سلام.آنچه در ادامه میخوانید ماجرایی واقعیست که تو دهه 70 برام اتفاق افتاد ،البته شاید درشرح کم و کیف احوالات نواقصی باشه که امیداست در کلیت خاطره موثر نباشه.من متولد و بزرگ شده یه روستای دوردست یکی از استانهای جنوب غربی کشورم که از 22-3سالگی به اقتضای کارم به شهر اومدم و با مختصرپول پدری خونه ای قدیمی اما مرتب خریدیم و من با سلیقه خود تغییراتی ظاهری ایجاد و اونو تو محله نسبتا" به روز کردم.همسایه بغلی مافردی لاغراندام و اهل دود وتریاک بود که برخلاف ظاهرش زنی سنتی اما خوش صورت و خوش اندام داشت که ازروی نظربازی ذاتی چند باری که نگاهم به چشای زاغش افتاد فهمیدم سر وگوشش میجنبه و اگه پیش بیاد میشه باهاش کاری کرد.لازم به ذکره که دسشویی خونه هامون تو گوشه حیاط بود واتفاقا" از بین درز دوتا از بلوکهای دیوار 20سانتی حیاط دقیقا"سنگ دسشویی همسایه در صورت باز بودن در قابل دید بود والبته این بسیار غیر قابل تشخیص بود و تنها ذهن شیطانی من اونو کشف کرده بود.خلاصه هر از گاهی بیشتر بعدازظهرای گرم و خلوت تابستون که اغلب خواب بودن داخل حیاط پرسه میزدم و هروقت صدای دمپایی زنونه میشنیدم خودمو جلوی درز روبرو دسشویی میرسوندم و شروع میکردم به تماشاو اتفاقا" هربار هم خانمگل وارد میشد و با توجه به خلوت بودن حیاط و هوای گرم دررو نمیبست و دامنشو بالا میزد و رونهای چاق و سفیدشو باز میکرد و مینشت و مشغول ریدن و شاشیدن میشد ومن با 90درصد کیفیت صحنه باز شدن کوس و کونش و ریختن ادرار و مدفوعشو میدیدم والبته تونستم تنگ بودن قطر کونش و کوس پرمو و پشمالوشو ببینم و با اتمام عملیات تخلیه و طهارت خانوم به دسشویی خودمون مراجعه و با تمتم حس و حال بیاد کوس و کون خانوم آب کیری میریختم…ادامه دارد
نوشته: نیما
هروقت صدای دمپایی زنونه میشنیدم خودمو جلوی درز روبرو دسشویی میرسوندم و شروع میکردم به تماشا
می شه بگی دمپایی زنونه چه صدایی داره؟؟
خو چاکش ابنه جمع کن گمشو از این سایت برو بیرون حالم از داستانت بهم خورد X(
ساني خوشگله
قربونت برم سعيد ايروني نسترن بانو از شهرك غرب لطف داري به من خوشگله
پس شما هم كه به اسم دختر ايروني و نسترن تنها اومدي هم مي توني جيگر كه زن بشي . چه دختريييييييي هم ازت در مياد اوووووووووووف. سوراخ سنبه هاي شهرك و هم كه خوب بلدي كه كجا مي شه داد و دستگير نشد نفس .
مي گن از تجارب بقيه مي شه درس گرفت . ايننننننننننه
ايشون خواست دختر شه شد ، از در جلو منتها ، به من هم اميد ميده كه مي تونم معلم شم از در عقب . از قضاي روزگار خيلي من دوست دارم معلم شم از در عقب كه محتويات كونم رو سر يه عده خالي كنم . خيلي متشكرم عزيز دلم سكسسسي .
معلم بشم شاگردم مي شي ؟؟؟؟؟؟ جوووووووووووووون
زيارت قبول
سانننننننننننننني بيا من كه از عشق تو مردم كه بابا . مي خوام معلم شم تو هم شاگردم شي اوفففففففف
ریدنی بود، ننویس . . . . . . . . . . . . . .
کُسخُل، چهار خط نوشتی بعدش زیرش قید کردی که ادامه دارد؟ کله کیری دیگه ادامه نده. دیدن صحنهی ریدن چطوری تو رو حشری میکنه که باهاش جلق میزدی؟ شاشیدم تو بافتهای مغزیت، دیگه ننویس.
آخه این اراجیف چیه مینویسین؟؟؟؟؟ هم از نگارش هم موضوع شرمنده باش که نوشتی…
خوبه اون یارو ریده به هیکلت دیگه ما این کارو نمیکنیم فرار کس مغزها :D :D :D
سلام.آنچه در ادامه میخوانید ماجرایی واقعیست که تو دهه 70 برام اتفاق افتاد ،البته شاید درشرح کم و کیف احوالات نواقصی باشه که امیداست در کلیت خاطره موثر نباشه.من متولد و بزرگ شده یه روستای دوردست یکی از استانهای جنوب غربی کشورم که از 22-3سالگی به اقتضای کارم به شهر اومدم و با مختصرپول پدری خونه ای قدیمی اما مرتب خریدیم و من با سلیقه خود تغییراتی ظاهری ایجاد و اونو تو محله نسبتا" به روز کردم.همسایه بغلی مافردی لاغراندام و اهل دود وتریاک بود که برخلاف ظاهرش زنی سنتی اما خوش صورت و خوش اندام داشت که ازروی نظربازی ذاتی چند باری که نگاهم به چشای زاغش افتاد فهمیدم سر وگوشش میجنبه و اگه پیش بیاد میشه باهاش کاری کرد.لازم به ذکره که دسشویی خونه هامون تو گوشه حیاط بود واتفاقا" از بین درز دوتا از بلوکهای دیوار 20سانتی حیاط دقیقا"سنگ دسشویی همسایه در صورت باز بودن در قابل دید بود والبته این بسیار غیر قابل تشخیص بود و تنها ذهن شیطانی من اونو کشف کرده بود.خلاصه هر از گاهی بیشتر بعدازظهرای گرم و خلوت تابستون که اغلب خواب بودن داخل حیاط پرسه میزدم و هروقت صدای دمپایی زنونه میشنیدم خودمو جلوی درز روبرو دسشویی میرسوندم و شروع میکردم به تماشاو اتفاقا" هربار هم خانمگل وارد میشد و با توجه به خلوت بودن حیاط و هوای گرم دررو نمیبست و دامنشو بالا میزد و رونهای چاق و سفیدشو باز میکرد و مینشت و مشغول ریدن و شاشیدن میشد ومن با 90درصد کیفیت صحنه باز شدن کوس و کونش و ریختن ادرار و مدفوعشو میدیدم والبته تونستم تنگ بودن قطر کونش و کوس پرمو و پشمالوشو ببینم و با اتمام عملیات تخلیه و طهارت خانوم به دسشویی خودمون مراجعه و با تمتم حس و حال بیاد کوس و کون خانوم آب کیری میریختم…ادامه دارد
کیره همه بچه ها تو کس ننت با طرز نوشتنت
نظر تکاورجون،پسر تنهای اسمونی و میلاد جاان رو دوباره بخونید
کیر تو این خونه بروز شدت که از لای بلوکاش دستشویی همسایتون پیداست.
حتما همسایتونم با دیدن کونت تو دستشویی جلق میزده…
منظورت دهه 70 میلادی دیگه درسته؟… اوموقع مگه توالت و ریدن اختراع شده بود؟!!..
خوب بود …کاشکی منم میتونستم ریدن و شاشیدن عشقم فرزانه جونو از نزدیک ببینم وای قربون بوی انش برم …
اي كيرم تو اون دهه هفتادت كه 23 سال اونجابودي…الان دهه نودم اونجايي گوزو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟كونده…
اینبار مزخرفاتی بود به اسم داستان! چی بود این؟ مگه اسلحه رو سرت گذاشتن که بتویسی؟مردک روانی,گندت بزنن حالمو بد کردی,برو خودتو به روان شناس نشون بده,مریض!
صدای دمپایی زنونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ادامه دارد؟؟؟؟؟؟؟؟/
دوستان مندیگه بفیش رو حدث زدم بگین زحمت نکشه خودم واستون تعریف میکنم
چله تابستون گرمای بالای 60 درجه بری با ریدن یارو جلق بنمایی چه حسی چه حالی خیس عرق توی خلا
خوارتو گاییدم با این داستانت . حالم بهم خورد /// آخه مادرقهبه ریدن کسی تماشا داره … توو اون لحظه چه حسی به آدم دست میده جز فرار از اونجا