تنها بودم تنهای تنها
به خاطر مسائلی از خونه زدم بیرون و رفتم کیش و خواستم چند روزی رو تنها باشم بدون هیچ مزاحمی
اما از بد روزگار اونتجا گیر افتادم
با چند تا دختر که به ظاهر خوب بودن آشنا شدم چند تا بازارو با هم رفتیم و بعد به بهانه در آوردن خستگیمون منو بردن خونشون
یکی که اسمش علی بود تو خونه بود
ظاهرش خیلی با محبت بود و از اول بجای اینکه از این شرایط هراس داشته باشم از اینکه اون توی خونه بود خوشحال شدم
رفتم ت یه اتاق که استراحت کنم
راستش یکم نگران بودمو خوابم نمیبرد
صدای درو شنیدم که باز شد
سعی کردم خودمو به خواب بزنم
یک لحظه نگاه کردم دیدم علی بود
خیلی آرووم اومد کنارم خوابیید
با محبت بغلم کرد
من تا اون موقع این حس و تجربه نکردم
اول استرس داشتم ولی استرسم تتبدیل شد به یه حس خووب
کلی نوازشم کرد
کم کم دستاش اومد سمت سینه ها
انقد با نوازش و مالشم میداد که هیچ مقاومتی نشون ندادم
گرمای لبشو هنوز رو لبام حس میکنم
کم کم چشمامو باز کردم تا متوجه بشه که بیدارم
ولی تا چشماشو دیدم غرق در محبت شدم
دیگه خجالت کشیدم به چشماش نگاه کنم
کم کم شلوارشو در آورد
حتی با محبت کمک کرد که منم لباسامو در بیارم
اولین باری بود که این حس و داشتم
انگار دوست داشتم که تجربه کنم
گرمای وجودش من دیوونه میکرد نفسم تند شده بود حس میکردم تو همین چند لحظه عاشقش شدم
حتی الانم خجالت میکشم بگم آلتشو میمالید به سینه ام
حس خوبی بود
یک لحظه به خودم اومدم من همچین آدمی نبودم سعی کردم از خودم جداش کنم انگار خدا هم کمکم کرد و بیشتر از این نزاشتم احساساتم به من غلبه کنن
سعی کردم زود برم بیرون
مستقیم رفتم فرودگاه
و تا به امروز که هنوز مجردم این داستان وبرا کسی تعریف نکردم حتی به خاطر عذاب وژدانم نتونستم با کسی ازدواج کنم.
نوشته: رها
الان كه به ما گفتي خالي شدي ؟؟اگهوجدانت راحت شد بيا پيش من …
تیتر داستان از خود داستان طولانی تر بود.
.
.
.
.
.
.
.
وژدان؟!
خیلی کوتاه ولی به دل نشین بود . میدونی رها جان کار درست را انجام دادی. از اینکه ادمی مثل تو ه8ست که حجب و حبا داشته باشه خیلی خوش حالم.البته نه اینکه فکر کنید من ار این مذهبی ها هستم ولی ادم باید در هر حال باید حجب و حیا داشته باشه .
[quote=اسگل]حتی الانم خجالت میکشم بگم آلتشو میمالید به سینه ام[/quote]
ای جان! تو که دل همه رو بردی با این خجالتی بودنت؟!! ابله, دیگه ننویس! پلشت!آبروی اسم “رها” را هم برده!
کیر تو مغزت جـــــــــــــــــــــــــغــــــــــــــــــــــــی
ای خدا هی میگم فحش ندم نمیزارن . اخه کونی تو به جهنم ما پسرا دختر بیاد زیر دستمون شروع کنیم به لخت کردنش حضرت ادم هم بیاد تا نکنیمش ولش نمیکنیم حالا چی شد اون ولت کرد . برو برو جغی من که میگم کونت گذاشته و بیرونت کرده
اخه کونی.تومیدونی کیش باکدوم ک نوشته میشه?مادرکونی حتم دارم ازشهرتون اونورترنرفتی.چه برسه بری کیش
خیلی زیاد بود دفعه دیگه که خواستی بنویسی البته ننویسی بهتره کمترش کن!:D
اشكال نداره،اولين باره كه داره كس شعر مينويسه،تجربه نداره .٠.٠.٠.دفعه ى بعد كه دارم ميكُنَمت يه قلم و كاغذ بردار،خودم بهت ميگم چى بنويسى…
افرین خوب بود بهتره عذاب وجدان نداشته باشی عمدا که اینکارو انجام ندادی سعی کن دیگه از این اشتباها نکن چون ایندت تباه میشه
بي سرو ته بود بي مزه