دکتر بازی خاطرانگیز

1393/08/08

سلام من امیر هستم 17سالمه و اولین بارمه که مینویسم کلا یه سکس داشتمو میخوام اونو براتون تعریف کنم من هفت هشت تا دختر خاله دارم که اکثرا بچن فقط دوتاشون نزدیک به سن منن یکیشون همسن و یکیشون سه سال کوچیکتر از من… شروع حس سکسی من روی این دوتا خواهر از 9 سالگی برام به وجود اومد من تو تابستون که مدرسه ها تموم شده بود میخواستم برم خونه پدر بزرگم تا با کامران که پسرداییم بود خوش بگذرونیم…خونه پدربزرگم با داییم تو ی ساختمون 2 طبقه بود که طبقه پایین پدربزرگم اینا زندگی میکردن و طبقه بالا داییم اینا…تو اون تابستون از شانسم زد خالم اینا هم اومدن 2.3 روز اونجا بمونن…یه روز منو مونا(خواهر بزرگه)و روناک(خواهر کوچیکه) کامران تو خونه داییم اینا داشتیم بازی میکردیم…کامران که از من یک سال کوچیکتر بود همش تو فکر بازی هایی بود که بتونه دستشو بزنه به کون مونا و روناک اکثرا هم قایم باشک بازی میکردیم آخه موقعی که قایم میشدیم کامران با یکی از دخترا با هم میرفتن قایم میشدن کامرانم هی دستشو میزد به کون اونا و حال میکرد هی بهشون میگفت ساکت الان پیدامون میکنه…بالاخره کامران ی بازی کاملا سکسی پیدا کرده بود که هیشکی انجام نداده بود اسم اون بازی هم دکتر بازی بود…منو اون دخترخاله هام هی از کامران سوال میپرسیدیم که این دیگه چه بازییه کامرانم میگفت وسط بازی بهمون توضیح میده … بعد بالافاصله به مونا و روناک گفت برید رو زمین از روی شکم بخوابید تا بهتون آمپول بزنیم … اونا هم خیلی ریلکس کاری که گفته بود و انجام دادن بعد دیدم کامران داره هی کون روناک میماله منم از فرصت استفاده کردم رفتم تو کاره مونا … هی کون مونا میمالیدم که یهو شلواره مونا و کشیدم پایین که مثلا بهش آمپول بزنم ی دفه دیدم کامران داره بهم نگاه میکنه و میخنده … بهم گفت خیلی دیگه جدی گرفتی امیر منم که دیگه اون کون سفید مونا دیدم هیچی حالیم نبود هی لپ کونشو میکشیدم کنار تا بتونم سوراخ کونشو ببینم … بعد یه دفه دیدم مونا گفت بسه دیگه نوبت من نشد بهت آمپول بزنم؟منم گفتم باشه بیا .که کامران به منو مونا گفت ما میریم تو اتاق مزاحمتون نشیم بعد اینکه اونا رفتن من خوابیدمو مونا شلوارمو دراورد اونم منو هی میمالید که یهو گفت این چیه منم گفتم این دودوله دیگه مونا گفت چرا واسه شما مثله واسه ما نیس منم که اصلا حوصله هیچی نداشتم گفتم من چه میدونم اه … مونام که خیلی بهش برخورده بود گفت برو بابا من میرم پیش کامران رفت پیش کامران گف بیا جامونو عوض کنیم روناک اومد پیش من با اینکه از مونا کوچیکتر بود ولی سینه های بزرگتری نسبت به مونا داشت منم که خیلی باهاش حال کرده بود هی انگشتش میکردم …بعدش دودول 5-6سانتیم سیخ شده بود نمی دونستم چیکار کنم هی میمالیدم به کوس روناک … تو این موقه بود که ی صدای جیغ از اتاق اومد که ما سریع رفتیم تو اتاق ببینیم چی شده که یدفه دیدیم کامران کیرشو کرده تو کوس مونا و پردشو پاره کرده … خون از کوس مونا داشت آروم آروم میومد که کامران از ترس گفت هیچی نشده زخم شده برو دستشویی خودتو بشور آخه اون موقع کسی نمیدونس پرده چیه که چن سال بعد که مونا فهمید همه چیو درباره پرده کوس کامران تحت فشار گذاشت تا باهاش دوس شه تا بعدا با هم ازدوج کنن منم از اون موقع تا حالا اصلا نتونستم بدن خوشگل روناک ببینم آخه الان خواهرش برا اون شده تجربه و دیگه میترسه از این کارا انجام بده.

نوشته: امیر


👍 0
👎 2
109528 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

442589
2014-10-30 18:43:41 +0330 +0330

کوس تیلیت کرده نخوندم

0 ❤️

442590
2014-10-30 22:19:25 +0330 +0330
NA

17 سال
داری؟
برو 1 سال دیگه بیا تو سایت
تا نگفتم بچه ها جرررت بدن
برو فقط برو!!!

0 ❤️

442591
2014-10-31 00:31:24 +0330 +0330

و انالله و الیه راجعون dash1

0 ❤️

442592
2014-10-31 00:48:18 +0330 +0330
NA

تو نه سالت بود اونم سه سال کوچیکتر به عبارتی شش سال بعد سینه هاش بزرگتر از خواهرش بود.این دویتمون تاپیک زده بیایید کسشعر تف بدیم عزیزم یه سر به تاپیکش‌بزن اونجا این کسشعر ها رو‌بنویس.

0 ❤️

442593
2014-10-31 04:47:55 +0330 +0330

این جور داستانا و بازیها برای اکثر افراد پیش اومده ولی اینکه یه پسر ۱۴ ساله بزنه پرده دختر مثلا ۱۰ ساله رو بترکونه یکم تخمی تخیلیه !!! بقول اون دوستمون تو برو سال دیگه بیا شاید داستان واقعی تری تعریف کنی !!!

0 ❤️

442594
2014-10-31 07:49:03 +0330 +0330
NA

اخه اونا احمق که نبودن بزارن شماها بکنیدشون عزیزم گاییدمت تو کون میدادی به کامران بد اون کونت گذاشته تو جر خوردی گفته برو خودتو بشور همین عزیزم چرا اونارو میاری وسط خجالت نکش عزیزم بگو ببینم براش ساکم زدی؟؟؟؟؟؟جقییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

1 ❤️

442595
2014-10-31 17:07:14 +0330 +0330
NA

هر چی زور زدم باور کنم نشد

0 ❤️

442601
2014-11-02 00:35:40 +0330 +0330
NA

برو قارچ خورتو بازی کن.
همون اول بسم ا… اسم داستان رو غلط نوشتی.
خاطرانگیز؟یا خاطرههههههههههههههههه انگیز؟
هی تو که دولت هنوز نشاء شاشت مث آب زلاله
برو سالی بیا که اگر آبت اومد با خودش کف بیاره.
نه اینکه از داستان ترکاریت کف بدی خورد مردم.

0 ❤️

572598
2017-01-06 21:19:28 +0330 +0330
NA

ادمين تورو جان خانوادت بخون اين چسشرا رو كه ميذاري.چي بود اين اخه؟؟؟؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها