دوبــآره سکــس، دوبــآره عشــق

1392/12/11

سـلام دوسـتان
اولین خاطره ای هـست که میزارم
اگه خوشتون نیومد یا مشکلی داشت فوش بـارونم نکنید :دی
انتقاد کنید تا درستش کنم ازین به بعد :دی
فداتون :x


شاهین خیلی ریلکس در ِ خونش ُ باز کرد ُ ب من اشاره کرد داخل شم ،
منم از ترس اینکه همسایه هاش نبیننم عین جـِت با ترس ُ لرز وارد اپارتمانش شدم ،
تو این یک سالی که با هم دوست بودیم هردفعه که من میومدم خونه ش باید از ترس همسایه هاش قبض ِ روح میشدم ، موردی َم تا حالا پیش نیومده بود ولی خب بازم میترسیدم …
کفشام ُ درآوردم ُ وارد آپارتمان ِ شیک ُ بهم ریخته َ ش شـُدم ،
پــوووف ِ بلندی کشیدم به شاهین که شیطون نگام میکرد چشم غره رفتم ک سفت بغلم کرد ُ گفت:
-جـــووووووووونــــَم ؟؟؟ نبینـــم باربی م اینجوری اَخم کنه !
_شاهین واقعا که ،بازم کلاسـَم ُ بخاطر ِ تو پیچ دادَم خیلی بــَدی !
-وااای ک چقد کـار بدی کردی ، نوچ نوچ نوچ اصلا بیا خودم تنبیهت میکنم !!!
و دستشو انداخت زیر پاهام ُ با یه حرکت بلندم کرد منم چشامو بستم ُ شروع کردم الکی جیغ زدن که یهو روتختش فرود اومدم ، با خنده لباش ُ گذاشت رو لبام ُ مهلت غـُر زدن بهم نداد
میدونستم بودن ِ شاهین با من از رو هوس نیست ُ این ُ وقتی با هزار و یک راه مختلف امتحانش کرده بودم فهمیده بودم . . … .
خوب میدونست وقتی شاکی میشم از دستش لباش چ ِ معجزه ای میکنه …
لبامو میخورد ُ لباش ُ میخوردَم

باز مـــن ُ باز شاهیــن ُ بــاز عـِشق ُ بــاز شهوت …

دوباره دستای ِ مردونه ای که دوباره لختم کرده بود و روی سینه هام میرفت ُ دستای ظریف ِمن که میرفت تا شلوارش ُ دربیاره
داغی ِ بی نظیر ِ بدنش و پوستش که تازگی برنز کرده بود، وااااقعا باعث شده بود شهوتم بزنه بالا و شورتم ُ خیس کنم
لباش ُ از روی گردنم میکشید رو سینه هام و نوک سینه هامو اروم میخورد ، گازای ریز ُ پشت سره همی که از سینه هام میگرفت تا مرز جنون برده بود من ُ
کیر بزرگ و کلفتش ُ که توی اولین رابطه هامون ازش میترسیدم ُ حالا با همه ی وجودم میپرستیدم
با عشق میکردمش تو دهنم و دور تادورش ُ میک ُ لیس میزدم
زبونمو رو نوک کیرش حرکت میدادم ُ اونم موهای بلندم ُ میگرفت ُ منم مثل کسی که بعد از مدت ها اب دیده با ولع اشباع نشدنی ای کیره بزرگ و خوشمزه عشقمو میخوردم و تخماشو با دستام میمالیدم و صدای مردونه شاهین که نشون از رضایتش بود بیشتر ترقیبم میکرد
شاهین که حسابی حشری شده بود دیگه طاقت نیاورد و منو خوابوند روی تخت
حالا نوبت ِ اون بود
زبون ِ داغشــو دور تا دوره کـُس ِ به قول خودش کشیده ُ سفیدم میکشید و صدای آه و ناله شهوت انگیز من باعث حشری تر شدنش میشد
منی که وقتی زبونش ُ داخل کـُسـَم میکردبا صدای حشری میگفتم :
شـــآهیـــنَ م جـــــِـــرَم بـــده ،
آآآآآآه ،وااااااااااای شاااااااااااااهین من کیر میخواممممممم ،
کیرتــــــو میخواااااام شاههههههههین
و اونم با رضایت کیـــرش ُ میکــَرد تو کــُس ِ داغ ِ مــَن و سینه هامو سفت فشار میداد ،
و واقعا میرفت تا جرم بده ، تا کس داغ ِ من ُ با کیره اتیشیش جر بده
کیری که واقعا عاشق خودش ُ صاحابش بودم مثل اتیش میرفت تو کس ِ کوره مانندم
ناخونامو از درد میکشیدم رو کمرش ، دردی که سر تا سر لذت بود ، وقتی تلمبه میزد و کیر داغشو توی کـُسـَم و حتی رَحمـَم حس میکردم غرق لذت میشدم …
نزدیک به ده دقیقه از تلمبه زدنش گذشت که من ارضا شدم ُ این ُ از منقبض شدن بدنم فهمید
بعد ازیه لب عمیق و طولانی حالا نوبت من بود که ارضاش کنم
میدونستم سکس از پشت رو خیلی دوست داره
باصدای حشری ای بهش گفتم عشقــــــــــم شــیر نمیخوای ؟؟؟
و سینه های سفت شده ی ناشی از سکسمون ُ نشونش دادم
اونم با عشق گفت چرا نخوام عشــــــــــــــقم؟؟؟؟؟
و اومد پشتم وایساد ُ از پشت سرش ُ اورد رو سینه هام و مشغول ِ خوردن شد
و بــاز آآآآآه ُ ناله های حاصل از شهوت ِ من
دستم ُ بردم پشت و گذاشتم رو کیر خوشگل ُ داغ عشقم ُ اروم کردم تو کـــون ِگرد ُ برجسته َم
شاهین که عاشق ِ این کار بود کیرش ُ اروم توی کونـَم جلو عقب میکرد ، وقتی جا باز کرد تلمبه میزد ُ صدای جیغ ِ من که خونشو پر کرده بود
با حس کردن گرمیِ ابش توی بدنم فهمیدم که ارضا شده ُ سفت من ُ به خودش فشار داد
دوباره گرمی لباش روی لبام و دوبــاره عــِشق

نوشته: PARNAZ JOoON


👍 0
👎 0
27634 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

413827
2014-03-03 05:20:56 +0330 +0330
NA

موضوعش خوب بود و صحنه ها رو خوب توضیح دادی ولی نگارشت افتضاح بود.غلط املایی و انشایی که فراوون .خیلی خوب سعی کرده بودی خودتو جای دختره بذاری ولی نتونستی.کاملا مشهوده که یه پسر اینو نوشته .نمیخوام فحشت بدم چون که از فحش دادن خوشم نمیاد مگر در مواقع ضروری .بیشتر مطالعه کن یه چیزی میشی بلاخره !!!

0 ❤️

413828
2014-03-03 15:44:55 +0330 +0330
NA

به نظر من در کل خوب بود، مخصوصاً که طوری ننوشته بودی که برای خوندنش و فهمیدن معنی هر جمله لازم باشه آدم هزار کیلو ژول انرژی مصرف کنه…

0 ❤️

413829
2014-03-03 16:29:50 +0330 +0330
NA

داستانت قشنگ بود ولی ازت تمنا دارم اعراب نذار. سواد داریم بفهمیم چی نوشتی. در همین حدی که با لهجه نباشه همه منظرتو میگیرن.
داستانتم خوب بود.

0 ❤️