دوست پسر همجنسباز من

1390/06/16

سلام بچه ها من سایه هستم 19 سالمه و کلا دختر حشری ای هستم از اول راهنمایی به طور جدی جلق میزدم چون دیگه نمیتونستم خودم رو کنترل کنم ولی چون خانواده ام گیر بودن نمیتونستم با کسی سکس داشته باشم فیلم های پورنو رو آنلاین میدیدم و حسابی وقتی تنها بودم حال میکردم بگذریم خاطره ای که میخوام براتون بگم مربوط میشه به 1 سال پیش من 18 سالم بود با یه پسره دوست بودم به اسم شاهین ،شاهین یه پسر پولدار جذاب و مغرور بود از اونایی که به خاطر پولشون به هردختری اعتماد نمیکنن کاری نداریم که چجوری به من اعتماد کرد و با هم دوست شدیم. شاهین پسر خوبی بود اهل داف و اینا نبود چون یه جورایی آشنای فامیلی بودیم از همه چیزش خبر داشتم. رفیقاشم از اون سر خود معطل ها بودن. بگذریم این آقا شاهین یه جوری با بقیه پسر ها فرق داشت مثلا یه روز که برای تولدم یه گوشی اپل خریده بود رفتم جلو تا ازش لب بگیرم احساس کردم خیلی مشتاق نیست. کلا توی دوستی با من به دنبال سکس نبود کارو به جایی رسونده بود که من خودم ازش میخواستم لااقل یه بار لب و گردنم رو بخوره ولی میگفت ممکنه حشری بشم و یه کاری دستت بدم. منم کم کم بهش شک کرده بودم و فکر میکردم گی یا همون همجنسبازه چند ماهی گذشت که یه روز توی مسنجر بودم داداش شاهین 2 سال ازش بزرگتره و فرانسه درس میخونه و چند وقتیه اومده ایران اسمش آرشه رابطه ما با هم خوبه آن شد و پی ام داد یه ذره حرف زدیم و لابه لای حرفاش گفت که فردا داره با مامان و باباش میرن مراسم یکی از فامیلاشون و از این حرفا شاهین هم اصولا نه برای مجلس ختم میرفت نه عروسی و اینا طبق معمول تو خونه میموند یه لحظه به سرم زد که فردا برم و امتحانش کنم یا بهم میگه که همجنسبازه یا باهام سکس میکنه. دیگه با اینکه چند روزی بود با هم قهر بودیم ولی اس ام اس دادم بهش و گفتم که فردا کجایی؟ گفت خونه برا چی؟ گفتم همین جوری شاید بخوام برم بیرون میخوام باهام بیای و از این حرفا فردا صبح بود از خواب پاشدم مامان و بابام سر کار بودن اون روز هم کلاس زبان داشتم و بعدش کلاس رقص ولی اون روز قرار بود کلاس رقصمون کنسل بشه به مامانم نگفته بودم ساعت 3 که کلاس داشتم ساعت 1 شروع کردم آماده شدن یه دوش گرفتم و توی وان رو پر از شامپو بدن هلو کردم نیم ساعتی دراز کشیدم و اومدم بیرون یه شورت و سوتین قرمز پوشیدم و با اپیلیدی کل موهام رو زدم خلاصه لباس تنم کردم و از خونه رفتم بیرون ساعت 5 کلاس زبانم تموم شد قرار بود طبق معمول بعد از اون برم کلاس رقص ولی رفتم در خونه شاهین اینا زنگ خونه رو زدم و آیفون رو برداشت و گفت تو اینجایی؟؟ گفتم اره در رو باز کن میخوام با هم بریم بیرون خونشون خیلی بزرگه 10 مینی طول کشید تا رفتم بالا خلاصه رسیدم و دیدم دربازه رفتم داخل و در رو بستم صداش زدم کجایی؟ گفت دارم لباسام رو عوض میکنم الان میام منم صبر نکردم و رفتم در اتاقش در رو باز کردم و رفتم تو هنوز شلوار و تی شرتشو نپوشیده بودی گفت اوی چی کار میکنی لختم گفتم میدونم و رفتم طرفش رفت عقب و گفت چته تو؟ داری چی کار میکنی سایه؟ گفتم میتونی یه لحظه خفه شی؟ رفتم طرفش و قبل از اینکه کاری بکنه لبام رو لباش بود قدش 190 مجبور بودم پاشنه بلند بپوشم تا راحت بهش برسم شروع کردم لباش رو مکیدن با زبونم با دور لباش بازی میکردم و دیدم مقاومتی نمیکنه یه دفعه خودشو ازم جدا کرد و گفت بسه دیگه راضی شدی؟ گفتم نه این همه راه پیاده اومدم فقط لب بگیرم گفت فکر نمیکردم اینجوری باشی چرا این کارا رو میکنی؟ گفتم یه سوال بپرسم راستشو بگو گفت باشه گفتم تو همجنسبازی؟ گفت چی؟ من؟ نه برا چی خلاصه بعد 2 ساعت حرف زدن گفتم اگه نیستی پس باید با من سکس کنی یادم نمیاد دقیقا چی گفت ولی شروع کردم به لخت شدن در اتاق رو قفل کردم و کلیدشو گذاشتم تو سوتینم گفتم اگه میخوای بیا برش دار کم کم داشت حشری میشد کاملا فهمیده بودم چشماش داشت حالت عوض میکرد و کیرش از روی شرت سفت شده بود مجالش ندادم رفتم طرفش و شروع کردم لباشو خوردن اونم دیگه حالش خراب بود و نمیفهمید چی کار میکنه گردنم رو میخورد و من حال میکردم اومد بین دو تا سینه ام کلید رو برداشت و شروع به لیس زدن کرد منم سینه هامو به صورتش فشار میدادم و آه میکشیدم (گفتم که حشری ام) دستشو دورم حلقه کردم و سریع سوتینم رو باز کرد وای حشر داشت هردومون رو میکشت صداش در نمیومد تنها صدایی که بود صدای آه های من و صداش ملچ مولوچ اون وقتی سینه هامو میخورد بود نکشو میگرفت و با دندون میکشید ولی جوری که اصلا درد نمیومد داشتم حال میکردم واقعا رو زمین نبودم توی اون حال
گرفتم و انداختم رو تخت و افتاد روم دستم زیر کیرش بود و داشتم میمالیدم شق شده بود اساسی ولی هنوز تو شورتش بود از سینه هام گذشت و رفت سر قسمتی که واقعا روش حساس ام نوک زبونش رو گذاشتم رو کسم و شروع به لیس زدن کرد کناره هاشو میلیسید و بوس میکرد داشتم میمردم آه هام بلند تر شده بود و مثل جیغ بود کمرم بلند میشد و میخورد به تخت داشتم میمردم مدت ها بود منتظرم این روز بودم منتظر بودم شروع به خوردنش کنه ولی نمیخورد میخواست حشری ترم کنه داد میزنم شاهین بخورش تو رو خدا بخورش ولی فقط می لیسید و بوس میکردم سرش و گرفته بودم و فشار میدادم به کسم تا اینکه یه دفعه شروع کرد به مکیدن تموم آب کسم خالی شد دور لبش بلند شد و ازم لب گرفت طمع آبم بد نبود دیگه دلم کیر میخواست بلند شدم و خوابیدم روش کفش هامو در آوردم و سعی کردم شورتش رو در بیارم ولی کیرش مثل سنگ بود و اجازه نمیداد خلاصه به هر زحمتی بود در آوردم با دیدن کیرش هیجان زده شدم آدرنالین توی کل بدنم ترشح شده بود داشتم هنگ میکردم کیرش واقعا کلفت بود سرشو گرفتم تو دستم تف زدم داشت بزرگ میشد گذاشتم تو دهنم و ساک زدم زبونم رو میکشیدم دور کیرشم و بالا و پایین میرفتم داشت حال میکرد آه میکشید و فریاد میزد منم مثل جنده های فیلم پورنو بیشتر حشریش میکردم دیگه طاقت نیورد بلند و شد و خوابوندم زیر کیرش که هنوزاز آب دهنم خیس بود رو گذاشت در سوراخ کونم داشتم از ترس میمردم صدای قلبم بلند شده بود به حالت سگی نشوندم و کیرشو گذاشت در کونم و آروم آروم داخل کرد داشتم میمردم دلم میخواست گریه کنم و کردم هرچی داخل کرد میبرد احساس میکردم کونم داره دو تیکه میشه دلم میخواست بالا بیارم فشارم افتاده بود و سرم داشت گیج میرفت بی حال بودم ولی به زور گرفته بودم نای داد زدن نداشتم زیر لب گفتم تو رو خدا آروم احساس کردم کیرش تا ته رفته تو چون شروع کرده بود تلنبه شدن دیگه هیچی رو حس نمیکردم کونم بی حس بود فکر کنم 10 دقیقه ای تلنبه زد و بعد کشید بیرون و شروع کرد بوس کردن و لیسیدن سوراخ کونم در گوشم گفت آبم داره میاد چی کار کنم؟ فقط تونستم برگردم و طاق باز بخوابم و دهنم رو باز کنم کیرش رو کرد تو دهنم و تموم آبشو خالی کرد افتاد کنارم رو تخت نا نداشتم و ساعت 7 بود بلندم کرد و بردم تو حموم یه دوش گرفتیم و آرایش کردم بعدش هم بردم در خونه توی راه اصلا حرف نزدیم شبش اس ام اس داد راضی شدی؟ منم نامردی نکردم و گفت آره ولی دیگه دوست ندارم تکرارش کنم گفت حتما تا امروز باهاش دوستم و خانواده ام میدونن احتمالا چند سال دیگه ازدواج میکنیم چون واقعا عاشقشم.

