دوسم داری؟

1395/01/11

-دفعه غلط میکنی بیای خونه با من
با عصبانیت تیشرتشو از روی زمین برداشت شلوارش رو پوشید از اتاق بیرون زد
دلم گرفت هیجوقت اینجوری باهام حرف نمیزد اخه چش شد یهو من ک چیزی نگفتم اخخخ کاش بهش نمیگفتم کاش جلوی دهنمو میگرفتم أه … بدنم از سرمای باد کولر میلرزید ب خودم اومدم لباسامو پوشیدم موهای بلندمو روی یه سمت شونم ریختم رفتم تو حال کنارش نشستم هیچی نمیگفتم…
سکوت بدی بود
زانوهامو جمع کرده بودم تو بغلم بغض تو گلوم بود ناخداگاه فکرم ب عقب کشیده شد…
لبامون توی هم گره خورده بود بدنای گرممون بی هیج پوششی روی هم بالاو پایین کشیده میشد غرق عشق بازی …
داغی ک لای پاهام حس شد…
منی ک ب سرعت عقب کشیدم
-نهههه
-چته چی شده
-نمیخوام
-واس چی? تو ک پردت حلقویه

  • قبلادر موردش حرف زدیم - من که بزور نیاوردمت من هیجوقت تا خودت نخواستی حتی بهت دست هم نزدم چرا مثل یه غریبه باهام حرف میزنی 1 ساله باهمیم تا خودت نخواستی بهت دست زدم?
    میگم نمیخوامممم برو عقب ولم کن
    با عصبانیت از روی تخت پاشد
    چرا درکم نکرد
    واسم سخت بود
    تا حالا با هیج پسری تا اینجا نیومدم … واسش از همه چیز گذشتم
    حتی بهترین دوستام
    دوتا ادم از دوتا دنیای مختلف

-میدونی چقدر دوست دارم؟
رشته افکارم پاره شد
-نه(من)
-نمیدونی واقعا؟
-سکوت
-خواستم بگم اگه میدونی بهتره دیگه همو نبینیم
-سکوت
-تو 17 سالته بچه ای اگه فکر میکنی باعث میشم خراب شی نمیخوام بخدا واسه خودت میگم دست من نیس دوس ندارم اذیتت کنم خانومم
اشک تو چشام جمع شده بود
.دوسش داشتم بیشتر از هرچیزی تو دنیا
دستشو دور بازوم حلقه کرد کشیدم تو بغلش اشکام سرازیر شد
-واس چی گریه میکنی؟؟؟؟؟
-سکوت
با دستاش اشکامو پاک میکرد

  • با توامممم گریه نکن ببینمت
    ب هق هق افتادم
    محکم تو بغلش فشارم میداد
    کاش زمان وای میستاد
    -مرگ من گریه نکن
    وسط گریه لبخند زدم

دستشو کشیدم ب سمت اتاق جایی که بهترین لحظات عمرمو اونجا بودم …

  • در ضمن همش7 سال بزرگ تریاااا هی نگو بچه بچه یه دفعه حس کردم رو هوام:جیغغغغغغغ
    -داد نزن توله خرـــــــس
    -بزارم پاییـــــــن
    همونجور سرپا گذاشتم رو تخت خودش رو ب روم ایستاد بغلم کرد سینه هامو بوس میکرد
    (چون من روی تخت ایستاده بودم سرش بین سینه هام قرار گرفته بود)
    ـدیوونه کمرت درد میگیره
    دوباره بلندم کرد
    و توی هوا میچرخوند … یهو انداختم رو تخت
    کشیدمش رو خودم با ولع لباشو زبونشو میخوردم دستمو رو بدن گرمش میکشیدم لباساشو از تنش دراوردم و متقابلا اون…
    بوی لالیک مستم میکرد زبونشو روی گردنم میکشید گوشامو لیس میزد
    چشمامو بسته بودم از تهه دل آه میکشیدم تمام تنم گُر گرفته بود
    روی گردنم بوسای ریز ریز میکرد سینه های سفید و درشتم اندازه ی دستای مردونش بود زبونشو روی نوک برجسته سینم میکشید و اون یکی رو نوازش میکرد
    گازای کوچولو کوچولو از شیکمم میگرفتو لیس میزد دستشو برد لای پاهام اروم چوچولم میمالید تمام تنم داغ شده بود فقط آهههههه آهههه میکردم پاهاموبازکرد رونامو لیس میزد
    سرشو فشار دادم سمت کسم
    داغی زبونش روی کسم حس میکردم از شهوت زیاد جیغ میکشیدممم
    زبونشو توی سوراخم میچرخوند و من نفس نفس میزدم
    -چیه خانومی? اروم باش فدات شم
    خجالت میکشیدم چیزی بگم
    چشمامو بستم غرق لذت بودم
    انگشتشو کرد تو اروم عقب جلو میکرد و چوچولم میک میزد خیلی خوب بود
    میدونستم نزدیکه
    حرکات دستشوتند ترمیکرد
    -آاهههههه آهههه آخخخخخخخ
    پاهامو محکم به هم فشار میدادم و بدنم ی کوچولو لرزید
    و نفسایی ک ب شماره افتاد

  • خسته نباشی خانومی
    از خجالت سرخ شدم
    دوباره ی دل سیر لباشوخوردم رفتم لای پاهاش
    سرشو اروم لیس زدم لبامو روش کشیدم
    تا نصفه تو دهنم بودمحکم میک میزدم
    -اووووففف
    تند تند عقب جلو میکردم با دستام تخماشو میمالیدم
    موهامو گرفت توی دهنم تلمبه میزد

  • بسه بسه بخواب خانومی
    ب پهلو خوابوندم
    یکم سوراخ کونم لیس
    کیرشو اروم گذاشت روی سوراخم
    -هر وقت یک ذره احساس کردی درد داری بهم بگو باشه خوشگلم?
    سرمو ب نشونه تایید تکون دادم
    اروم فشار میداد
    با دستاش سینه هامو میمالید و لبامو میخورد
    ی خورده درد داشت
    دلم نمیومد چیزی بگم
    تحمل کردم و سعی کردم نشون ندم هنوزسرش هم کامل تو نرفته بود
    با کسی رابطه ای نداشتم هیجوقت
    تنگه تنگ
    یکم بیشتر فشار داد
    -اخخخخ
    -چی شد دردت اومد???
    -نه عزیزم ادامه بده پیشونیمو بوس کرد
    کیرشو دراورد و لاپایی میزد
    آه های ارومی میکشید ابشو روی سینم خالی کرد بعد خودش با کلنکس تمیزش کرد و پرید بغلم توی هم گره خوردیم
    -خسته نباشه اقاییم
    لبخندی عمیق و بوسی ک روی پیشونیم نشست…
    -میگم
    -جاااانم خانم
    باز بغض کردم: دیگه همو نمیبینیم?
    -مرضضض حالا من ی کس شری گفتم بنظرت دلم طاقت میاره نبینمت?
    نفس عمیقی کشیدم موهامو نوازش میکرد
    -بخشیدیم خانوم کوچولو?
    سرمو تکون دادم

  • عصبی شدم ببخشید نباید اونجور باهات حرف میزدم
    -اشکال نداره.عزیزم پاشو بپوش لباساتو دیر شد برسونم خونه
    -چشم
    لباسامونو پوشیدیم
    جلوی اینه قدی ایستاده بودم شالمو مرتب میکردم از پشت بغلم کرد منو سمت خودش برگردوند

  • دوسم داری?
    سرمو رو سینه ورزیده مردونش فشار دادم
    -بیشتر ازهرچیزی…
    محکم تر بغلم کرد و موهامو بوسید
    -تپلیه من کیه???
    -بدجنس نباش تپل نیستم پرم قدمم بلنده
    -تا رو گردن منی کوچولو
    -بمن چه تو درازی
    وای خدا دوباره بلندم کرد

  • جیغغغغغ
    -تپلیه من کیهه???
    -غلط کردم منم من
    -خخخخخ فدات شمممم خانومم

پایان

(دوسال از این جریان میگذره ما هنوز باهمیم و خیلی هم همو دوس داریم این جریان برای زمانی بود که اولین بار خونشون رفتم. اگه خوب ننوشتم ببخشین)
نوشته: aftab gardan


👍 5
👎 3
9450 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

535296
2016-03-30 19:58:46 +0430 +0430

اوایل داستان قوی بود ولی رفته رفته خورد توو ذوق…به نظرم باید از خیلی قبل تر شروع میکردی یه کم راجب آشنایی میگفتی بعد قراره اول و معمولا با آب و تاب تعریف میکنن یهو از وسط شروع کردی…نمیدونم چرا مشروب خوردن به نظرم اغراق آمیز اومد…موفق باشی.

0 ❤️

535298
2016-03-30 20:01:26 +0430 +0430

خوب بود …خوش باشید

0 ❤️

535305
2016-03-30 20:11:26 +0430 +0430

خوشم اومد به دليل اينكه شروع داستان يه شروعي متفاوت بود نسبت به همه

0 ❤️

535312
2016-03-30 20:22:15 +0430 +0430
NA

تداعی خاطرات❤خیلی خوب بود.شاد باشید

0 ❤️

535342
2016-03-30 21:55:38 +0430 +0430

تف به این زندگی میگه یه عشق داشتم پردش حلقوی بود دقت کنید عشششششق

0 ❤️

535345
2016-03-30 21:59:44 +0430 +0430

اما داستان نویسنده چیزی جز یه خیال نیست بیچاره فک کنم از اون تیپ آدماس بی توجهی داغونش کرده توپر
باو گامپو ?

0 ❤️

535349
2016-03-30 22:04:50 +0430 +0430
NA

خا اون اولش چه ربطی به بقیش داشت ؟
ناموسن کسخلیا
_تپلی من کیه ؟
_حمییییییییید
_کس عمت تبرکه
ولی نگارشت خوب بود
دوستان نویسنده الگو بگیرن

0 ❤️

535378
2016-03-31 00:44:56 +0430 +0430

طولانی بود نخودم

0 ❤️

535401
2016-03-31 08:51:52 +0430 +0430
NA

ایییییی بدک نییییییییی…

0 ❤️

535416
2016-03-31 11:01:19 +0430 +0430

به نظر من خوب بود و با جزعییات کامل فقط آب من نیومد:|

0 ❤️

535422
2016-03-31 11:37:50 +0430 +0430

اول داستانو خوب نوشتی ولی اخرش خیلی نگارش ضعیفی داشتی …در کل بد نبود مرسی

0 ❤️

535457
2016-03-31 17:59:51 +0430 +0430

انگار داستان ارواح تعریف میکنی،،، خشک و بی روح بود

0 ❤️

535474
2016-03-31 20:35:26 +0430 +0430
NA

بد نبود…

0 ❤️

535542
2016-04-01 04:10:02 +0430 +0430

آفرين
خوب بود
بازم بنويس

0 ❤️

535692
2016-04-02 00:37:35 +0430 +0430

خیلی خیلی خوب بود اینایی مه گفتن خوب نیست گوه میخورن
بازم بنویس بهترین نویسنده ای ممنون واقعا قشنگ بود ;)

0 ❤️