روز نحس

1391/07/04

این قضیه پنج سال پیشِ ، واقعی ِ در مورد خودم ، ایراد ِ املایی انشایی نگیرید
اگر هم خواستید در موردم قضاوت کنید به چشم یه دختر شانزده هفده ساله ماجرا رو ببینید. هدفم فقط سکسی بودن داستان نیست این چیزیه که به هیچکس نگفتم نیاز داشتم اینو با بعضیا قسمت کنم شاید بعد از چند سال از ناراحتیم کم بشه
بعد از سه سال…بعد از سه سال بالاخره میبینمش . وقتی بهم گفت واسه کاری داره میاد شهرمون هم خوشحال بودم از اینکه بالاخره کسی رو که سه سال باهاش تلفنی حرف زده بودم میبینم از یه طرفی هم بعد از اون همه زجری که بهم تحمیل کرده بود دیگه دوسش نداشتم . از چهارده سالگی تلفنی باهاش حرف میزدم اولین دوست پسرم بود حالا که دو ماه مونده بود به تولد هفده سالگیم قرار بود ببینمش. تو ای سه سال هیچ جوره بهش خیانت نکرده بودم ، حتی تلفنی هم با هیچکس دیگه حرف نزده بودم . وقتی اومد زنگ زد به گوشیم گفت یکی از شهرستان های اطراف ِ و من برم پیشش . تا حالا تنهایی پامو از شهر بیرون نزاشته بودم گفتم نمیام اگه تو راه اتفاقی واسم افتاد چی؟ واسش مهم نبود، گفت اتفاقی نمیافته… گفتم میترسم نمیام عصبانی شد سرم داد زد هم جا خوردم هم ترس برم داشت دلم خیلی شور میزد ولی قبول کردم که برم. از مدرسه به بهونه مسابقات تیمی که عضوش بودم زدم بیرون . با دلهره و ترس سوار تاکسی شدم و رفتم اون شهرستان نزدیک .یک ساعت راه بود . رسیم . با دوسش با ماشین اومد . نه سال از من بزرگتر بود هیکلش هم سه برابر من. از بس ترس و دلهره داشتم نمیتونستم بهش دقت کنم . با نگاهش داشت منو میخورد . گفت خونه دوسش میریم . میدونستم منو واسه چی میخاد . تو این سه سالی که تلفنی حرف میزدیم سعی کرده بود به من بفهمونه سکس واسش خیلی مهم ِ . نظری راجع به سکس نداشتم عکس سکسی دیده بودم زن و مردای لخت تو بغل هم در حال بوسه و کیر مرده تو زنه.
به نظر باید خوب میومد…
چند دقیقه بعد گفت خونه دوستم نمیشه با ماشین میریم دور میزنیم. بدون هیچ حرفی سوار شدم میترسیدم باز عصبانی بشه داد بزنه هر لحظه بیشتر ازش بدم میومد پیش خودم فکر میکردم کاشکی نیومده بودم ولی به خودم دلداری که میدادم بهتر بشه…
دوستش نشست صندلی راننده خودش عقب پیش من. با تعجب پرسیدم دوست واسه چی میاد؟ گفت ماشین اونه خودش باید باشه.
از لحظه ای که سوار شد از رو مانتو دستش رو سینم بود . چندشم میشد ولی باز چیزی نگفتم هر لحظه منتظر لذتی بودم که هیچ وقت نیومد . دوستش تو یه جای پرت مثل بیابون نگه داشت و از ماشین پیاده شد رفت یکم دورتر پشت به ما وایساد.
دکمه مانتوم رو باز کرد و سینم رو تو دستش گرفت . . تو ماشین که نشستم فهمیدم دیگه چاره ای ندارم حالا که اومده بودم باید به حرفاش گوش میدادم اگه هم میخاستم کارایی که میگه رو انجام ندم ممکن بود به زور کارشو پیش ببره . جلو دوتا مرد من هیچ شانسی نداشتم. بهم گفت شلوارت رو در بیار . نگاهش کردم انتظار محبت داشتم… محبتی نبود همش هوس بود. شلوارم رو در آوردم . یه شرت سفید پام بود، بدنم تو نور آفتاب برق میزد و اون حشری تر میشد.بهش گفته بودم خودم دست کردم تو کسم پرده ام رو حس نکردم .قبلا در مورد پرده ها خونده بودم فکر میکردم پرد ه ام حلقوی باشه اونم از خدا خاسته گفت خوب از جلو سکس میکنیم ، حتی بهم نگفت یه دکتر برو ببین چه جوریه!!خودم هم عقلم نرسیده بود
شلوارم رو در آوردم اونم شرت و شلوارش رو کشید پایین گفت بیا رو پام. پاهام رو دو طرفش گذاشتم نشستم رو رون پاش .تو ماشین جا تنگ بود اذیت میشدم . هیچ وقت اولین سکسمو تو ماشین تصور نکرده بودم. گفت بیا بشین رو کیرم .کیرش خیلی کوچیک بود . اصلا تحریک نشده بودم تقریبا خشک بودم .با اینکه کوچیک بود ولی میترسیدم. آروم خودم رو روش تنظیم کردم خاستم کم کم بشینم که یه دفعه منو کشید پایین؛ خیلی دردم اومد از درد شونه ش رو گاز گرفتم . احساس میکردم همه غرورم خرد شده منو کشید عقب . خون نیومده بود . تو چشام نگاه کرد و گفت تو قبلا سکس داشتی…این بد ترین قسمت اون روز نحس بود . صدای شکستن تک تک ذرات وجودم رو حس میکردم نمیدونستم چی بهش بگم .آدم تو اولین سکس اینو از طرفش بشنوه ، حرفش خیلی واسم سنگین بود. چند بار تلمبه زد گفت میخام بکنم تو کونت منو تو اون یه وجب جای ماشین خم کرد بعد انگشتش رو تف زد و کرد تو کونم از درد جیغ زدم پام سر خورد افتادم کف ماشین . یه دستمو گرفت بلندم کرد گفت نمیخای کون بدی نمیخاد ادا در بیاری . گفتم خیلی دردم اومد گفت مثل قبل بیا بشین رو کیرم . نشستم . اون داشت تلمبه میزد منم درد داشتم هیچ لذتی واسم نداشت فکر میکردم حتما سکس همینه. بعد از چند بار تلمبه آبشو تو دستمال خالی کرد. کیر کوچیکش از قبل هم کوچیکتر و زشتر شده بود . به من گفت لباسات رو بپوش . خودش هم لباساش رو پوشید . صدای دوستش زد . منو رسوندن تا ترمینال یه تاکسی واسم گرفت گفت برو بعدا بهت زنگ میزنم . کل راه برگشت رو گریه میکردم . پشیمون بودم الان هم پشیمونم . چیزی که میتونست بهترین خاطره زندگیم باشه یکی از بدترین هاش شده