نوشته:‌ سایه


👍 3
👎 2
70266 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

297471
2011-09-07 22:00:05 +0430 +0430
NA

بالاخره هم جنس باز بود بانه ؟:D

0 ❤️

297472
2011-09-08 01:29:09 +0430 +0430
NA

10 مين طول كشيد بري بالا مگه دارى از برج ميلاد بالا ميرى
قدش 190 بود با پاشنه بلند ميتونستى بهش برسى!؟
چرا كس ميگى

0 ❤️

297474
2011-09-08 02:09:20 +0430 +0430
NA

از اول راهنمایی جلق میزدی !!!
اون موقع فرق دست چپ و راستتو میدونستی داری کس شر میگی

0 ❤️

297475
2011-09-08 02:49:55 +0430 +0430
NA


سایه ميره دكترميگه:من ازسكس سيرنميشم،

دكترميگه: شمابيماريد

سایه ميگه:قربون دهنت همينو گواهي كن آخه همه ميگن من جنده ام

0 ❤️

297476
2011-09-08 03:16:06 +0430 +0430
NA

اینا یعنی چه؟

  • به طور جدی جلق میزدم چون دیگه نمیتونستم خودم رو کنترل کنم
  • خانواده ام گیر بودن نمیتونستم با کسی سکس داشته باشم
  • از اونایی که به خاطر پولشون به هردختری اعتماد نمیکنن کاری نداریم که چجوری به من اعتماد کرد
  • اون سر خود معطل ها
  • ازش میخواستم لااقل یه بار لب و گردنم رو بخوره
  • داداش شاهین 2 سال ازش بزرگتره و فرانسه درس میخونه و چند وقتیه اومده ایران اسمش آرشه
  • شاهین هم اصولا نه برای مجلس ختم میرفت نه عروسی و اینا طبق معمول تو خونه میموند
  • میخوام باهام بیای و از این حرفا
  • 10 مینی طول کشید
    .
    .
    .دارم کس خل میشم شرمنده که نتونستم از این بیشتر بخونم
    .
    .
    واااااااااااای خسته شدم از بسکه از این حرفا و خلاصه و اصولأو کاری نداریم رو پشت سرهم خوندم
    انگار گفتن با این کلمات جمله بساز
    خداوکیلی یه دور قبل فرستادن میخوندی که مخ مارو نگوزونی!
    ضمنأ شرت وسوتین قرمز دستش گردن همون تاپ صورتیه!
0 ❤️

297477
2011-09-08 05:29:43 +0430 +0430
NA

چی بگم به تو اصلا نمیدونم چی باید بگم دست همه مزخرف نویسای سایتو از پشت بستی.کارت عالی بود تو چرت تحویل دادن.توام سارایی؟واقعا اینهمه سارا تو این داستانا از کجا میان؟احیانا شیطان بزرگ واسه خراب کردن ساراها نقشه نکشیده؟به نظر من نویسنده پسر بود

0 ❤️

297478
2011-09-08 05:57:03 +0430 +0430
NA

bad nabood soti ziad dari

0 ❤️

297480
2011-09-08 09:24:49 +0430 +0430
NA

اقا اين داستانها يك چيزشون خوبه بخش نظرات كيك خندست…من داستانا رو نميخونم فقط ميام نظراتو ميخونم خيلي حال ميده…داستان واقعي قسمت نظراته اعضاست…

0 ❤️

297481
2011-09-08 09:50:49 +0430 +0430

ای کاش بن لادن زنده بود تو را عقدش میکردیم .

0 ❤️

297482
2011-09-08 13:58:47 +0430 +0430
NA

حالا چی شد؟ پسره گی بود یا نه؟ یا شایدم تو جلد دوم “توهمات من” می خوای چاپش کنی!!!؟؟ /:)

0 ❤️

297483
2011-09-08 15:10:33 +0430 +0430

بچه ها هرکی پی برد پسره همجنسباز بود یا نه به من هم خبر بده ممنون میشم

0 ❤️

297484
2011-09-08 16:31:13 +0430 +0430
NA

پسره ی بد بخت همجنس باز نبوده … رغبت نمیکرده به دختره دست بزنه که باهاش سکس نمیکرده دیگه … اینم جل شده به زور خوابیده زیرش!!! :D

0 ❤️

297485
2011-09-08 16:41:05 +0430 +0430
NA

دوستان باور کنید نظرات شما به این داستان رنگ و بو داده. پوکیدم از خنده.

0 ❤️

297486
2011-09-08 19:36:33 +0430 +0430
NA

ماشااله بزنم به تخته عجب قدی واقا. دمت گرم چند دقیقه ای مارو اسگل کردی .مرسی

0 ❤️

297487
2011-09-10 02:33:00 +0430 +0430
NA

:)) :)) :)) :)) =)) =)) =)) =)) =)) ببخشيد ميخندم

1- رفتي بري بالا توي خونشون 10 دقيقه طول كشيد من بودم تاكسي ميگرفتم
اگه مسير به سمت بالا بود اسانسور سوار ميشدم اگه اسانسور نداشت هليكوپتر اجاره ميكردم :)) :)) :)) :))

2- اسم داستانت (دوست پسر همجنسباز من ) ولي راجب به همجنس باز بودنش هيچي نگفتي جز يه سوال كه اونم جواب نگرفتي

3- تو كه اينقدر كف كير بودي چي شد ديگه دوست نداشتي تكرارش كني ؟
چيه كير درد داشت ديگه كفت خوابيد؟ :))

4- ماشالله اين پسره چه قدي داشت فكر كنم اگه چهار پايه هم ميذاشتي نمتونستي خودت را به صورتش برسوني كار به نبردبان ميكشيد چه برسه به كفش پاشنه بلند اونم كه زحمت يكم خم شدن را به خودش نداد

يكم سعي خودت را بيشتر كن جق نزن تا بهتر بنويسي اينم شعار جديد ( جق كمتر داستان بهتر )

0 ❤️

297488
2011-09-11 08:02:40 +0430 +0430
NA

خوب بود خوشم اومد عزيزم

0 ❤️

297489
2011-09-20 09:15:33 +0430 +0430
NA

من نمیدونم هرکی توی کف پسر هست میاد میگه قدش صدونوده !!!
خسته شدم از بس که کسشعر خوندم…
آخه مگه کسی مجبورت کرده که داستان دروغ مینویسی؟

0 ❤️

297490
2014-06-15 11:32:55 +0430 +0430
NA

اخرین سلولای خاکستری مغزتو حروم کردی اینارو نوشتی …بقیه سلولا رو هم که جق زیادی از بین برده بود چند رو دیگه الزایمر میگیری همه از دستت راحت میشیم جقی .بیا یه کم اب کیر بهت بدم مغزت واشه لا اقل داستان بقیه رو بتونی بخونی.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها