دهه شصتی

1397/08/08

نزدیک سی و هشت سالم میشه.اولین بار فکر کنم هفت سالم بود.اون موقعه ویدئو داشتنش جرم بود هر کی هم داشت یواشکی میبرد می اورد براش فیلم جور میکرد.عموم هیجده سالش میشد دستگاه هم ماا اون بود پیش پدرم کار میکرد
خونه ما زندگی میکرد شبا توو تولیدی میخوابید .خلاصه یبار یه فیلم دیدم چندسال بعد فهمیدم بهش میگن سوپر.حسش این بود چند دقیقه دیدم احساس کردم یه حس خوب پایین اتفاق افتاد.یه مدت گذشت اما هم حسم برام جالب بود هم یجورایی دوست داشتم باز ببینم انگار پدرم فهمیده بود عموم فیلم سوپر میبینه ویدئو و جمع کرده بود عموم از خونه پرت کرده بیرون.خلاصه عمه م امد خونه مادرم دستش بند بود منو با دختر
پسر خودش برد حموم برای شستن.لباسش عوض کرده بود جاش یه لباس خواب پوشیده بود چیزی معلوم نبود یهو نمیدونم چرا فیلم امدم خاطرم.حواسم رفت به عمه.اونم داشت پسرش می شست جوری نشسته بود که یه کم بین پاها معلوم بودکه چشم افتاد ب وسط پاش نمیفهمیدم همین جوری نگاه میکردم یهو عمه لباس خواب جابجا کرد دیگه چیزی معلوم نشد.فهمیدم کارم بد بوده…یه مدت گذشت از یکی خوشم امدم توو مدرسه همیشه باهم بودیم کلاس اول بودم.اطراف خونه تازه میخواستن خونه بسازن زمین خاکی و چاله زیاد داشت تا اینکه داشت اونجاها میچرخیدم یهو دیدم سه نفر توو یه چاله مانند هستن یکیش هم کلاسی من بود اونا
ها بعدا فهمیدم کلاس پنجم هستن خوابیده رو دوست من ب اصطلاح الان داشت میکردش تا منو دیدن سه تایی بلند شدن دوستم شلوارش کشید بالا اونا هم گفتن اگر تو هم میخوای پنج تومن میدم بهت تو هم بیا اینجا دراز بکش.نفهمیدم منظورش چیه چون ازم بزرگتر بودن فرار کردم.فردا توو مدرسه از دوستم پرسیدم گفت اونا پول میدن با من بازی میکنن توهم بیا خوبه…گفتم بریم اونجا توو چاله خاکی دوتا مثل اونا بازی کنیم گفت باشه رفتیم شلوار کشیدیم پایین با دول هم بازی میکردیم فهمیدم حسش خوبه دو سه بار اینکار کردیم تا اینکه مادر بچه فهمید بچه ش کردن رفت دنبال اون دونفر…تمام.


چند سالی گذشت این لاب لا توو مدرسه بچه ها همدیگه رو انگولک میکردن.خلاصه از دخترهای کوچیک و هم سن فامیل ور رفتن شروع شد تا رسید ب پونزده سال.عاشق دختر همسایه شده بودم محلم نمیذاشت.پدرم چندتا مغازه گرفت .با این بچه بودم گفت وایسا منم میام سرمیزنم.خلاصه این لا ب لا مدرسه دخترا تعطیل میشد می امدن توو پاساژ جیغ داد خنده فرار .از یکیشون خوشم امد اونم یجورایی امار داد یه ماه گذشت امد با دوستش امد مغازه باهم دوست شدیم. یه مدت گذشت گفتم میذاری بغلت کنم از این حرفا شروع شد تا بوس بغل .چندبارم در این حد گذشت .گفت لباست دربیار بغل کن.اولش خجالت کشیدم منتظر بودم اون
چراغ سبز نشون بده وقتی داد خجالت کشیدم.رفتیم انبار مغازه .یه کم بوس بغل گفت شلوارت دربیار بخواب روم.دیگه اینو گفت یخ باز شد گفتم دوس داری بکنمت گفت اره.کشیدم پایین کون خوبی داشت لاغر و جمع جور بود سبزه.یه کم کیرم خورد فکر کنم با اینکه چهارده پونزده سالش بود قبلا داده بود چون بلد بود چیکار کنه.گفت حالا بکن توو کونم هر کاری کردم نرفت گفت نترس فشار بده میره تف بیشتر بزن.خلاصه رفت حسش بی نظیر بود.دیگه هر روز کارمون همین بود از مدرسه تعطیل میشد می امد نیم ساعت یا یه ساعت حال میکردیم میرفت.حتی یبار دوستشم اورد منتها خربودم نکردمش گفتم نه فقط خودتو…فکر میکر
دم میخواد منو امتحان کنه بعدا فهمیدم جدی میگفت.گفت عیبی نداره این دوست خوبمه بهش گفتم میخواد امتحان کنه.بعدا خواستم بکنمش نداد گفت دیگه دوس پسر دارم اون میکنه.سه سال من این دختر کردم عالی بود اخرش منو پیچوند رفت سراغ یکی دیگه…


