ورود با دكتري مواجه شدم قد حدودا ١٧٥-١٧٨ و مو هاي تقريبا سفيد شده توپول شكم دار اما نه شكم بد يعني شكمش بهش ميومد و چشم هاي ابي وقتي وارد شدم ديدم كه دكتر مشغلون ديدن فيلمي توي گوشيش بود كه با ورود من قطع كرد و گوشيش رو توي كشو گذاشت ،و لپ هاش گل انداخته بودى از اونجاي كه بنده عاشق يه همچين سني هستم. بحظه ايي به ذهنم فكر سكس خطور كرد اما با شندين صداي دكتر بهش فكر نكردم ديگه بعد از جواب دادن به سوالات دكتر نوبت رسيد به معايه قفسه سينه باگوشي كه من مجبور شدم پراهنم رو از جلو كامل باز كنم تا دكتر بتونه معاينه كنه لحظه ايي كه دكتر بلند شد برجستگی كيرش منو جلب خودش كرد كه فكر ميكنم دكتر متوجه شد و بعد از گذاشتن گوشي روي سينه ام نوبت به اين رسيد كه گوشي رو كمرم درست پشت قفسه سينه ام بزاره (معمولا همه دكترا اين كار رو مي كنن) كه متوجه شدم دكتر يك دستش رو روي سينه ام گذاشته و دسته ديگه با گوشي روي كمرم باز به فكرم زد اما جرات گفتن يا حركتي كردن رو نداشتم ، تو همين فكر بودم كه يهو دكتر حرف عجبي زد و ازم خواست روي تخت دارز بكشم كه راحت تر بتونه از گوشي روي سينه ام استفاده كنه و بعد از دراز كشيدن روي تخت طوري كه دستام بغلم بود و دكتر بهم مي گفت نفس عميق بكشم متوجه شدم دكتر كير خودش رو به دستم نزديك كرده و گَه گداري به مچ دستم مي ماله و جالب شد برام دكتر هم به بهانه چوب و نگاه كردن گلوم از خواست كه رو تخت بشينم با همون پيراهن باز كه متوجه شدم كيرش رو داره به پاهام ميماله باز هم جرات نكردم كاري بكنم بعد رفتيم كه نسخه بنويسه و كم كم نا اميد شده بود از من كه شروع به صحبت كرد و توصيه هاي پزشكي و همينطور با كيرش بازی ميكرد كه منم خيره شدم به كيرش و يهو گفت حواست به حرفام هست يا داری به حميد كوچولو نگاه ميكني كه من خجالت كشيدم و دل زدم به دريا گفتم به هر دو اما ديدن كير يه مرد به سن شما برام جاله و دوست دارم ببينم كه بي وقفه زيپش رو كشيد پايين و سر كيرش رو انداخت بيرون و اومد نزديك من و گذاشت كفه دستم (تمامي اين اتفاق ها كلا ١٠-١٢ دقيقه طول كشيد ) و من بعد از بازي كردن با كير نيمه خواب دكتر شاهد يه كير ١٤-١٥ سانتي و تقريبا كلفت بودم كه پوست روشني داشت چون خود دكترم سفيد بود كه به دكتر گفتم ميشه بوسش كنم و دكتر گفت شمارمو ميدم تماس بگير بعد از شيفتم ميبينمت ، من اطلاعي از ساعت هاي شيف نداشتم و براي اطمينان از ديدنش فردا صبح ساعت ١١ زنگ زدم بهش و صداي مهربونش رو شنيدم و ازم ادرس خواست كه منو ببينه و منم ادرس رو دادم حدودا يك ساعت بد ديدمش و نا خوداگاه دستم رفت رو كيرش و دكتر هم گفت ميخواي امروز برات كير يه مرد سن بالا رو جالب تر كنم منم موافقت كردم و توي راه بهم توضيح داد كه زن داره و تهران زندگي ميكرده و الان تو ويلا زندگي ميكنه و دو ساله كه اومده ظاهرا اونجا راحت تر هستن و بيشتر اوقات تنهاس چون خانومش تهران ميمونه پيش بچه ها و نوه هاش، وارد ويلا شديم و من رو كامل لخت كرد و ازم خواست كه زيپ شلوارش باز كنم و شروع كنم به ساك زدن واي خدا عاشق كيرش شدم بهترين طعم زندگيم بود حدود ١٠ دقيقه براش ساك زدم و پيش ابش رو ميخوردم و موقع سكس فرا رسيد از خواست براش قنبل كنم اونم رفت و كرمي رو اورد كه ظاهرا از اين كرم توي اندوسكپي استفاده ميشه ژلي مانند بود و برام زد و اول با انگوشت با سوراخم بازي كرد و بعد گرماي كير نازش رو روي سوراخم حس كردم كه بهم اروم گفت اگر درد داشتي بهم بگو و اينكه دوست نداره اذيت شم منم با عشق تمام خودم باز كردم كه راحت بكنه تو واي سر كيرش تو كونم بود و حميد كوچولو تو كونم حس ميشد ١٠ دقيقه ارو جلو عقب كرد و بعد از اون سرعتش رو بيشتر كرد طوري كه شكم نسبتا گندش مي خورد بهم كه يهو ابش رو توي خودم حس كردم و شروع كرد به بوس كردن من و لبگرفتن از من و ارو كيرش رو از من كشيد بيرون اخ چه لذتي داشت اما دكتر از من دست نكشيد و بهم گفت زياد از خوردن خوشش نمياد و دوست نداره ولي براي اينكه منم لذت ببرم در حد يك دقيقه برام خورد و با دستش ابم رو اورد و كنارم دراز كشيد و حدودا ٣٠ دقيقه ايي كنار هم خوابيدم
من ٤ سال دانشگاه رو با دكتر بودم و بهم وابسته شده بوديم تا اينكه ايشون تصميم به ترك ايران گرفتن و هنوز هم از طريق اسكايپ و ايمو با هم سكسي ويدويو ميبينم و دلمون برا هم تنگ شده و بهم گفته كه دنبال يه شريك مطمن باشم كه اذيت نشم در نبودش

ممنون از خوندنتون

نوشته: Omid


👍 6
👎 6
92693 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

552817
2016-08-16 21:13:08 +0430 +0430
NA

کس کش من تا آخر داستان فک میکردم دختری.مثه سگ بچه کونی ریخته

3 ❤️

552820
2016-08-16 21:20:52 +0430 +0430

انگوشتت کرد؟؟ دانشجوم بودی

0 ❤️

552822
2016-08-16 21:24:11 +0430 +0430
NA

اولا سلام کونی عزیز
دوما داوش ریدم ب توهمات فانتزیه کیریت رفتی دکتر طرف بات سلام نکرده دو دقیق بعد بی مقدمه کونت گذاشته تو هم لذت بردی ؟ بهش گفتی از دیدن کیر ادمای سن شما خوشم میاد اونم درجا گذاشته دستت
اقا یکی اینو بکنه دفه بعد میخواد بنویسه حداقل کسشر ننویسه

2 ❤️

552826
2016-08-16 21:33:06 +0430 +0430

واقعا دکتر کون کن و معاینه کون تو مطب فانتزی اکثر ابنه های کونی از جمله خودمه. ژووون 🤤

2 ❤️

552866
2016-08-17 05:30:51 +0430 +0430
NA

الان کجایی

0 ❤️

552886
2016-08-17 11:33:45 +0430 +0430
NA

من تا اخر داستان ک کلمه گی رو ندیده بودم فکر میکردم دختره

0 ❤️

552887
2016-08-17 11:55:41 +0430 +0430
NA

کیرم تو لوزالمعده ات با نوشتنش بچه جقی

1 ❤️

552892
2016-08-17 14:18:08 +0430 +0430
NA

k

0 ❤️

552903
2016-08-17 20:05:41 +0430 +0430

حوالت به همون حمید کوچولو… خاک بر سرت

0 ❤️

552905
2016-08-17 20:48:54 +0430 +0430

یعنی به زیبایی هر چه تمام تر ذهن منو گاییدی اول فکر میکردم تو پسری دکتره زن،بعد فکر کردم تو دختری دکتره مرد،آخرشم فهمیدم تو کونی ای دکتره مرد

1 ❤️

552908
2016-08-17 21:45:59 +0430 +0430

خاک عالم برسرت ابنه ای
اه
اه
اه
تخم داری یه بار دیگه بنویس
تا از کوندگی پشیمونت کنم
لاشــــــــــــــــــــے

0 ❤️

552916
2016-08-18 00:58:38 +0430 +0430

داستانت که بد نبود ولی خوبم نبود ولی کون دادن بهترین حس دنیاس

0 ❤️

552931
2016-08-18 09:37:37 +0430 +0430

خخخخ

منم تا اخر فک کردم دختر بودی
دهنتو …

0 ❤️

552932
2016-08-18 09:42:28 +0430 +0430

…واي سر كيرش تو كونم بود و حميد كوچولو تو كونم حس ميشد …
کووووونی همینجور کون بدی همه چی رو کوچولو میبینی…
به امید اونروز که به فیل کون بدی و حس چوس فیل خوردن بهت دست بده (wanking) (erection) (wanking) (erection)

0 ❤️

552940
2016-08-18 11:49:28 +0430 +0430

چطور میشه ی پسر بجای اینکه دوران دانشجوییش صرف گاییدن همکلاسیا شه، وابسته کیر ی دکتر سن بالا میشه ؟؟؟
اسم این کسشرا روشنفکریه واقعا ؟

0 ❤️

552942
2016-08-18 12:13:42 +0430 +0430

داستانت خیلی خووووب بود.ممنونم ایکاش من هم مثل تو بودم.خوشبحالت.بوس.بووووووس.

1 ❤️

553067
2016-08-19 20:31:50 +0430 +0430

کیر کره اسب دوم نادرشاه افشار تو حریم شخصیت…اون موس کامپییوترت از پهنا تو کونت از ارتفاع تو دماغت…مشعل مجسمه آزادی بصورت نیمه ساز تو کس عمه ت با این داستان مثبت 18

0 ❤️

553139
2016-08-20 12:23:10 +0430 +0430

خوشبحالت. داستانت باحال بودخدا قسمت کنه ازین دکترا

1 ❤️

731969
2018-11-24 07:09:48 +0330 +0330

من نمیدونم چرااینجاهمه نظراتوش فوشه خوشت نمیادنخون البته خوب اکثراکه اینومیگن تجربه خشن داشتن وگرنه له له میزنن برای یه همچین صحنه ای

1 ❤️