رضا و سکس با مامان

1395/09/16

سلام اول از همه بگم من داستان نویس خوبی نیستم اگه تو تعریف این خاطرم یه کم مشکل داشتم ببخشید اسم های توی این داستان واقعی نیست ولی این اتفاقیه که برام افتاده و کاملا راسته
اسمم رضا و یه پسر 15 ساله معمولی ام
از مامانم بگم که اسمش فاطمه ست یه زن جا افتاده با چهره معمولی وزن 68 و سینه 75 و کون گنده
اولین باری که تو یه سایتی داستان سکس مادر و پسر و خوندم خیلی واسم جالب بود که یه پسر مامان خودشو می کنه ولی هیچ وقت به مامان خودم فکر نمی کردم ولی این جور داستانا یا فیلما سکس با محارم مخصوصا با مادر برام جالب بود
گذشت و چند وقتی بود عاشق این نوع فیلما شده بودم ولی همیشه فکر می کردم که دروغه تا اینکه یه روز تو اینستا می چرخیدم که یه چنل بیغیرتی دیدم رفتم تو دیدم که چند نفر عکس مادر و خواهر و … شونو گذاشته بودن و اونجا بود که فهمیدم واقعا کسایی هستن که دوست دارن ناموسشونو بکنند یا بدن کسای دیگه بکنن
از خانوادم بگم که ما یه خانواده ی 3 نفری هستیم بابام هم تو کار خرید و فروش ملک و ماشین و غیر… است و چون ما شهرستان دماوند زندگی می کنیم همیشه برای خرید و فروش در رفت آمد در جاده تهران و شمال است
ما خانواده ی صمیمی هستیم و مامانم خیلی راحت میگرده شاید باورتون نشه ولی چون مامانم تو خونه زیاد کار می کنه و گرمایه بعضی وقتا شلوارشو جلو من در میاره با شورت به کارش ادامه میده من از بچگی با مامانم حموم می رفتم و حتی بعضی وقتا تو سن 10.12 سالگی هم با هم می رفتیم حموم و مامانم اعتقاد داشت با این کار چشم و دل منو سیر میکنه تا برای مردم هیز بازی در نیارم
یه روز رو مبل نشسته بودم وداشتم تو اینستا ،چنل های بیغیرتی رو نگاه میکردم که مامانم از تو آشپز خونه گفت من دارم میرم حموم اگه کسی زنگ زد بگو مامانم حمومه منم گفتم باشه و اون لباساش رو یکی یکی در آورد و انداخت لباسشویی من اون روز خیلی حشری بودم و داشتم همین جوری نگاش می کردم نمی دونم چرا ؟آخه من همون طور که گفتم هیچ وقت به مامانم نظر نداشتم ولی مستقیم داشتم به سینه هاش نگاه می کردم
تا اینکه رفت حموم اون روز اصلا کارایی که می کردم دست خودم نبود ، رفتم تو آشپزخونه و دیدم لباسشویی رو روشن نکرده یواش در لباسشویی رو باز کردم و شرتش رو برداشتم و تا تونستم لیس زدم و بو کردم نمی دونم چطور می شد که یه زن 40 ساله اینقدر شورتش خوش بو باشه اصلا باورم نمی شد
سریع شورت رو گذاشتم تو لباش شویی و رفت تو دستشویی و به یادش یه جق حسابی زدم و بعد اینکه ارزا شدم مثل سگ از این کارم پشیمون بودم و خیلی ناراحت بودم که چرا این کار رو کردم هیچ پیش خودم می گفتم تو از او سینه ها شیر خوردی حالا داری به یادشون جق میزنی هیچی دیگه تا چوق پشیمون بودم تا این که دوباره حشری شدم دلم خواست و این ادامه داشت من همش به یاد مامانم جق می زدم وبعد پشیمون می شدم تا روزی رسید که دیگه پشیمون نبودم و به کارم ادامه میدام اوایل بیغیرت نبودم حتی زمانی که به یاد مامانم جق می زدم و فقط دل می خواست خودم بکنمش ولی به جایی رسیدم که دوست داشتم کسای دیگه هم بکننش ولی به هیچکس نگفتم رو مامانم غیرت ندارم و فقط می خواستم یه جوری کوس مامانم رو ببینم چون من تو عمرم فقط سینه و کونش دیده بودم و کوس و سوراخ کونشو ندیده بودم فقط و فکر کردنش بودم و نقشه براش می کشیدم ولی می دونستم نمیشه چون مامانم خیلی عصبی و مومن بود برا همین یواش یواش داشتم دست از این کار می کشیدم که یه روز تو مدرسه مدیر گفت فردا جلسه معلمانه زود تر تعطیل میشید و به خانوادهاتون اطلاع بدین رفیق بهم گفت به خانواده این نگو که فردا تا ساعت 2 کوس چرخ بزنیم بعد بریم خونه منم گفتم باشه فردا که اومدم مدرسه دیدم رفیق نیومد برا همین بعد تعطیل شدن راه افتادم سمت خونه رسیدم سر کوچه که دیدم ماشین شوهر خالم ((در ضمن بگم این خالم هم مثل مامانم و بیشتر از مامانم سکسی من همیشه تو خیالم میگفتم کاشکی لز مامان و خالم رو ببینم)) اون سر کوچه پارکه .
تعجب کردم کلید انداختم رفت تو حیاط و در راه رو ، رو باز کردم دیدم بعله کفش یه مرد جلو در فهمیدم شوهرخالم تو خونه ی ماست گفتم شاید با خالم اینا اومده
اومدم جلو در دیدم صدای آه و ناله میاد و میگه : تو رو خدا دیگه بسه الان دیگه رضا میاد بسه دیگه.
یواش درو باز کردم ((خونه ی ما طوریه که وقتی وارد میشین سمت چب به اندازه یا ستو دیوار وبقلش وارد آشپزخونه می شید ))
اومدم تو دیدم شوهر خالم داره مامانمو می کنه داشتم شاخ در می آوردم آخه چرا ؟ مامان من خیلی مومن بود چطور داره به شوهر خواهرش میده داشتم دیونه می شدم که تمام سوالی ذهنمو کنار گذاشتم و از منظره لذت بردم ولی از شانس بدم شوهر خالم که اسمش محسنه تا خایه کرده بود تو و کوس مامانم معلوم نبود مامانم داشت التماس می کرد که دیگه بسه و الان پسرم میاد که محسن می گفت خفه شو جنده تا ارزا نشم ولت نمی کنم . همین جوری که داشت می کرد به فکرم رسید ازشون فیلم بگیرم و چون اون روز قرار بود با رفیقم برم بیرون گوشیمو با خودم برده بودم و همرام بود
سریع شروع کردم به فیلم برداری.
محسن کیرشو از کوس مامانم کشید بیرون و به مامانم گفت زانو بزن مامانم هم نشست و محسن کیرشو گذاشت تو دهن مامانم و تا ته فرو می کرد مامانم عوق می زد و یه دفعه محسن یه آه کشید و همی آبشو تو دهن و صورت مامانم خالی کرد بعد شورت مامانم رو از رو زمین برداشت و کرد تو دهن مامانم نمی دونم چرا این کار رو کرد .
دیدم داره لباساشو بر میداره فهمیدم باید در برم سریع فیلم رو قطع کردم و بی سر و صدا رفتم بیرون بعد از 20 دقیقه برگشتم خونه دیدم مامانم هم جا و خودشو تمیز کرده بود بهش سلام کردم اون هم خیلی مهربون جواب سلامم رو داد او اومد بوسم کرد که داشت حالم به هم می خورد چون با اون دهنی بوسم کرد که محسن آبشو ریخته بود توش پن سریع رفتم تو اتاقم و لباسام رو عوض کردم اومدم نشستم رو مبل که مامانم از مدرسه و اینا پرسی انگار نه انگار اتفاقی افتاده برا همین اعصابم خورد شد چون به رو خودش نمی آورد و برگشتم بهش گفتم امروز دیدم داشتی به شوهر خاله محسن می دادی یه دفع رنگش مثل گچ سفید شد بعد خواست انکار کنه که فیلم رو بهش نشون دادم و گفتم می خواد اینو به بابا نشون بدم ،بابا بیچاره میره این شهر و اون شهر کار می کنه به تو به محسن میدی ؟ مامانم شروع کرد به گیره که تو رو خدا نگو تو اصلا نمیدونی موضوع چیه تو نمی دونم چرا مزارم محسن راحت با من این کار ها رو بکنه . که گفتم نمی خوام بدونم و اگه می خواهی به بابا نگم دیگه بستگی به خود داره …
