رهبر کره خیالی

1396/07/03

.در حالیکه داشتم تو ذهنم برای سکس با گربه همسایه نقشه میریختم.صدای زنگ گوشیم افکارم رو بهم ریخت دوستم علی پشت خط بود و با هیجان خاصی گفت :ششمین آزمایش هسته ای کره شمالی با موفقیت انجام شد منم در جوابش گفتم خوب به دودولم که باعث ناراحتیش شد .و گوشی رو قطع کرد.باز به فکر فرو رفتم و در ذهنم رهبر کره شمالی رو دیدم که لخت با اون بدن سفید و گوشتیش بدون حتی یک مو جلوم زانو زده و داره ساک میزنه برام، همینجوری که داشتم حال میکردم ناگهان پدرم در اتاق رو بدون اینکه اجازه بگیره باز کرد و اومد تو و گفت :دمش گرم ترامپ قراره کره شمالی رو تحریم کنه منم تو دلم گفتم خوب به تخم اسب رستم ای توف تو این شانس که همش زد حال میزنید نمیشه ما رو با افکارمون تنها بزارید.پدرم گفت: یک مادری از کره شمالی بگاد این ترامپ که دیگه از این گنده گوزی ها نکنه منم گفتم پدرم خوب چه دخلی به ما داره .یک نگاه غضبناکی کرد و گفت هیچی از سیاست حالیت نیست پسر، در رو بست و رفت .منم که اسم ترامپ رو شنیدم سریع ذهنم زوم شد روی دختر خوشکل و نازش ، تا مرز عروسی پیش رفتم که مادرم داد زد پسرم بدو بیا نهار آماده است.همیشه میخواستم سیاست رو با سکس قاطی نکنم ولی موفق نمیشدم .موضوعات و بحث ها رو قاطی میکردم و همون چیزی که خودم میخواستم تو ذهنم شکل میدادم و انتظار داشتم جامعه هم با افکار من خودش رو وقف بده و اگر این اتفاق نمی افتاد سرخورده میشدم.تصمیم گرفتم برم پیش یک دکتر روانشناس تا شاید از این افکار رهایی پیدا کنم.دوستم یک خانم دکتر معرفی کرد.یک وقت گرفت قرار شد برم پیشش .همیشه از دکتر و مطب فراری بودم ولی اینبار مجبور بودم و یک حسی بهم میگفت قراره اتفاقات خوبی برام بیفته .همینکه وارد مطب شدم با یک خانم منشی خشکل و جذاب مواجهه شدم که مسیر زندگی من رو عوض کرد ایشون به حدی خشکل بود که اگر رییس جمهور میشد.تمام تحریم ها برداشته میشد.صبر کردم تا منو صدا بزنه لحظات فانتزی خوبی بود تا لحظه موعود رسید.خانم منشی منو صدا زد و از لحن گفتارش فهمیدم که داره پا میده .خلاصه فضای عجیبی بود .حس پیت بول رو داشتم که کلی پلنگ دورش رو گرفتند.کنجکاو بودم تا ببینم خانم دکتر چه شکلی میتونه باشه.قلبم داشت از حلقم میزد بیرون وارد اتاق که شدم انگار که در بهشت بر رویم باز شد خانم دکتر را دیدم که به استقبالم اومده و خوش آمد گویی میکنه با اون صورت جذابش و اون باسن برجسته ش بهم دست داد .عطر خاص و زنونه ای زده بود که فضا رو متحول کرده بود.خانم دکتر ازم پرسید "خوب پسر خوب مشکلت چیه.تپش قلب گرفته بودم و میترسیدم تا مشکلم رو بگم ازم بدش بیاد. ولی با اصرار زیادش مشکلاتم رو بهش گفتم.که اونم داشت با دل و جوون گوش میداد در آخرم به خانم دکتر گفتم به نظرتون درد دوای من چی میتونه باشه .خانم دکتر یک لبخند سکسی زد و بلند شد و یک چرخی زد و باسنش رو لرزوند و با همون صدای جذابش گفت دلت میخواد با من سکس کنی تا مشکلت حل شود.منم که همینجور آب از لب و لوچه هام آویزون بود گفتم با کمال میل.اومدم که دستش رو بگیرم، بکشونم رو تخت ،پدرم رو دیدم که میگفت :مرتیکه نره خر به چی فکر میکنی مگه مادرت نگفت نهار آماده است بیا منتظرتیم.

نوشته: S@@@ber


👍 21
👎 2
1442 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

654332
2017-09-25 20:59:47 +0330 +0330

قشنگ بود 🙄

0 ❤️

654343
2017-09-25 21:09:43 +0330 +0330

با این داستانها فکر کنم فردا پای گالیله هم وسط کشیده بشه که با ماری کوری سکس کرده

1 ❤️

654375
2017-09-25 21:41:15 +0330 +0330

تو شهوانی مواد پخش کردن؟؟ امشب چتونه شماها!!

3 ❤️

654417
2017-09-26 00:03:06 +0330 +0330

لطفا به اسم نویسنده توجه کنید…همین!^-^

حاج صابر از کی تا حالا زدی تو کار داستان؟

2 ❤️

654419
2017-09-26 00:05:58 +0330 +0330

البته بدک نبود داستانش…ولی خب،همچینم خوب نبود…البته این نظر منه و بس…ضمنا!ترامپ هیچ گهی نمیتونه بخوره!(گفتم اینجا هم پست نسبتا! سیاسی بزارم!^-^)

1 ❤️

654436
2017-09-26 03:59:04 +0330 +0330
NA

ﺻﺎﺑﺮ ﺩﺱ ﺑﻪ ﻗﻠﻢ ﺷﺪﻱ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﻓﻮﺭ ﺍﻟﻠﻪ

1 ❤️

654444
2017-09-26 04:55:25 +0330 +0330

این ماه عسل کلی از داستانای سایت بود … آخ که چقدر شادمون کردی روح پدرت شاد

0 ❤️

654458
2017-09-26 07:18:38 +0330 +0330

حاجی روحت شاد ?

0 ❤️

654471
2017-09-26 09:08:01 +0330 +0330

یه کم اروتیکم میذاشتی تنگش خب 🙄

0 ❤️

654511
2017-09-26 15:21:42 +0330 +0330

دوباره خوندمش…حاج صابر ناموسا طنزنویسیت از تاپیک زدنت بهتره ها!^-^

1 ❤️

654680
2017-09-27 09:34:46 +0330 +0330
NA

اینطور که از شواهد برمیاد کونمون دیگه امنیته سوراخی نداره داداش تو افکارت عالمی رو گایش نمودی ولی باباتم تو رو به روشی خاص بگایید .متشکر از دیدگاهت در مورده مردان و زنان عالمه سیاست

0 ❤️