راحت ترین سکس کامبیز

1393/06/06

سلام کامبیز هستم وعضو سایت بیشتر داستانها را میخونم وهمین طور نظرات و جالب برام که هرکس به هر شکل و هر چیزی که بنویسه اخرش هزار تا کیر بارش میکنند ومیگند دروغ بود ؟به هر حال داستانم رو که واقعیت داره مینویسم 30سال دارم حدود180قد حدود120وزن اهل اصفهان حدود 2سال پیش طبق معمول هر روز بعداز ظهر داشتم از مسیر اتشگاه میرفتم سمت نجف اباد باغ یکی از رفقا که کار هر روزم بود توی مسیر یک دفعه یک پراید سفید رنگ یک لای خیلی خطرناک کشید وگازو گرفت از همون فاصله دیدم سر نشینش یک خانمه منم سریع خودمو رسوندم پشتش و کمی براش چراغ زدم بعد ازش زدم جلو و بهش راه نمیدادم (عجب تیکه ای )کمی عقب و جلو شدیم امدم بغلش شیشه ها پایین بود با اشاره و داد زدن بهش گفتم ازت خوشم امده اعتنایی نکردو گازو گرفت منم دنبالش تا دم یک پمپ بنزین رفت تو بنزین بزنه بیرون منتظرش شدم همین که اومد بیاد بیرون وایساد کنارم گفت چیه انقدر خوشکل وخوش ارایش بود که زبونم بند امد همون موقع هزار تا فکر امد توسرم یک لحظه به خودم اومدم گفتم جون گفت گفت جونو کوفت کاری داری دنبالم گفتم اره دوست دارم میخوامد یک دفعه خندید گفت شمارتو بده منم که زیاد از این شماره ها داده بودم گفتم داری سر کارم میذاری گفت نه بابا بهش دادم و شمارش و گرفتم .حرکت کرد منم دنبالش سریع شمارشو گرفتم دیدم توی اینه داره نگاه میبکنه و گوشی برداشت گفت چی گفتم کجا میخای بری با این عجله گفت میرم خونه گفت توکجا میری گفتم میرم باغ خوش بگذرونم میای گفت برو بابا باغ کی میاد گفتم تنهام اونجا گفت کار دارم وقطع کرد منم که حسابی دونش شده بودم تو کفش بودم

همینکه رسیدم توی باغ چندین بار باهاش تماس گرفتم جواب نداد دیگه ناامید شده بودم که دیدم یک پیامک امد رو گوشیم که صحبت نمیتونم کنم پیامک بده شروع کردم به پیامک دادن (عاشقانه و جک وشروع دوستی) اونروز نتیجه ای نگرفتم تا اینکه فردا طی پیامک هایی که ردو بدل شد در خاتمه گفت منم یک جورایی بهت علاقه پیدا کردم ولی نمیتونم با هم باشیم منم که انقدر توکفش بودم دوباره شروع به پیامک کردم تا اینکه گفت من یک بچه دارم واز شوهرم جدا شدم همینطور پیش بابام زندگی میکنم ونمیتونم با کسی باشم .توی پیامک ها بهش گفتم منم متاهلم و 1بچه دارم اینکه مشکلی نیست واسه یک دوستی دوباره گفت نه نمیتونیم تا اینکه دوباره پیلش شدم گفت من مشکلی دارم که نمیشه دیگه تقریبا داشتم بی خیالش میشدم البته اینو بگم این پیامکها طی 4روز انجام شد. خلاصه از اونجایی که خیلی توفکرش بودم دوباره پیلش شدم وگفتم هر مشکلی که باشه من پاش وای میستم وباهاش قرار گذاشتم برا فردا 9صبح .در اخر گفت باشه من یک مشکلی دارم ولی خودت میخای؟منو میگی کسخل شدم گفتم نکنه بدنش یک ایرادی داره (جای سوختگی معلولیتی …)اخه اونروز من در هین رانندگی دیدمش وتوی پمپ هم از ماشین پیاده نشده بعد گفتم بی خیال ببینیم چی میشه