که سریع گفت هر کاری که بخوای برات انجام می دم هر چی بخوای برات میخرم
که گفتم بروبابا خرید چیه ، تو اگه میخوای چیزی به بابا نگم باید باری هر کاری که محسن باهات کرد رو باهات بکنم .
مامانم تا اینو شنید محکم خوابوند زیر گوشم
منم سریع گوشیمو گرفتم و گفتم خیلی خب الان فیلمو برای بابا می فرستم که با گریه گفت من مجبور بودم به محسن بدم که حرفش تموم نشده گفتم میزاری بکنمت یا به بابا بگم؟؟
که به زور قبول کرد .خیلی خوشحال شدم دستش رو گرفتم و بردمش تو اتاق خودش و بهش گفتم لباس هاتو در بیار که دیدم هم کاری نمیکنه پیش خودم گفتم عیب نداره خودم در میارم لباس و شلوارشو در آوردم بعد خودم کامل لخت شدم و مامانم رو خوابوندم رو تخت می خواستم به سینه هاش دست بزنم ولی استرس داشتم چون اون سینه های مامانم بود و اولین بارم بود برام عجیب و جالب بود دستم رو بردم رو سینه هاش و کلی مالیدم و بعد سوتینشو در اوردم و شروع کردم به خوردن سینه هاش و مامانم آروم گریه می کرد
رفتم پایین و شورتش رو در آوردم ولی از ترس نمی تونستم به کوسش نگاه کنم خیلی استرس داشتم یواش به کوسش نگاه کردم واااااااای خیلی خوب بود یا شاید برای من خیلی خوب و جالب بود دستم رو یواش گذاشتم رو کوس مامانم داشتم دیونه می شدم شروع کردم به خوردن کوس مامانم و مامانم هم ناله می کرد بعد از رو کوسش بلند شدم و دوست داشتم همه جاشو بخورم از پاهاش و شروع کردم به خوردن و انگشتای پاشو می خوردم و بعد رون پاش و تا کونش لیس زدم بعد بلند شدم و کیرم که سیخ سیخ شده بود گذاشتم کنار لبش و گفتم بخورش ، مامانم هم دهنشو باز کرد و شروع کرد به ساک زدن خیلی حس خوبی بود با دستم داشتم کوسشو می مالیدم که آبم اومد و رختم تو دهنش، اومد تف کنه که دهنش رو بستم و گفتم قورتش بده ، مامان هم به زور قورتش داد
بعد من هم کنارش خوابیدم و مامانم بهم گفت بزار برم لباسم رو بپوشم که گفتم نه منتظرم کیرم بخوابه تا دوباره بکنمت بعد 5 دقیقه کیرم خوابید و بلند شدم و کیرم رو گذاشتم تو دهنش تا شق شه بعد که کیرم شق شد یه توف انداختم دم کوس مامانم و کیرم رو فرو کردم تو کیرم به راحتی رفت تو انگار داشتم تو لوله پولیکا می کردم برا همین در آوردن و کردم تو کون مامانم خداروشکر کونش نسبتا تنگ بود بعد 5 قیقه تلمبه زدن آبم اومد ازش پرسیدم محسن چند دفعه کردتت ؟ ولی چیزی نگفت بهش گفتم جواب بده وگرنه…
گفت خیلی ، بعد گفتم فقط محسن می کردت ؟ گفت نه بدو تا از دوستاش هم می آورد
گفتم چرا بهش می دادی اونم وقتی دوستاشو می آورد؟؟ مگه تو جنده ای من از وقتی یادمه تو بیرون می رفتی چادر از سرت نمی اوفتاد چرا این کار رو کردی؟؟
گفت مجبور بودم
گفتم یعنی چی مجبور بودم ؟؟
گفت بابات همیشه دنبال کار بود و وقت نمی کرد به من برسه و چون کسی من ارزا نمی کرد داشتم دیونه می شدم که محسن به من پیشنهاد سکس داد قبول کردم به شرط این که فقط یک با باشه ولی محسن ازم عکس و فیل گرفته بود و منو تهدید می کرد و برا همین من سکوت می کردم بعد من گقتم مامان نگران نباش انتقامتو از محسن می گیرم به شرط این که بزاری همیشه بکنمت مامانم هم برای اینکه از شر محسن خلاص شه قبول کرد.

نوشته: رضا


👍 6
👎 29
123163 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

567629
2016-12-06 21:39:17 +0330 +0330

اول
ریدم بهت جقی توهمی
محارم تحریم است

0 ❤️

567635
2016-12-06 21:52:48 +0330 +0330

خرچوشک بی غیرت دروغ گوی گاو ، زیر هیجده سال راه ندین تو رو خدا ، این چی نوشته بخوابه دوباره بکنی ، قیقه ، و هزار تا سوتی دیگه ، بیشعور حیف مادر برا تو ،

0 ❤️

567637
2016-12-06 21:58:00 +0330 +0330

متاسفم برای اینهمه بدبختی که دچار این بچه ها شده
داستان شما رو نخوندم عنوانش رو دیدم اومدم بگم که مادر حتی اسمش هم مقدسه مادر از کلمه کلمه اسمش عشق و محبت و دلسوزی میباره من حتم دارم اگر مادر شما بفهمه راجع بهش این توهمات رو میگی خودش رو میکشه کسی که به مادر و محارم خودش نظر داره از خوک هم کثیف تره

0 ❤️

567641
2016-12-06 22:06:16 +0330 +0330

ببخشید محارم نمیخونم

0 ❤️

567648
2016-12-06 22:29:06 +0330 +0330

کار خاصی نکردی. فقط دوباره رفتی کردی به جایی که از توش در اومدی. اخه کس مغز تو 15 سالگی وقت کون دادنته.اومدی داستان مینویسی اونم محارم. اخه کسکش مگه هنره. کیر پاریکال تو کون خودتو مامانتو. ایل و طایفت. بعدشم نگو شوهر خاله اونجور که تو تعریف کردی یحتمل باباته چون خیلی کرده ننتو.

0 ❤️

567653
2016-12-06 22:34:53 +0330 +0330
NA

نخوندم
تحريم وبايكوت ميكنم
حيف فحش

0 ❤️

567677
2016-12-07 01:08:27 +0330 +0330

شیشه نکش… در ضمن جهت اطلاع بهت بگم که ترک شیشه خیلی راحته البته اگر بخای، چون شیشه خماری مثل تریاک و هروئین نداره و فقط اثرات ذهنی داره، برای همین پیش یه دکتر اعصاب و روان برو و با گرفتن دارو، مثل آب خوردن ترک کن. البته مشکل بزرگ شیشه این است که هوسش از تمام مواد بالاتره، ولی باور کن سخت نیست. امیدوارم به توصیه من عمل کنی و موفق بشی…

1 ❤️

567694
2016-12-07 04:01:27 +0330 +0330

اخه تو جقی ۱۵ ساله ک.یر محسنم نمیتونی بخوری .برو یاد بگیر اول ارضا درسته نه ارزا بعد بیا اینجا ک.س شر بنویس

