سلام قبل از هر چیزی میبخشید که اگه اشتباه تایپی داره
اسم من پارسا هستش 18 سال سن دارم یه زن عمو دارم اسمش بلقیس هستش یه کم چاق هست و32 سال سن داره داستان از جای شروع میشه که من یه روز رفته بودم خونشون (من بیشتر خونه عموم هستم چون مدرسم زنزدیک بود میرفتم اونجا) در زدم پسر عموم (6ساله هستش)در رو باز کرد سلام کردم رفتم داخل دیدم زن عمو نیستش صدای آب میومد فهمیدم که حموم هستش میخواستم برم داخل اتاق پسر عموم حموم رو برو اتاق هستش چشمم خورد به( آینه حمام رو در حمام یه آیینه زده )رنگ آینه یه زره پریده بود نظر من رو به خودتش جلب کرد نگاه کردم دید (چمام داشت بیرون میزد زن عموم لخت .لخت بود )من نگاه کردم زن عموم عجب سینه داشت بزرگ رو فرم بود قلبم داشت از جاش بیرون میومد زن عمو خودش رو شست آمد لباس تنش کنه من رفتم سر جام نشستم زن عموم آمد بیرون گفت سلام پارسا جان کی آمدی گفتم یه 10 دقیقه ای میشه بعد آمد نشست مو سرش رو شونه زد رفت ناهار درست کنه ناهار درست کرد ناهار خوردیم تا رفت که بخوابه عموم هم که صبح میرفت سر کار تا 9 شب میومد خونه یه مصالح ساختمانی داره من موندگار شدن چون چهار شنبه بود مدرس ما پنجشبه تعطیل هستش شب شد شام خوردیم همه خوابیدن من خواب نرفته بودم (داخل فکر بودم که واسه چی از بلقیس فیلم نگرفتم )رفتم که آب بخورم یه صدای از اتاق عموم اینا میومد رفتم سمت اتاق صدای زن عمو بلقیس بود آخ آوخ میکرود میگفت گاز نگیر فکر کنم عموم داشت سینش رو میخورد کیرم درجا بلند شد که اولین بارم بود که صدای سکس زنده رو میشنیدم یه 2 ساعتی طول کشید تا سکس شون تمام شد ومنم یه جلق مفصل زدم وهمونجا ارضا شدم رفتم خوابیدم صبح ساعت 6 بیدار شدم خواب نمیرفتم چون عادت کردم وقت مدرسه خواب نمیرم رفتم سمت اتاق عموم اینا دیدم هنوزم صدا میاد بلقیس آخ اوخ میکرد میگفت یواش همش رو نفرست داخل عموم میگفت تو خرف نرن کار خودشون رو کردن من که از صدا معلوم بود دارن جمع میکنن رفتم سر جام خوابیدم یه 15 دقیقه بعد زن عمو بلقیس آمد رفت دستشویی به عموم هم آماده شد رفت من ساعت 11 بود رفتم خونمون که زن عمو بد جور فکرم رو مشغول کرده بود بعد از ظهر به یاد حموم رفتن زن عموم یه جلق زدم رفتم پی درس مشق تا روز بعد رفتم خونه عموم زن عمو در رو باز کرد سلام کرد رفتم داخل زن عمو آب چایی آورد آمد دمر دراز کشید و باگوشیش سرگرم بود چای رو خوردیم به من گفت پارسا جان او آب گرمکن رو بزن من برم حموم منم از شادی بال دراورده بودم بچه هاشم خونه مامانش بودن تنها من و زن عمو بلقیس رفت لباسش رو برداشت رفت حموم من از فرست استفاده کردم از جای که داخل خموم مشخص بود از حموم رفتن بلقیس فیلم گرفتم بعد که آمد بیرون تو حال نشست موسرش رو شونه بزنه چاک سینش معلوم بود من کیرم هنوز بلند بود زن عمو بلقیس همیشه جلوم راحت بود من چند بار دیگه از زن عموم فیلم گرفتم ولخت دیدمش وبا فیلمش جق میزنم ولی نمیدونم که چطور پا میده هر دری زدم به فکرم نمیرسه که چطور رازیش کنم که بکنمش من بد جور تو کفش هستم تمام این یه داستان واقعی هستس اگه راه حلی هم میدونین کمک کنین که من با زن عموم یه سکس داشته باشم
لطفا فوش ندید
نوشته: مهندس
کاری به راست یا دروغ ندارم اما از فکرش بیا بیرون نابودت میکنه کم کم به همه خانواده نظر پیدا میکنی
آقای مهنّس! برو دنبال درس و مشقت باباجان،اونجوری شاید واقعا مهندس بشی و من اینجا با افتخار بنویسم آقای مهندس!
اب چایی!!!؟؟؟؟؟
افغانی هستی؟؟؟
هر خری هستی دیگه داستان ننویس
اول زبون فارسی یاد بگیر بعد بلغور کن
جنابعالی نیاز به ارشاد داری نمیدونم کجایی وگر نه شخصاً میومدم به صراط غیر مستقیم هدایتت میکردم :(
اگه ارشاد نشی پس فردا میای داستان از آبجیت شایدم ننت میزاری شمپت کته کله ? تف تو این دوره زمونه
آخه دلم سوخت…
من بهت میگم چکار کنی اما به شرط…
اول اون فیلمی که از زن عموت گرفتی بیاری اینجا نشون بدی ببینیم از چه نژادیه
اونوقت یه دکتر دامپزشک خوب بهت معرفی میکنم. اون تو رو به ارزوت میرسونه
من تا الان به هیچکی فحش ندادم
اما این داستان و نویسندش لایق فحش هستن
کیرم تو کونه خودتو عموتو زن عموت که فکر میکنی ملت خرن کس کش دیوث
in axe zaname ke az soorakhe dare hamoom gereftam bebinid nagid hame doroogh migan.
خدایی عجب لحححححجه ای داره این جوجه!! عاقا ننویس… ننویس اخه زورتون که نکردن اینقد فاجعه عععععامیز! (dash)
با همون فیلم انقدر جق بزن تا چشمات از کاسه دربیاد جقی فقط فیلمه رو پاک نکن که بعدا پشیمون میشی
دوست عزيزMaster_Fucker ::اين بچه كوني نگفنه فحش نديدهرچي دوست داري بهش بگو
این روزا اکثر داستانها رو که میخونی طرف زیر هیجده ساله
یاکونی تشریف داره یا ازسکس بامحارم صحبت میکنن.
این داستان که دیگه آخر کونی بازیه اخه بچه کونی عموی بیچاره ت بهت اطمینان کرده که تورو توخونه وحریم خودش راه داده باید از زنش فیلم بگیری؟وتوفکر سکس بااون باشی؟؟
کاری به راست و دروغ این داستان ندارم ولی فکرت خیلی کثیفه .
درضمن لاشی خان توکه اسم خودتو گذاشتی مهندس لااقل دیپلم که هستی «ﭼﻄﻮﺭ ﺭﺍﺯﯾﺶ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﮑﻨﻤﺶ ﻣﻦ ﺑﺪ ﺟﻮﺭ
ﺗﻮ ﮐﻔﺶ ﻫﺴﺘﻢ»
راضیش کنم درسته نه «رازیش کنم»!!!
اولا نمیفهمم چرا تازگیا هرکی داستان مینویسه یه کون بچه ی ۱۸ سالس!
۱۸ الان مد جدیده عایا؟!
دوما برو کس نگو بچه کون ، آینه رو رو **در **حموم نصب میکنن! در حمومشون شیشه ای بود که با پریدگی آینه پشتش کامل معلوم شد؟!
اصلا اینم نه !
میدونی پشت آینه جیوس؟ روشم بپره ازپشتش نمیتونی چیزی ببینی!
کس شعر نوشتی ، لطفی کن و دیگه ننویس .
(چون گفتی فحش ندید مودبانه گفتم ? )