اسم من سروشه؛باید داستان ((کما رفتن کیرم)) خونده باشید که مال قبل از عید 90 بود؛اما حالا میخوام داستان 3 هفته پیش که خیلی جالب هم است براتون بگم:
عرضم به درزتون که من با چند تا از دوستام به کلاس موسیقی میرم؛
یه روز(حدود 3 هفته پیش) داشتم تو خیابون قدم میزدم که یهو دختر خالم پرید جلوم(اخه میدونید من زیاد اونو نمیبینم)گفت:سلام
گفتم:سلام؛این جا چه کار میکنی؟
گفت:دارم با چند تا از دوستام قدم میزنم؛
دیدم اشاره کرد و 2 تا دختر اومدن پیشمون؛
به هم دیگه معرفی شدیم:
اسم یکیشون (آیلار)بود اسم اون یکی هم (مینا) بود؛
بعد از کمی صحبت کردن من داشتم خداحافظی میکردم و میرفتم که دخترخالم جلومو گرفت و گفت:شمارتو بده؛
گفتم:شمارمو میخوای چه کار؟
گفت:میخوام داشته باشم؛
گفتم:بی خیال؛تا الان نداشتی بهتره که نداشته باشیش؛
خلاصه کلی بهونه اوورد تا آخرش شمارمو دادم؛
شمارمو که دادم خداحافظی کردمو رفتم؛
فرداش که رفته بودم سر کلاس موسیقی درست آخرای کلاسم بود که گوشیم زنگ خورد؛
جواب ندادم تا کلاسم تموم شد؛از ساختمون که اومدم بیرون دوباره زنگ خورد؛
شماره نا آشنا بود؛جواب دادم دیدم آیلاره؛
بعد از احوال پرسی فهمیدم که شمارمو دخترخالم داده بهش؛
گفت:میخواد منو ببینه؛
منم با گیتارم رفتم جایی که اون گفته بود؛ تو یه پارک
رفتم اون جا و دیدمش؛با هم رفتیم یه گوشه پارک نشستیم؛
کمی گفتیمو خندیدیم بعدش یکی از آهنگای شادمهرو با گیتارم براش زدم؛خیلی لذت برد؛
بعدش گفت میخوام باهات دوست شم؛
خیلی شکه(شوکه) شدم؛ برای چند لحظه تو صورتش نگاه میکردم؛
بعد گفت با من میمونی یا نه؟
گفتم:تو مگه دوست پسر نداری؟
گفت:نه؛با من دوست میشی؟
با کلی حرف زدن آخرشم بردمش و براش آب میوه گرفتم؛
خیلی خوش حال شد؛داشت بال در میاورد؛
بعدش خداحافظی کردیم و رفتیم خونه هامون؛
فرداش اس داد که میخواد منو ببینه؛
فردای همون روز رفتم سر قرار؛
(((زیر یه ساختمون بلند بود؛دیدم دیر کرده بهش زنگ زدم ببینم کجاست؛گفت:همون جا وایسا دارم میام؛؛؛یهو یه سطل آب از بالای ساختمون روم خالی کرد)))
برگشتم بالا رو نگاه کردم؛دیدم وایساده لب پنجره داره میخنده؛
گفتم:خیلی بامزه بود بی نمک؛
گفت:چرا عصبانی شدی یه شوخی بود؛حالا بیا بالا تا یه دست لباس بهت بدم؛
؛؛؛منم رفتم تو دهن شیر؛؛؛
رفتم بالا دیدم در بازه؛
گفت:بیا تو تا سرما نخوردی؛ منم رفتم تو خونه؛
یه اتاق بهم نشون داد و گفت:برو تو اتاق؛یه دست لباس رو تخت انداختم؛برو اونارو بپوش؛
منم رفتم تو اتاق؛دیدم یه دست لباس رو تخته؛
لباسای سر تا پا خیسمو در اووردم؛ تا اومدم اون لباسارو بر دارم دیدم آیلار لخت جلوم وایساده بود؛
بهم گفت: چیزی میخوای عزیزم؟
منم وایساده بودم همیجوری نگاش میکردم؛
یهو اومد منو پرت کرد رو تخت؛
منم گرفتمش و شروع کردیم از هم دیگه لب گرفتن؛
بعد اون یواش یواش از رو سینه ی من میرفت پایین تا به کیرم رسید؛
شروع کرد به ساک زدن؛
بعد اووردمش بالا و برگردوندمش و گذاشتم تو کونش؛طفلی آهش رفت هوا؛
بعد از 2 دقیقه گذاشتم تو کسش؛
پرده نداشت؛منم هیچی بهش نگفتم؛
بعد از این که کردم تو کسش اووردمش بالا تا دوباره ساک بزنه؛
دیگه داشتم ارضاء میشدم که دهنشو باز کرد و تمام آبمو خورد؛
آخرشم گفت:چه خوش مزه بود؛اگه بازم خواستم میدی؟
گفتم:نه؛
گفت:چرا؟
گفتم:اگه قراره هر دفعه که میام پیشت (واسه سکس)خیس بشم بهتره دیگه نبینمت؛
گفت:یه شوخی بود دیگه به دل نگیر؛
گفتم:باشه…
اینو گفتمو اون یه دست لباسیو که برام آماده کرده بود رو پوشیدمو رفتم؛
رفتم اون خطمم سوزوندم و به جاش یکی دیگه گرفتم؛و از اون موقع به بعد سعی کردم که دیگه آیلارو نبینم؛
به نظر شما کار درستی کردم؟
نوشته: Silverboy
Rude man
منتظرتیم داداش بدو بدو
برین به این پسره ی کونی
آره كار درستي كردي خطتو سوزوندي. توصيه ميكنم بري لولههاتم ببندي و سينههاتم عمل كني! آخه اگه يه بار ديگه زير ساختمونشون وايسي و بشناسدت، يا ميرينه رو سرت و بهت لباس نميده يا مياردت بالا و داداشاش ميكننت!
تو کلا اهل خطری هان؟؟!!!حیف که مامانم گفته حرف بد نزنم… دوستان از خجالتت درمیان…
bebin koskeshe tawahomi azun soale kirie tahe dastanet malum bud tu takhayolate tokhmit be ina fk kardi bad khasti beduni tu takhayolatet kos gofti ya na k un soalo porcdi :d badesh akhe mage kodum ghabresuni zndgi mkni k ashghalo eyne gaw a panjere mirizan birun unam ashghale abdar :d film ziad mibinia amu.dg a in kosshera nanewis waghtemuno nagir.beshin ba hamun tawahomatet jagheto bzan be kare mam kari nadashte bash.afarin
Damet garm mimi joon labod in yaru tu los angles bude ke yeho dokhtar khalash paride jelosh man nemidunam in aylar ke parde nadare kaso sahebi ham nadare
سلام عزیزان.آخه بچه جرقی اومدی مثلا کلاس بزاری ریدی با ر دسته دار.ما همچنان منتظره rude man هستیم تا داستانه اصلاح شده را بخونیم.بیا پس داداش
بچه هاخیلی جالبه.این بچه کونی خیلی از خود راضیه و فکر کرده یه گهی هست.جون من داستان کما رفتن کیرم را هم بخونید.اونجام داداشمون rude man از خجالتش در اومده.
از بس ملت دری وری مینویسن دیگه آدم نمیتونه بفهمه طنز نوشته یا واقعن توهم زده! آخه نکبت فک کردی چی هستی هان؟ واسه جق زدن هر توهمی به ذهنت رسید که نباید بیاری بذاری تو سایت ادمینم که دیگه واقعن شورشو در آورده هر چی داستان درست حسابی براش میفرستی چاپ نمیشه و یه مشت خزعبلات رو به جاش میذاره تو سایت
آیلار زنگ زد گفت فردا میخوام برینمت(ببینمت) بیای. گفتم باشه، فردا رفتم سر قرار گفت به به چه گیتار خوشگلی! گفتم میخوای بکنم تو کونت؟؟ گفت آآآهره…
همونجا لختش کردم از پشت گیتارو کردم تو کونش کم دیدم یه چیزی داره میخوره به کونم، برگشتم دیدم شادمهر جونه! همینجور داشتم حال میکردم یهو از خواب پریدم دیدم مامانم میگه سرووووش پاشو وقت جلقت گذشته عزیزم…
ها؟؟! :اس
ابرو ماه وخورشید وفلک جور شد.برای یه خر شانس دیگه .پوزملوک اگه تو اینقدر خوش شانس بودی اینجا چه غلطی میکردی ؟!باز یکی شب خواب دید ! صبح زودسلانه سلانه اومده، اینجا دستو صورتشو بشوره. سر صبحونه هم میگه من دیشب با اورسلا بودم
!!(منظورش حسین غول بوده).تا صبحونت رو بخوری من برم یه قیف مخصوص بیارم ،به بچه ها هم خبر بدم!!دیگه خودت میدونی چیه! تا چایی دوم رو بخوری اومدم.