0 ❤️

567708
2016-12-07 08:23:48 +0330 +0330

كسكش حرومزاده تويي ك حتي تو توهمات جقت مادرتو تصور ميكنيو بايد از خايه دار زد. بي ناموس

0 ❤️

567711
2016-12-07 08:30:25 +0330 +0330

تخم حروم

0 ❤️

567712
2016-12-07 08:51:25 +0330 +0330

این که کپی همون داستانه هست که چند روز پیش گذاشته بودن اونم سکس مامانش با مدیر ساختمون بود

0 ❤️

567752
2016-12-07 20:03:56 +0330 +0330

آفرین خیلی کار خوبی میکنی من درک میکنم تورو اصلا کی بهتر از خودمون که با مامانمون سکس کنیم تا نرن دنبال مردای دیگه

0 ❤️

567757
2016-12-07 20:55:18 +0330 +0330

حالا چرا ماجرای تجاوزتو دوست داری تعریف کنی؟

0 ❤️

567782
2016-12-07 22:01:07 +0330 +0330

و باز هم یک مجلوق حماسه افرید اخه کسکش تو مثلا چیکار میخوایی با محسن بکنی تو از همونایی هستی که میری تو گوگل سرچ میکنی چگونه سوسک را بکنیم

0 ❤️

567800
2016-12-07 23:08:41 +0330 +0330

ناموسا کشته این نظراتتونم دمتون گرم

0 ❤️

567806
2016-12-07 23:41:50 +0330 +0330

ملجوق یه کون هم به محسن بده تا رستگار شوی

قوانین اینجا نوشته ورود اطفال ممنوع اونوقت توسط خود مدیران داستانهاشون گذاشته میشه (dash)

0 ❤️

567858
2016-12-08 11:23:43 +0330 +0330

ناموسن خیلی بدجور کسشر تفت دادی
بدبخت خجالت بکش
چقدم کون خودشو پاره کرد بگه واقعیه
که داتی میکردی تو لوله پولیکا
ننت مومن بود ب سه نفر همزمان میداد
ب زرسغاته کستفت بود
میدونم بیسوادم
فوق لیسانسمم پولیه

0 ❤️

567871
2016-12-08 13:23:27 +0330 +0330

آشغال لجن خالی بند
کیر گراز دماوند تو کونت جغی
ننویس عقده ای ننویس

0 ❤️

567872
2016-12-08 13:29:37 +0330 +0330

یعنی خواهر ایندنیا رو گاییدم که یه بچه 14-15 ساله همچین کوس و شر هایی در مورد مادرش مینویسه.
آخه کونی تو که هنوز دستات رو هم نمیتونی لیس بزنی…
بعد گذاشتی بخوابه دوباره بلند شه
کیر محسن توی حلقت جغیه بی غیرت

0 ❤️

571896
2017-01-03 20:08:57 +0330 +0330

برا خودت یه پا ژان والژانی…دمت گرم که میکنی و انتقام میگیری

0 ❤️

600351
2017-05-24 09:25:45 +0430 +0430

من مادر آدمین رو گاییدم. ناموسشو گاییدم. همه کسش رو گاییدم. کوسکش این چیه میزاری تو سایت. آخه حرامی به فکر سایت نیستی به فکر ما باش
دیووس مهدکودک فرشتگان راه انداختی؟
مگه یکی از قوانین داشتن سن 18 سال نیست؟
کیرم دهنت این چه وضعیه؟

0 ❤️

708798
2018-08-08 10:12:52 +0430 +0430

تو فردین هستی حداقل از انتقامتم تعریف کن

0 ❤️

716336
2018-09-09 22:38:16 +0430 +0430
NA

یعنی با خاک انداز نعش تورو جمع کنند تورو سروته کنن یه جقی در میاد ازت تبریک میگم به درجه رفیع مادر جندگی خودتو رسوندی

0 ❤️

769605
2019-05-27 06:24:03 +0430 +0430

کره خر مامانت عصبی و مومن بود بعد جلوت با شورت میگشت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها