رها در کیش تنهای تنها

1392/03/02

تنها بودم تنهای تنها
به خاطر مسائلی از خونه زدم بیرون و رفتم کیش و خواستم چند روزی رو تنها باشم بدون هیچ مزاحمی
اما از بد روزگار اونتجا گیر افتادم
با چند تا دختر که به ظاهر خوب بودن آشنا شدم چند تا بازارو با هم رفتیم و بعد به بهانه در آوردن خستگیمون منو بردن خونشون
یکی که اسمش علی بود تو خونه بود
ظاهرش خیلی با محبت بود و از اول بجای اینکه از این شرایط هراس داشته باشم از اینکه اون توی خونه بود خوشحال شدم
رفتم ت یه اتاق که استراحت کنم
راستش یکم نگران بودمو خوابم نمیبرد
صدای درو شنیدم که باز شد
سعی کردم خودمو به خواب بزنم
یک لحظه نگاه کردم دیدم علی بود
خیلی آرووم اومد کنارم خوابیید
با محبت بغلم کرد
من تا اون موقع این حس و تجربه نکردم
اول استرس داشتم ولی استرسم تتبدیل شد به یه حس خووب
کلی نوازشم کرد
کم کم دستاش اومد سمت سینه ها
انقد با نوازش و مالشم میداد که هیچ مقاومتی نشون ندادم
گرمای لبشو هنوز رو لبام حس میکنم
کم کم چشمامو باز کردم تا متوجه بشه که بیدارم
ولی تا چشماشو دیدم غرق در محبت شدم
دیگه خجالت کشیدم به چشماش نگاه کنم
کم کم شلوارشو در آورد
حتی با محبت کمک کرد که منم لباسامو در بیارم
اولین باری بود که این حس و داشتم
انگار دوست داشتم که تجربه کنم
گرمای وجودش من دیوونه میکرد نفسم تند شده بود حس میکردم تو همین چند لحظه عاشقش شدم
حتی الانم خجالت میکشم بگم آلتشو میمالید به سینه ام
حس خوبی بود
یک لحظه به خودم اومدم من همچین آدمی نبودم سعی کردم از خودم جداش کنم انگار خدا هم کمکم کرد و بیشتر از این نزاشتم احساساتم به من غلبه کنن
سعی کردم زود برم بیرون
مستقیم رفتم فرودگاه
و تا به امروز که هنوز مجردم این داستان وبرا کسی تعریف نکردم حتی به خاطر عذاب وژدانم نتونستم با کسی ازدواج کنم.

نوشته: رها


👍 0
👎 1
59248 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

382386
2013-05-23 12:07:14 +0430 +0430
NA

بي سرو ته بود بي مزه

0 ❤️

382387
2013-05-23 12:15:54 +0430 +0430
NA

الان كه به ما گفتي خالي شدي ؟؟اگهوجدانت راحت شد بيا پيش من …

0 ❤️

382388
2013-05-23 13:45:13 +0430 +0430
NA

تیتر داستان از خود داستان طولانی تر بود.
.
.
.
.
.
.
.
وژدان؟!

0 ❤️

382389
2013-05-23 14:20:31 +0430 +0430
NA

خیلی کوتاه ولی به دل نشین بود . میدونی رها جان کار درست را انجام دادی. از اینکه ادمی مثل تو ه8ست که حجب و حبا داشته باشه خیلی خوش حالم.البته نه اینکه فکر کنید من ار این مذهبی ها هستم ولی ادم باید در هر حال باید حجب و حیا داشته باشه .

0 ❤️

382390
2013-05-23 16:52:24 +0430 +0430
NA

[quote=اسگل]حتی الانم خجالت میکشم بگم آلتشو میمالید به سینه ام[/quote]
ای جان! تو که دل همه رو بردی با این خجالتی بودنت؟!! ابله, دیگه ننویس! پلشت!آبروی اسم “رها” را هم برده!

0 ❤️

382391
2013-05-23 18:15:22 +0430 +0430
NA

همش چرت و دروغه

0 ❤️

382392
2013-05-24 09:02:47 +0430 +0430
NA

نمیدانم خودت خواستی پس جرا اعذب وجدان نداری تاتلم

0 ❤️

382393
2013-05-24 09:51:41 +0430 +0430

کیر تو مغزت جـــــــــــــــــــــــــغــــــــــــــــــــــــی

0 ❤️

382394
2013-05-24 12:29:04 +0430 +0430
NA

sms بود؟دوست پسر من اس ام اس هاش طولاتره خخخخخخخخخ

0 ❤️

382395
2013-05-24 13:34:19 +0430 +0430
NA

ای خدا هی میگم فحش ندم نمیزارن . اخه کونی تو به جهنم ما پسرا دختر بیاد زیر دستمون شروع کنیم به لخت کردنش حضرت ادم هم بیاد تا نکنیمش ولش نمیکنیم حالا چی شد اون ولت کرد . برو برو جغی من که میگم کونت گذاشته و بیرونت کرده

0 ❤️

382396
2013-05-24 14:45:22 +0430 +0430
NA

اخه کونی.تومیدونی کیش باکدوم ک نوشته میشه?مادرکونی حتم دارم ازشهرتون اونورترنرفتی.چه برسه بری کیش

0 ❤️

382398
2013-05-24 16:30:51 +0430 +0430
NA

خیلی زیاد بود دفعه دیگه که خواستی بنویسی البته ننویسی بهتره کمترش کن!:D

0 ❤️

382399
2013-05-24 18:02:56 +0430 +0430
NA

اشكال نداره،اولين باره كه داره كس شعر مينويسه،تجربه نداره .٠.٠.٠.دفعه ى بعد كه دارم ميكُنَمت يه قلم و كاغذ بردار،خودم بهت ميگم چى بنويسى…

0 ❤️

382401
2013-05-24 18:38:31 +0430 +0430
NA

دیوااااااااااااااااانست این

0 ❤️

549900
2016-07-22 15:47:00 +0430 +0430

افرین خوب بود بهتره عذاب وجدان نداشته باشی عمدا که اینکارو انجام ندادی سعی کن دیگه از این اشتباها نکن چون ایندت تباه میشه

0 ❤️