شاید داستان خوبی نبوده باشه ولی واقعی بود
فکر کنید به درد و دل من گوش کردید

نوشته: ecaanus


👍 0
👎 1
28877 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

335996
2012-09-26 00:12:17 +0330 +0330

kari bod ke khodet kardi

0 ❤️

335998
2012-09-26 00:32:06 +0330 +0330

به این کارت میگن خریت محض

0 ❤️

335999
2012-09-26 00:41:57 +0330 +0330

ما یه مثل داریم که میگه کس خلان در جهان صنعتگرند…البته این رو ولش کن این یکی رو بچسب(اونم دو دستی)
کس خلان به بهشت نمی روند…
راستش رو بخوای الان بین رو راهی گیر کردم که به تو بگم کس خل یا به اون بنده ی خدا…البته فکر کنم هر دوتاتون لیاقت داشتن یه همچین لقب زیبایی رو داشته باشید و اما دلیل کس خل بود جنابعالی:
دختر خوب میگه دل خوشی ازش نداری…میگی فقط میخواست باهات سکس کنه و میدونستی که بخاطر هوسش باهات بوده.
وقتی هم که اومد شهرستان و تو میگفتی نمیام سرت داد زد و هزارتا کوفت و زهر مار دیگه ولی باز کرمت گرفت و رفتی پیشش (اینجاست که برادران مثل کرم از خود درخت هست رو بکار میبرن)
و اما دلیل کس خل بودن اون مرتیکه نره خر لاشی که ایشالا خیر از جوونیش نبینه:
مرتیکه ی کس خل از یه شهرستان دیگه سه سال با تو تلفنی حرف زده که فقط یه سکس درپیتی اونم توی ماشین باهات داشته باشه؟
با این تعریفایی که تو کردی کس خله دیگه…جون من کس خل نیست؟
البته دیدم که دختر و پسر با هم حرف میزنن اما بینشون عشق و علاقه است که باعث شده این همه مدت با هم باشن بدون این که حتی به فکر سکس بیوفتن.
حالا بگذریم…
از لحاظ داستان نویسی کارت خوبه فقط باید یه خورده بیشتر کار کنی مخصوصا روی توصیف صحنه ها.
متنت یکنواخت بود…بعضی جاهای داستان باید بره روی دور تند و بعضی دیگه از جاهاش روی دور کند یا بقول خارجیا بره روی slow ;-)
مثلا اتفاق های توی ماشین رو باید روی دور کند تعریف میکردی اونم با توصیف کامل احساسات و اتفاق هایی که پیش اومد.
ادامه بده و بازم بنویس…امیدوارم پیشرفت کنی.

0 ❤️

336000
2012-09-26 01:29:49 +0330 +0330

یه روز یه پسری با دوست دخترش قرار میذاره، دختره هر چی فکر میکنه هیچ بهانه ای واسه بیرون رفتن پیدا نمیکنه، به مامانش میگه من امروز استخر دارم! و به این بهونه از خونه میزنه بیرون و میره سر قرار. سر قرار پسره ازش میپرسه: امروز با چه بهونه ای زدی بیرون؟ دختره هم میگه به بهانه استخر،پسره هم میگه خب اگه با این سرو وضع بری خونه که میفهمن، پس بیا خونه ما سر تو خیس کن بعد برو خونه. دختره هم قبول میکنه و با هم میرن خونه پسره. دختره میره حموم تو این موقع پسره به دوستاش زنگ میزنه. دوستاش که میرسن هر کدومشون یکی یکی میرن توی حموم و کاراشون میکردن میومدن بیرون. آخرین دوستش که میره تو هر چی منتظر میمونن نه دوستش میاد بیرون نه دختره. وقتی میرن توی حموم میبینن هر دو تای اونا رگ دستشون رو زدن و پسره با خونش نوشته بود : نامردا . . . خواهرم بود.

0 ❤️

336001
2012-09-26 05:33:18 +0330 +0330
NA

Khanum khanuma, merC ke darde del kardiyo la aqal darsi shod va3 baqiye 2khrara, khodetam pashimuni vali ensafan in karet hich tojihi nadare, omidvaram khoshbakht beshi.

0 ❤️

336002
2012-09-26 05:52:45 +0330 +0330
NA

دردلت رو اینجا متلاشی نکن…
ننویس…
افرین کسخول خوب!..
ننویس…

0 ❤️

336003
2012-09-26 06:38:03 +0330 +0330
NA

سیکتر بابا

0 ❤️

336004
2012-09-26 07:26:55 +0330 +0330
NA

تا یاد بگیری کدوم پسرا واسه هوس میخوانت یا واسه عشق

0 ❤️

336005
2012-09-26 07:51:22 +0330 +0330
NA

و اینجاست که باری دیگر کس‌خلان حادثه آفریدند…
گفتی که بعد کلی مزخرفات، توی سن 17 سالگی قرار بود اونو ببینی؛ قبلش گفتی بودی که این مربوط میشه به 5 سال پیش، یعنی 5-17 مساوی میشه با 12 سالگیت؛ اما بعدش گفتی که از 14 سالگیت باهاش حرف میزدی!!!
کفتار پیر عزیز هم که آنچه باید گفته میشد را هم که گفت: دختر خوب میگه دل خوشی ازش نداری…میگی فقط میخواست باهات سکس کنه و میدونستی که بخاطر هوسش باهات بوده.
—نوشتی: نه سال از من بزرگتر بود هیکلش هم سه برابر من. از بس ترس و دلهره داشتم نمیتونستم بهش دقت کنم . با نگاهش داشت منو میخورد . گفت خونه دوسش میریم . / / / خب تو وقتی اون صحنه رو دیدی، چرا دوباره خودتو راضی کردی که به حرفاش گوش بدی و راضی بشی که باهاشون به جایی که میخوان بری؟ ضمنا خودتم قبل از اون میدونستی که تنها هدفش سکس با توئه، اگر هم تا اون موقع شکی داشتی، اون روز با دیدنشون، شکت به یقین تبدیل شد. مع ذلک از هر زاویه ای که نگاه کنیم، به نتیجه به غیر کس خلی سرکار علیّه نمیرسیم. بازدید از این سایت برای زیر 18 ساله ها ممنوعه، اون وقت تو، تو 14 سالگی میری شهرستان همجوار کس بدی؟ از آنجا که تو 17 سالگیت هستی و ممکنه بهت بربخوره، اما بهتره آدرس و نشانی دقیق ما‌درتو برام بفرستی؛ چون بر من است که ماتحت ما‌در دختری همچون تو رو به فنا بدم …

0 ❤️

336006
2012-09-26 08:04:08 +0330 +0330
NA

خاطرات توهم آمیزت و واسه خودت نگه دار!
<ستاد ثبت احوال امروز تعطیل است!>

0 ❤️

336007
2012-09-26 11:03:01 +0330 +0330
NA

اگرراستش ميگفتي سبك ميشدي اينجاهمه زرنگن نميتوني كلاه سركسي بزاري حقيقت اين بود سه سال پسرمردم پيچوندي تيغ زدي خيانت كردي تادستت خوند قرارگذاشت عكس يافيلم خيانتت نشونت داد بهت ثابت كرد پرده نداري بعد ميخ اسلام تو سرزمين كفر فرو كردو… سه سال وجدانت گول زدي اما اينجا نتونستي ودركل ريدي.پاشو برو خودت بشور بوگند خفه شدم چون گفتي دردل كردي نميتونم ازخجالتت دربيام.

0 ❤️

336008
2012-09-26 13:39:13 +0330 +0330
NA

آی مردم به من کمک کنید
یه مشکلی پیش اومده
من نمیدونم بعد از خوندن این نوشته
باید بخندم یا باید گریه کنم این دختره کسخل واقعی واقعا کسخل کنندس

0 ❤️

336009
2012-09-26 15:49:12 +0330 +0330

حالا شماها چرا اینو دعوا میکنید طرف سنش کم بوده دیگه
مشکل از اون کساخیل(کس خل ها)ی هست که میخوان ترتیب هر دختری میشناسن رو بدن

غصه ی گذشته رو نخور و به هر کسی هم اعتماد نکن

0 ❤️

336010
2012-09-26 17:47:53 +0330 +0330
NA

خوب عزیزم تا تو باشی یا بگیری به پسرا اعتماد نکنی ما پسرا شیطانیم در ضمن هیچ وقت تنهایی جایی نرو باشه بعدشم یاد بگیر با پسرا بیرونه شهر قرار نزاری

0 ❤️

336011
2012-09-26 22:39:03 +0330 +0330
NA

کسخل برو کلات و بنداز عرش شاید بدتر از اینا سرت میومد از حالا محتاط باش تا اینجوری کیر نخوری

0 ❤️

336012
2012-09-27 04:14:25 +0330 +0330
NA

سعی کن فراموش کنی.اتفاقی که افتاده

0 ❤️