دوست دختری ک زنداییم از اب در اومد

1396/05/03

سلام دوستان این ک داستان من واقعیه یا دروغه با خودتون ولی کس ننه ادم دروغ گو …

داستان منم یجورایی محارمه ولی خب اتفاقی بود که من اصلا فکرشم نمیکردم…این که قیافه من قد من چنده تخمتونم نیس پس نمیگم …بریم سر اتفاقی که برام افتاد و الان بازگو میکنم امیدوارم خوشتون بیاد نیومد هم انتقاد کنین ولی خب دست من نیس اونطوری ک اتفاق افتاده منم مو ب موشو میگم
تو یکی از شهرها دانشجو بودم وارد محیط دانشگاه شدمو کم کم مث‌همه پسرا حشری و دنبال کس کردن ولی متاسفانه تا دوسال اول دانشگاه فقط لب و مالوندن و گه گاهی هم لاپایی و کون نصیبم‌شد ک بد هم نبود ولی خب حشریتم مجابم کرد دنبال ی کس برم ک جای مالوندن بش بزارم توش به اندازه کافی حرفه یی شده بودم که اگه اومدو کس اومد دستم خوب بکنمش و کاری کنم بازم بده …براهمین قدم اولو برداشتم و زنگ زدم به سارا …یکی از اون دخترای پایه و بامرام …باهم سکس کرده بودیم اما بدون کون دادن دختر بود از کون هم نمیداد دنبال کسی بود ک ابشو‌بدون گاییدنش بیاره و بقول خودش تونست بمن اعتماد کنه …همیشه تو شهری ک دانشگا داشتم میموندم و موقعایی که کلاس نداشتم یا دانشگاه تعطیل میشد تو مغازه بابای دوستم ک معرفی کرده بود فروشندگی لبتاب و موبایل میکردم برا همین زیاد نمیرفتم خونه سالی یبار دو بار میرفتم و فوقش دو س روز به اصرار میموندم حتی نه عروسیا رو میرفتم نه سفرهای فامیلی و افراد جدیدی ک بعنوان زن عمو زن دایی یا ازاین دست ادما رو ندیده بودم تو این س سالو نیمی ک از دانشگام گذشته بود و همیشه زود جیم میشدم اینو داشته باشین …سال اخر دانشگام بود و میخواستم سعیمو بکنم کس واقعی بکنم زنگ زدم سارا ک قضیه اینه و گفت خبرشو بم میده ماهم منتظر خبر بودیم یه یکی دو هفته یی گذشت و خبری از سارا نشد نا امید شدم و به همون مالوندن دخترا راضی شدم اهل جنده کردنم نبودم خدایی پس یه بتخمم گفتمو بیخیال کس شدم …ی دو‌سماهی گذشت که دیدم یکی روخطم پی ام زد که اقای فلانی منم گفتم نه خلاصه ک بعد چند روز دوباره پی ام زد و شروع کرد حرف زدن و قرار شد همو بشناسیم …صداش ناز بود خیلی در کمال هواس جمی پیش رفتم و اون شدید تر از من اسمش مریم بود بیستو نه سال سن داش من بیستو چهار قد ش میگفت ۱۶۴و وزنش هم پنجاهو هفت هشت …خلاصه بعد یماه دوستی و اشنا شدن فهمیدم طلاق گرفته و تنهاست کیس خوبی بود عکساشم بد نبود خدایی هیکل و چهره خواستنی داشت …قرار شد همو ببینیم تو شهرمون بود و منم وسط درس دانشگا دو س روز با بهونه یی پیچوندم که فاملیمون فوت شده و با استادای دانشگاه هماهنگ کردم که بعدا بگا نرم و برگشتم شهرمون …رسیدم خونه و سلام علیک و چ عجب یهویی اومدی اونم این موقع ک ب بهونه تحقیق این حرفا اومدنمو ک یهویی بود توجیه کردم
فرداش زنگش زدم و ی ادرسی بهم داد(قبل رفتن اسپری زدم) که برم پیشش ممنم راافتادم ساعت س رسیدم اونجا ی اپارتمان بود زنگ زدم بش درو باز کرد و گفت برم واحد سه منم رفتم و در باز کردم رفتم داخل سلام علیک کردیم ک یکی از اتاق اومد بیرون که من رفتم کاری نداری و بدون جواب رفت ی لحظه فک کردم اومدم جنده خونه …تو این فکرا بودم که گفت خونه دوستمه و باش هماهنگم نترس گفتم خونه خودت چرا نرفتیم ک پیچوند …خب بریم سر فاز اصلی داستان …یکم میوه اورد و خوردیم و‌کم کم‌نزدیک هم شدیم خوبیش این بود ک استرس نداشتیم یکی بیاد دستمو انداختم دور گردنش شروع‌کردیم حرف زدن هردومون داشتیم میلرزیدیم من بش گفته بودم ک سکس کامل نداشتم اونم میگفت بعد طلاقش دست کسی بش نخورده …هوسی شده بودیم ولی یکم خودمو کنترل کردم و شروع کردیم لب گرفتن جامون خوب نبود رو زمین نشستیمو مریم دراز کشید و منم روش شروع کردم لب گرفتن و مالوندن و‌گردنشو حوردن نمیدونم چجوری ولی ی لحظه پاشدم از روش دیدم لخت لخت جلومه با ی سوتین و شرت ابی که به تن سفیدش خیلی میومد اصلا حرف نمیزد یا از ترسش بود یا از شدت حشر ک ربونش بند اومده بود پاشدم لخت کردم خودمو و شرت سوتینشو در اوردم شروع کردم خوردن گردنش تنها صدایی ک ازش میشنیدم صدای اه گفتنش بود خیلی با برنامه پیش رفتم خوردن لب گردن و سینه های سایز هفتاد پنجش ک واقعا خوشکل بودن انقد گازای کوچیک زدع بودم رو سینش ک داشت کم کم کبود میشد کم کم یجوری با حرکت دستش منو برد سمت کسش رفتم پایین تر و پاهاشو باز کردم …کسش از همه کسایی ک دیدع بودم و نکرده بودم و فقط مالونده بودم خوشکلتر بود زبونمو مالوندن بش پاهشو جم کرد خیلی رو کسش حساس بود بزور پاهاشو باز کردم و مشغول خوردنش شدم لزجی خاصی داشت بوش‌دیونم میکرد حقیقتش خودم عاشق

لیسیدن کس بودم و اینم با کس خوشکلش عشق منو دوبرابر انقد کسشو خوردم که داشت ابش میومد و نمیتونست تحمل کنه احساس کردم ک باید بکنمش و تنها کلمه یی ک تو اون لحظات ازش شنیدم که بکن توش و بریز توش …نگفتم ک حامله میشی و شروع کردم کردنش وپیش خودم گفتم ابم ک اومد میکشم بیرون مث ی برده تو دستم بود مطیع من بود از خوردن کیر بدش میومد براهمین بدون حرفی کیرمو با اب کسش خیس کردم و گذاشتم تو با یفشار و یکم سعی رفت داخل دراز کشبدم روش پاهشو دورم حلقه کرده بود …چ کس داغ نازی داشت واقعا محشر بود داستم کیف میکردم پوزیشن مورد علاقش بود و منم سعی کردم تپ اون حالت ادامه بدم و اونم با دستاش پاهاش منو قفل بدنش کرده بود هم درد داست هم لذت براش کیرم بزرگ کلفت بود (واقعا سانت نکردم ولی خودم حاضر نیستم زیر کیر خودم بخوابم)ده دقیقع داشتم میکردمش تو همون پوزیشن دو س باری با گازایی ک روی شونم زد و محکم منو چسپوند ب خودش فهمیده بودم ارصا شده و منم خوشحال ک طرفمو ارضا کردم کم کم داشتم میومدم واقعا همه جوره داشتم لذت میبردم محکم میزدم تو کسس و اونم بیشتر منو بخودش فشار میداد تو سکس اروم بود حرف نمیزد ولی از شدت ضربه هام تو کسش درد داشت و میگفت زودتر بیا …دیگه داشتم میومدم که محکم میزدم تو کسش …داشت ابم میومد ک خواستم پاشم و بکشم بیرون منو محکم قفل کرد و نشد بکشم بیرون رفت تو کسش همش ریخت توش ولو شدم تو بغلش و بزور صدامو بلند کردم ک گفتم نباید میریخت توش ک گفت دنبال اون ابه بودم …کم کم خودمونو جم کردیم و‌یکم‌لب بازی و‌بغل و رفتم خونه توراه یکم اسمس دادیم ک هردو راضی بودیمو و از هم تشکر و‌قربون صدقه هم …ولی خیلی چسپید بینمون ی حسی بوجود اومده بود ک صرفا برای سکس نبود و اوم اوایلم هردو محتاط بودیم…خلاصه ک رفتم خونه و رفتم دوش گرفتمووخوابیدم … یکی دوروز موندم فرداشبش ک من بیرون بودم برگشتم خونه دیدم مهمون داریم قبل این ک‌برم تو زنگ‌زدم‌رو‌تلفن خونه ک بپرسم کیه الکی نرم تو چون هیچ علاقه یی ب دیدن فامیل این حرفا نداشتم
ک مادرم گفت داییت اینان و یواشکی گفت بخاطر تو اومدن بیا قط کردمو رفتم داخل و سلام علیک با دایی و‌خوسو بش کردمو رفتم لباس عوض کنم ک زن دایی از اشپز خونه اومد بیرون نفسم بند اومد یلحظه مریم بود تو خونه ما هر جوری بود سلام علیک کردیم و دوتا تیکه بارمون کرد ک نمیای ببینیمتو این حرفا رفتمتو اتاق دربستم …ینی اونی ک دوروز پیش کردع بودم و بهم داده بود زنداییم بود…


این اتفاقیه ک برای من افتاد اگه خوشتون اومد و یا سوالی داشتین تو کامنتا بپرسین و و ادامه اتفتق رو تو داستان بعدی مینویسم که اصل کاری اونه و باحالتر از این …امیدوارم لذت برده باشین …

نوشته: parsa


👍 9
👎 6
21556 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

641836
2017-07-25 22:27:21 +0430 +0430

تا حالا همچین چیزی نشنیدم که طرف هیچکدوم از فامیلاشونو نشناسه در این حد ولی اینی که تو تعریف کردی ممکنه پیش بیاد وتا اونجایی که من حدس میزنم توهمات مغز جلقیته.

0 ❤️

641877
2017-07-26 03:16:09 +0430 +0430

کسشره ولی ادامشوبنویس شایدنظرمون عوض شد

0 ❤️

641903
2017-07-26 06:17:06 +0430 +0430

یکم اغراق درش بود،ولی میشد که راس باشه!

0 ❤️

641912
2017-07-26 06:54:35 +0430 +0430

خدا شانس بده…

0 ❤️

641937
2017-07-26 09:16:14 +0430 +0430
NA

واقعا ایران جای عجیبیه. از لحاظ علمی ثابت شده زن 70 درصد حال رابطه جنسی رو میکنه ولی بازم تو ایران این مرده ک باس پول بده، شرط میبندم اگ ما مردا یکم ب این جنده ها کم محلی کنیم میان پول میدن بکنیمشون 🙄

1 ❤️

641953
2017-07-26 11:29:11 +0430 +0430

عزیزم دایی از محارم محصوب میشه احتیاط کن نو عالم جق نکنیش ?

0 ❤️

641970
2017-07-26 14:43:33 +0430 +0430

فروشندگی لبتاب میکردی ؟ نمیدونی لپ تاپ هست نه لب تاب . برو خر خودتی

0 ❤️

641981
2017-07-26 16:18:48 +0430 +0430

حالا اصل کاری رو بنویس…
ولی کسمغز، کوس چرا میکی…
کی حاضره زیر کیر خودش بخوابه؟
یعنی کیر کوچیکتر گیر بیاد، میخوابی زیرش،،
ی همچین داستانی امکان داره واقعی باشه و دور از ذهن نیست
فقط اخرش نگفتی ک زن داییت تو رو دید چیکار کرد
عکس العملش چی بود؟

0 ❤️

641984
2017-07-26 17:58:20 +0430 +0430

خداقوت برادر
خو مینوشتی بعدش که فهمیدی زنداییته چی شده

0 ❤️

642124
2017-07-27 10:32:29 +0430 +0430

خاک تو سر اون دانشگاهی که بهت مدرک داده.
تو هر سطری که نوشتی 10تا غلط نگارشی داری.

0 ❤️

642259
2017-07-28 07:25:24 +0430 +0430

داستان رو که بچه ها نظر دادن. ولی دهن معلم اول ابتدایی تا پنجم و دبیر ادبیات و زبان فارسیت از اول راهنمایی تا دیپلم. و استاد ادبیات و زبان فارسی در تمام طول دانشگاهت سروییییییییس با این نگارشت.

0 ❤️

658917
2017-10-21 11:44:30 +0330 +0330
NA

کس شعر نخونید

0 ❤️

738186
2018-12-29 20:04:19 +0330 +0330
NA

داستانت ۴۵ درجه غربی سالارو بلند کرد بیشتر تلاش کن

0 ❤️

823495
2021-07-31 22:45:04 +0430 +0430

بعد چیشد ادامش؟

0 ❤️