آخه لانتوریه کلفت باز، دیرک لحاف دوزی دستته میگی گیتاره؟آخه بگم هرچی کیسه کشه چاخانه همون دیرک…حیف نمیخوام این قشر زحمت کش نسبت به این دیرک بد بین کنم.مردک اگه اولش میگفتی طنز یه چیزی!واز رو طنز صفتهای لمپنی بهم پرت کنین یه چیزی ولی نه فضایی که تو آفتابه چی توش چریدی.
بازم غیر قابل بخششه که اینطوری خودتو گنده سوپر من کنی! ولی خانمهارو (دور از جون همه خانمهای ایرونی ) با اون حرف زشت و رکیکت که خودت دیشب با عرق پشم خر خوردی اینجوری …نشون بدی… !.حتما حسین غول دیشب تو ملاجت (همه ببخشن) گوزیده که مثل مستهای آخر شب خونتو پیدا نکردی.صبحونتو خوردی بزن یچاک.
آخه چی بگم آقایون و خانوما معذرت آخه کوونیه چاقال بگیریم 0.1 % داستانت واقعیت باشه آدم دختره هات رو می پیچونه حقی کونی و جلقی هستی شانس بیاری نشناسم کی هستی وگرنه تیمی می گیرسممی کنیمت با این داستا تخمیت
من امروز زیاد حوصله تایپ کردن نداشتم ولی بنا به اصرار دوستای گلم اومدم تا ای میلی که همین الان از سیلور من اومد رو براتون بنویسم!ظاهرا داستانش تغییراتی داشته که ازم خواست تا براتون بذارم!
اصلاحیۀ شمارۀ6
منو که همتون میشناسین!بعد از قضیۀ کما رفتن کیرم دیگه دنبال دختر نمی رفتم تا اینکه یه روز دختر خالم رو با دوتا از دوستاش تو خیابون دیدم!احتمالا بشناسینش!اسمش کوزته.از وقتی که پیش خانوادۀ تناردیه رفته بود ندیده بودمش.حتی جرات نداشت بهم زنگ
بزنه!چون اون موقع از طرف اونا تنبه میشد.این دوری باعث شده بود که شمارۀ من از یادش بره.شمارمو بهش دادم و ازش خداحافظی کردم.راستی یادم رفت بگم نگو اون دوتا دوستاش نبودن و دخترای آقای تناردیه بودن!فرداش توکلاس گیتار بودم که دیدم گوشیم زنگ خورد.
شماره ناشناس بود.تا جواب دادم فهمیدم اون دختر لاغرۀ آقای تناردیست!نگو دیروز از من خوشش اومده و کوزت رو تو سیاه چال حبس کرده تا شمارمو ازش بگیره!کمی باهم صحبت کردیم بعد بنا به اصرار اون بیرون قرار گذاشتیم،کمی تو پارک قدم زدیم بعد یجا نشستیم که براش گیتار بزنم.
چند تا آهنگ از جواد یساری و عباس قادری براش خوندم.تا آهنگ تموم شد و چشمامو باز کردم دیدم همۀ انجمن کفتر بازای نظام آباد دورم حلقه زدن!اولش ترسیدم بعد دیدم که اومدن منو به بغل گرفتن و پرتم کردن هوا و هی میگفتن::"ایبیب هورا… ایبیب هورا"بعد گذاشتنم زمین.
منم بعد اینکه یکم به خودم اومدم احساس کردم سرم داره سنگینی می کنه!دستمو کشیدم به سرم دیدم لزجه!بالا سرمو که نگاه کردم دیدم آسمون سیاهه و صدای قار قار میاد.نگو کلاغا برا صدام جمع شده بودن و چون اطرافم شلوغ بود و بهشون توجه نکرده بودم اعصابشون به هم ریخته و …!
…!(از اون روز دیگه بهم میگن اَن من !یعنی مرد اَنی )خلاصه من با دختر آقای تناردیه رفتیم خونۀاونا تا لباسامو عوض کنم و دوش بگیرم.آخه خونه اونا نزدیک بود.دوش گرفتم و اومدم که لباس تمیز بپوشم دیدم دختر آقای تناردیه لخت ایستاده جلوم!بهش گفتم آخه کیر من به خواب اکبر عبدی رفته!
!(اشاره به داستان کما رفتن کیرم)باید تو کونم فوت کنی تا کیرم راست بشه!اونم چون تو کف من بود فوری قبول کرد.منم تا کیرم راست شد لفتش ندادم و زود کردم تو کسش دیدم!بعد دیدم که بعله خانوم اوپنه!منم چیزی بهش نگفتم!(جون من حالا یه چی می گفتی سبک شی!)
آبم اومد و همش رو خورد.بعد برای اینکه دفعه بعد هم منو بکشونه خونشون گیتارمو نگه داشت!منم گفتم هر چی میخوای با خود ببر گیتارو با خودت نبر!
بعدش اومدم بیرون و دیگه نرفتم اونجا دنبال گیتارم.به نظرتون کار خوبی کردم؟
نظر ندین دیگه نمی نویسم!
dokhmale_naznazi
ممنون از شما دوست عزیز،فقط خیلی هولی میذاشتی تموم شه بعد!امیدوارم همیشه لبتون خندون باشه
mimi joon ،sara sweet، sasan127، Dordo0oneh
از همتون ممنونم:-*
ruden_man
damet garm.
koli khandidam
silver an
gohi shodi.
indafe khodam mirinam behet ke hich dogvashi ghabolet nakone.
koni.chaghal.chakh kon
rasti ruden_man.
khoneye punkman khaliye biyayid onja
ای اعتماد بنفس ای خود شیفته ای قشنگ ای باحال ای شانس یار ای خوش تیپ ای دخترکش ای خاکی ای(برسونید بچه ها)…
یعنی خدا هرچی قدرت داشته واسه آفریدن این موجود به کار گرفته
این شخصیت یعنی تجلی گاه شکوه
من که هنوز نتونستم این همه ابهت و بزرگی رو حضمش کنم پس نمیتونم نظر بدم
آخه گشاد دروغ گو . سر 2 روز با دختر دوست شدی روز دوم کردیش ؟
خدا وکیل کی باور میکنه .غیر یه مشت گون گشاد لاشی مثل خودت .وقتی تو کف دوست دختر خالتی یه مشاوره از بچه بگیر بگو میخوام بکنمش چی کار کنم .نه بیای تخیلات ذهن کیریتو اینجا پیاده کنی.
دست همگی درد نکنه.مخصوصا rude.man جان.دمت گرم داداش خیلی حال دادی.
BA EJAZE MIKHAM TORKI BERINAM BEHESH
silver hamo sichiblar sana /
gash silver goton sil ver biza.
silver=pakesh kon bede be ma
baba baseshe boye gohesh hamejaro vardasht.
yeki atri odkoloni chizi bezane khafe shodim.
silver ranget chera ghahveyi shode???
chi.bolantar bego.
ahan ridan behet.
ki?
hame.hagh daran
To in wanafsaye dastanaye maskhare man 1dastan frestadam waqèan harji nabashe azin chertoperta behtare,nemdunam jera nemizaran
Dustan lotfan begid bezare,az dasteton rafte ha!
Hey waqt mizarid cherto pert mikhunid
To in wanafsaye dastanaye maskhare man 1dastan frestadam waqèan harji nabashe azin chertoperta behtare,nemdunam jera nemizaran
Dustan lotfan begid bezare,az dasteton rafte ha!
ديشب بچه ها ريدن به هيكلت كافي نبود? خيلي پر رويي كه دوباره به كس شعر نوشتنات ادامه دادي.
هر كي جاي تو بود ديگه اسم داستان نوشتن رو هم نمياورد
حالا که باهاش سکس کردی میپرسی کارت خوب بود یا نه؟
تلافی خیس کردنتو کردی؟
داستانت اصلاحیه می خواد منتظر باش !:D
اونی که تو داستان تخیلی تو بود مارمولک بود نه شیر اسمشو درست کن .داستانت طنز بود ولی یه سبک مزخرف. داستانت همش ایراد بود .آره کار درستی کردی یه بار تو تخیلت با یه مارمولک اينكاره بودی بسه :D بقیشو هم بچه ها از خجالتت در میان
ههههههههههههههههههههههههههههه
بعضیا واقعا تنشون میخاره
خدایی اینقد تیکه های ناب استفاده کردی که خوراک اصلاحیه شده متنت
سیلورمنی دیگه که دختر خالت یهو از آسمون میپره جلوت
خودت تنت میخاره
Rude man داداش بدو که سوژه رسید