فردا صبح تیپ زده رفتم سر قرار با پرایدش امد وبا گوشیش از توی ماشین زنگم زد و گفت بییا با ماشین من بریم منم گفتم نه شما ماشینتو بذار با ماشین من میریم دوست نداشت سوار ماشین من بشه که دیگه با اصرار پایین امد که سوار ماشینم بشه که دیدم وای یکی از پاهاش مشکل داره و یکم میلنگه خیلی ناراهت شدم دختر به اون خشکلی خوش هیکلی پاش مشکل داشت با خودم گفتم فعلا بیخیال میشم تا بعد سوار ماشین شد دست دادم باهاش وبوسیدمش و حرکت کردم گفتم کجا بریم کفت 3ساعت وقت داره ولی دور نشیم رفتیم توی پارک ناژوان روی نیمکت نشستیم شروع به صحبت از خودمون وگذشتهامون کردیم بعد از 1ساعتی صحبت سرش روی شونم بود یک دستش توی دستم ویک دستشم توی لباسم روی سینم گذاشته بود کم کم داشتم حشری میشدم وکیرمم شق شق که دیدم دستشو از روی شلوار گذاشت روی کیرم وشهوتش داشت بالا میزد اون روز پارک خلوت بود ولی با این حال رفتارش جوری بود که داشتیم تابلو میشدیم گفتم لیلا پاشو کم کم بریم انقدر شهوتی شده بود که دلش نمیخواست از تو دلم پاشه راست یا دروغشو نمیدونم میگفت 2سال که از شوهرش جدا شده باکسی سکس نداشته خلاصه سوار ماشین شدیم به سمت بلوار اتشگاه حرکت کردیم توی حرکت رفتار های سکسی شروع شد همینطور دستش توی پیراهنم بود کم کم دکمه های پیراهنم راباز کرد انقر شهوت داشت که دستشو برد توی شلوارم منم که کیرم مثل شلگ شده بود مست مست شده بودم کم کم سرش امد روی پام و نگاهی توی چشمام کرد وگفت اجازه هست بخورمش که با اشاره گفتم باشه کیرم را گذاشت تودهنش انقدر قشنگ میخورد انقدر کیرم گرم شده بود که میخواست منفجر بشه دیگه داشتم تعادلم را پشت فرمان از دست میدادم که دقیقا پای کوی اتشگاه پارک کردم همینطور کیرم را میخورد میگفت میخوام میخوام ازطرفی انقدر شهوت گرفتم بود وحال میکردم از طرفی میخواستم اونم الزا بشه دکمه های شلوارش و باز کردم با دست کسشو میمالیدم لیلا داد میزد میخام میخام بهش گفتم اینجا که نمیشه الان هم موقعیتش را ندارم که بریم جایی 10دقیقه ای طول کشید تا ابم بیاد همین طور که تو دهنش بود سریع درش اورد ریخت توی دستش منم سعی کردم هر جوری بود الزاش کنم اون روز گذشت رسوندمش پای ماشین ولی بهش قول دادم یک مکان جور کنم یک حال اساسی کنیم .تا حالا سکسهای زیادی داشتم چه مشروع وچه نامشروع اما لیلا یک چیز دیگس کون تپل و کس گرم وچهره زیبا که تنها عیبش پاش بود که مادر زایی یکی از پاهاش کوتاه تر بود و محمتر از همه تشنه کیر بود میتونست کیرمو از جا بکنه برا فردا صبح باش قرار گذاشتم گفتم هر جوری بشه خونه خالی ردیف کنم باهزار کلک و پلتیک خونم رو برا فردا خالی کردم کمرم را توپ توپ کردم(تریاک وشیره)صبح ساعت9قرار داشتیم رفتم دنبالش توی مسیر که میومدیم خونه فقط با کیرم بازی میکرد و میخوردش انقدر بزرگ شده بود که چشماش داشت میزد بیرون با ماشین امدم توی پارکینگ و رفتیم تود خونه(اپارتمان)همین که رسیدیم توی خونه خودشو ول کرد توبی بقلم لباشو میخوردم دستم رفت توی شلوارش و کم کم لختش کردم اون کون تربچه ایش را مشت میکردم نشست شروع کرد کیرمو بخوره خوابوندمش سینه هاشو سیر سیر خوردم همین طور میگفت بکن توش همین که گذاشتم توش باور کندید یک جیقی زد که گفتم الان همسایه ها میریزند پایین تشنه کیر بود 30دقیقه ای شد من خوابیدم اون امد بالا 30 دقیقه ای میکرد تا اینکه دیگه از حال رفت خوابید روم بهش گفتم اساسی حال کردیا فکر کنم چندین بار الزا شد دفعه اخر که حسابی لای کسش خیس خیس بود همین طور که خوابیبده بود روم با کونش بازی میکردم که گفت دوست داری گفتم اره میمیرم برا کوند پاشد برگشت قمبل کرد همین که پاشدم خودش گرفت گذاشت توش انقدر توش کردم که خسته شدم اونروز 3ساعت باهم سکس داشتیم ولی من ابم نیومد چون زیاد مواد کشیده بودم ولی بهترین روز سکسیم بود .خسته شدید چون واقعیت ها رانوشتم .هنوز هم با هم رابطه داریم .وخاطرات سکسی زیاد که هر دفعه مینویسم

نوشته: کامبیز


👍 0
👎 0
28437 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

433382
2014-08-28 15:15:05 +0430 +0430
NA

بابا مردم چه رله شدن هر کی به هر کی میرسه میگه میخوام

0 ❤️

433383
2014-08-28 15:30:22 +0430 +0430
NA

چون خیلی زیاد اصرار داشتی که واقعیه، نمی گم دروغ گفتی، ولی از لحاظ ادبی و سکس به شدت ریدمان بود. والا اگه یکی و بتونه “الزا” بکنه.

0 ❤️

433386
2014-08-28 16:04:19 +0430 +0430

پسر من پاراگراف اولشو که خوندم اصلا هر کاری کردم نتونستم بقیشو بخونم
لئوباش این یکی گمون کنم زبونش مثل علی دایی خودمون باشه
کلثفافت بلزغاله biggrin

0 ❤️

433387
2014-08-28 21:48:08 +0430 +0430
NA

کیلم دهنت

0 ❤️

433388
2014-08-29 02:44:51 +0430 +0430
NA

جون ننتون اولش ننويسيد واقعي بود و راسته و فحش نديد و دروغ نبود و اين كس و شعر ها جون خواهرت جون بابات اينارو ننويس
حالمو بهم ميزني اه

0 ❤️

433389
2014-08-29 05:05:40 +0430 +0430

ali daei lo rafti :D :P :v

0 ❤️

433390
2014-08-29 06:38:56 +0430 +0430
NA

وزنش 120؟ یکم زیاد نیست؟

0 ❤️

433391
2014-08-29 08:02:20 +0430 +0430
NA

فقط خفه شو دیگه

0 ❤️

433392
2014-08-29 14:00:35 +0430 +0430
NA

180 قد 120 وزن مکعب مستطیلی ؟این اندازه ها که نوشته بودی نشون دهنده یه ادم گنده بکه که کارش فقط خوردن و ریدنه
180قد 120 وزن ساعت 9شب بگو بزارنت دم در

0 ❤️

433393
2014-08-29 19:09:59 +0430 +0430

حسابی دونش شده بودم ؟ یعنی چی ؟ ؟ ؟ الزا شد !محمتر !بقلم !

0 ❤️

433394
2014-08-30 01:49:47 +0430 +0430

يعني واقعا" تشخيص يک داستان واقعي< باتخيلي اينقدر براتون سخته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟يه جوري صحبت ميکنيد انگار با فضاييا رفيق شده…بيشتر از 2/3 بار واسه من اتفاق افتاده… دمت گرم کامبيز<<<>>>دونش بودم يعني جلدش بودم

0 ❤️

433395
2014-08-30 04:51:37 +0430 +0430
NA

كير نتايانياهو دهنت با داستان نوشتنت. فيلم كبري 11 ديده بودي تازگيا؟

0 ❤️

433396
2014-08-30 07:07:12 +0430 +0430
NA

قابل تحمل بود

0 ❤️

433397
2014-09-01 10:47:42 +0430 +0430

احتمال این که حقیقت باشه هست …

0 ❤️