سه سال مهناز کردم.عالی بود بعد مغازه کوس های مختلف میامدن دیگه راهش فهمیده بودم.باتجربه شده بودم.زنا می امدن مغازه امار میدادن دوس میشدیم دیگه رسیده بود ب زمان یاهو مسنجر و سایت های چت روم.با یکی آشنا شدم تهرانپارس گفت مجردم و اپن نیستم …خلاصه رفتم خونه شون.از کون کردم اساسی قشنگ سوراخ کونشو زبون میزدم کوس لیسی میکردم سینه هاش میخوردم عالی بود فوق العاده سکسی وحشی کون بزرگ سینه ها بزرگ همه چیزش واقعا خوش فرم بود ولی صورتش معمولی بود ولی وحشی.ساک حرفه ای میزد بعد ا گفت اپن هستم از جلو هم بکن. کوس و کون حرفه ای میداد.بعد از بار اول زنگ زد غذا بیارن از بیرون.تا بره دستشویی و…داشتم توو خونه میچرخیدم یهو دیدم عکسش کنار یه مرد رو دیوار .فهمیدم متاهل بوده انکار کرده.چیزی نگفتم ناهار خوردم باز وحشیانه کردمش.ازش بعدا پرسیدم گفت خواهرم اینجا هم خونه خواهرم دروغ گفتم خونه خودمونه.بعدا بار دوم رفتم باز حسابی گاییدمش رفتم سراغ عکس رو دیوار دیگه مطمئن شدم خودشه.گفت ترسیدم برام مزاحمت ایجاد کنی شر بشه.بعدش دیگه منو پیچوند جوابم نداد رویا.

نوشته: عالیجناب


👍 1
👎 18
15884 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

727215
2018-10-30 21:00:20 +0330 +0330

کیربچه های شهوانی تو کونت چرت نوشتی

4 ❤️

727231
2018-10-30 21:15:22 +0330 +0330

ریدی به نستالوژی رفت!!! ?

3 ❤️

727237
2018-10-30 21:18:23 +0330 +0330

تایید فرمایش النا جون

1 ❤️

727272
2018-10-30 22:52:39 +0330 +0330

یور هاینس تو کیر قاطر هم نیستی عالیجناب اخه؟!!!

3 ❤️

727315
2018-10-31 03:59:56 +0330 +0330

عجب زندگی پرباری داشتی فلانی. الکی عالیجناب نشدی.
اما خداییش حیفه، پنج تومان پنج تومان تو چاله پول جمع کردی بعد یهویی پونصد هزار میدی یه دختر ?
سومین دیسلایک امشب

1 ❤️

727344
2018-10-31 06:30:38 +0330 +0330

واقعا تنها دغدغه زندگیتون سکسه؟تنها عقده درونت در اون سالها سکس بود؟ادم میمونه اصن چی بگه

1 ❤️

727378
2018-10-31 10:53:41 +0330 +0330

بی خیال اینهمه دادی ببخشید کردی خسته نشدی چاقال

1 ❤️

727432
2018-10-31 18:51:04 +0330 +0330

تو فکر کردی کی هستی که دهه شستی های فرهیخته و سختی کشیده رو ببری زیر سؤال با این چِرتُ پِرتی که تفت دادی. دهه شستی ها ی دونه هستند هیچ کجا شعبه ندارند. البته منم نفهمیدم ربط محتوای داستانت با عنوانش چی بود حیف ی چنین عنوانی که استفاده بشه برای این

3 ❤️