راضیه رو راضی کردم

1396/07/20

سلام اسمم امید. 28 سالمه از تهران.
نمیخوام داستانو زیاد طولانیش کنم پس سعی میکنم خلاصش کنم که خسته نشید و فقط ی خاطره ای رو شنیده باشید، این خاطره اولش بگم که به شدت خاطره ی بدیه برام چون هربار یادش میفتم به خودم میگم خدا چرا بهم رحم کرد تو اون وضعیت. به هر حال بریم سر اصل داستان.
آقا من ی دوس دختری داشتم به اسم راضیه ی سالی بود باهاش رفیق بودمو خیلی زیادم باهم سکس.میکردیم.
راضیه دانشجو بود تو یکی از دانشگاهای تهران تو پل صدر اون موقع ها من ی نیسان یخچال دار دستم بود که باهاش تو کار پخش لبنیات بودم.
ی روز راضیه بهم زنگ زد گفت امید میتونی بیای دنبالم باهم برگردیم؟ منم گفتم باشه از اسلامشهر گاز نیسانو گرفتمو یا علی از تو مدد رفتم تا صدر، خلاصه سوارش کردمو اومدیم تو ماشین یکم بغلش کردم و کسچر بهم دیگه گفتیمو وسط اتوبان ازادگان از این کسچرایی که گفتم و لاسایی که زدیم خودمون تحریک شدیم کیرمون راس شد،خلاصه چیکار کنم جیکار نکنم از اونجایی که مکان نداشتم با ماشین تو اتوبان چرخیدم تا یجایی ببینم میشه پیدا کرد یا نه سر از اتوبان تهران ساوه در اوردیم. قبل از عوارضی پرند بودیم که دیدم بغل جاده ده پو نزده تریلی پارک کردن، منم پشت اونا پارک کردمو راضیه رو راضی کردم و بردمش تو یخچال نیسان، شروع کردم ازش لب گرفتنو سینه هاشو بازی دادن، شروع کرد برام ساک زدن، ی ساک مشتی زدو خوابوندمش کف یخچالو لنگاشو دادم بالا ی تف زدم سر کیرمو ی تف در کونش شروع کردم فرو کردن، اقا زدیمو زدیمو زدیمو تا پوزیشونو عوض کردیم رفتیم به قول بروبچ داگی استایل داشتم میکردمش که چشمتون روز بد نبینه، یهو دیدم در یخچال نیسانو باز کردن ی موجودی داره منو نگاه میکنه، من کیرم تو کون راضیه مونده، خودم قفلم که اینی که در یخچالو باز کرده چی هست اصلا آدمه یا حیونه از ترس زیادم مغزم هنگ کرده بود.
بعد از چند ثانیه دیدم ی گروهبان نیرو انتظامی که داشت گشت میزد به نیسانی که پارک شده و راننده نداره شک کرده و در عقبو که باز کرده مارو تو اون وضعیت دیده بود.
وقتی دورو برمو دیدم، متوجه شدم انقدر گرم سکس شده بودیم نفهمیدیم که همه ی اون تریلیا که پارک بودن رفتن و فقط ما موندیم تو جاده سر همین افسر بهمون چسبیده بود.
خلاصه کشش نمیدم صدو پنجاه تومن اونجا نقدی تحویل گروهبانه دادمو فلنگو بستیم، شدیدا خایه فنگ بودم.
البته فرداش راضیه رو اوردم خونه و به صدوپنجاه روش سامورایی کردمش تا. تلافی اون پولی که دادم به افسر بشه.
اولین داستانم بود نوشتم کمو کسرشو ببخشید دیگه
نوشته: امید دیمو


👍 8
👎 0
14549 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

657757
2017-10-12 20:36:45 +0330 +0330

واي از تصور اون وضعيت كلي خنديدم

1 ❤️

657792
2017-10-12 21:25:05 +0330 +0330
NA

داستانى راست بود
خودم راننده نيسانم دقيقاًد ركش ميكنم

0 ❤️

657799
2017-10-12 21:38:13 +0330 +0330

قشششنگ بود 🙄

1 ❤️

657806
2017-10-12 21:46:12 +0330 +0330

مرضیه، راضیه،راضیه، نخند لامصب

1 ❤️

657820
2017-10-12 22:33:20 +0330 +0330

باحال بود کلی خندیم.حالت باشه حرم خور

0 ❤️

657825
2017-10-12 23:07:53 +0330 +0330

بدبدبدبدبدبدبدبدبدبدبد

0 ❤️

657827
2017-10-12 23:20:19 +0330 +0330

کونشعر محض
کدوم خری با 150 تومن رشوه راضی میش ک وسط سکس ولت کنه بری

0 ❤️

657837
2017-10-13 03:21:21 +0330 +0330

ایول خوب بود من که بودم تا 150 روز هر روز 150 مدل متفاوت میکردمش

0 ❤️

657910
2017-10-13 19:03:36 +0330 +0330

خوب بود. بد بخت دختره چه سکته ای زده

0 ❤️

756973
2019-03-28 20:30:09 +0430 +0430
NA

کس عمت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها