روزای خوب من

1390/07/04

منو رضا تو دانشگاه با هم اشنا شدیم همو خیلی دوست داشتیم ولی با این وجود تو دو سال اول رابطه مون هیچ سکسی با هم نداشتیم تا این که رضا منو به خونش دعوت کرد خونه ساده ای داشت بیشتر زمانیکه اونجا بودم راجع به درسا و دانشگاه حرف زدیم من یه کتاب از قفسه برداشتم و روی زمین نشستم رضا هم کنارم نشست تو همون حال یه یهو روی گونمو بوسید بعد لباشو کشید روی گونم تا به لب هام رسید و لبامو بوسید دلم هوری ریخت بهم گفت مانتو تو دربیار من فقط نگاش کردم بعد امد و خودش مانتو و بلوزمو دراورد و محکم منو تو بغلش گرفت حس خاصی داشتم هم خجالت میکشیدم هم لذت میبردم خودمو محکم تو بغلش نگه داشته بودم که هم تو چشماش نگاه نکنم هم از اغوش گرمش لذت ببرم با این که دوست نداشتم برم خودم از تنش جدا کردم گفتم میخوام برم فهمیده بود که من از کارش شکه شدم ازم عذر خواهی کرد و کمکم کرد تا لباسامو بپوشم تو همین حال گفت فردا هم بیا پیشم میخوام یه ناهار خوشمزه درست کنم بهت قول میدم دیگه این کارو نکنم منم قبول کردم . اونشب خودمو اماده کردم چون میدونستم که رابطه من و رضا وارد فاز جدیدی شده فردا صبح بهترین لباسمو پوشیدم و بهترین عطرمو به خودم زدم و راهی خونش شدم .اتاقش تاریک کرده بود و روی زمین یه پتو با دو تا بالشت گذاشته بود انگار بر خلاف قولش خودشو کاملا اماده کرده بود نشستم رو تختش اونم نشست رو زمین روبروم بعد شروع کرد جکای سکسی گفتن داشتم کم کم تحریک میشدم اتاق تاریک و اون رختخوابو اون حرفا … یهو وسط حرفاش پریدم بغلش حس میکردم تو وجودش غرق شدم لباسامو تند تند در اورد فقط شورتو سوتین تنم بود لباسا خودشم دراود به جز سرتش بعد خوابید کنارم و ازم لب میگرفت دو تا پاشو گذاشت کنار تنم و دستشو برد زیر کمرم و سوتینمو باز کرد سینه هامو میخورد یه سینمو میخورد و اون یکی رو با دست میمالید بعد دستشو کرد تو شرتم من ترسیدم دستشو دراوردم گفت نترس کاری ندارم بعد شروع کرد با کسم بازی کردن من پشت کردم بهش اونم همینجور که دستش تو شرتم بود گردنو گوشمو میخورد صدای ناله هام بیشتر تحریکش میکرد شرتمو بیرون کشید و خوابید روبروم کیرشو گذاشت لای پام و تکون میداد دستای مردونشم رو سینم بود خیلی تحریک شده بودم بعد پامو باز کرد و توی کسمو خورد دیگه تحمل نداشتم اه و ناله میکردم دوس داشتم جیغ بکشم بهم گفت برام ساک بزن من از تو فیلما یاد گرفته بودم اول سرشو لیس زدم بعد تا ته کردمش تو دهنم بعد از زیرش زبون زدم تا نوکش حسابی حشری شده بودیم دوباره منو خوابوند گفت پاهاتو باز کن بعد خوابید کنارم سینه هامو میخورد و با کسم بازی میکرد انقد تحریک شده بودم که پاهام بی اختیار جمع میشد پاهامو با پاهاش باز کرد و پاشو گذاشت رو پام که تکون نخوره و هی باهاش بازی میکرد بعد به پشت خوابوندم و با کونم بازی کرد تا باز شه بعد چربش کرد و کردش داخل اولش خیلی درد داشت بعد خیلی خوب بود اروم اروم تکونش میداد بعد ابشو ریخت داخل اون روز دو سه بار دیگه سکس کردیم و با هم حموم رفتیم از اون روز به بعد رابطه جنسی ما شروع شد الانم پنج ساله که با همیم و میخوایم با هم ازدواج کنیم.

نوشته: nazi20


👍 0
👎 0
23441 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

300455
2011-09-26 07:48:46 +0330 +0330
NA

اينكه آخرداستان ماست مالي ميكنيدميخوايم ازدواج كنيم به كنار
تابلوبوداين داستانو يه پسرنوشته
خيلي چرت بود

0 ❤️

300456
2011-09-26 07:54:23 +0330 +0330
NA

هفتم هم هفتمه

0 ❤️

300457
2011-09-26 08:44:09 +0330 +0330
NA

فک نکنم به ازدواج بکشه

0 ❤️

300458
2011-09-26 08:52:16 +0330 +0330
NA

موضوعش خوب بود ولی حالا با این اوصاف نگفتی میخواستی کجا بری که اینقدر هول هولکی گفتی عزیزم ما عجله ای نداشتیم دو روز دیگه داستانتو میدادی

0 ❤️

300459
2011-09-26 08:54:02 +0330 +0330
NA

امیدوارم بگیردت…امیدوارم
جای شکرش باقیه به بهانه ی گرفتنت پردتو نزده
یا شایدم زده، ننوشتی که فکرکنیم خیلی زرنگی و یه اسکل تمام عیار نیستی(اسکل نیمه کاره ای)یا بروبچ فحش بارونت نکنن

0 ❤️

300460
2011-09-26 09:06:16 +0330 +0330
NA

از من میشنوی ازدواج نکن چون دیگه بعدش روزهای خوبی به چشم نمی بینی و حسرتش به دلت می مونه ؛

0 ❤️

300461
2011-09-26 09:08:10 +0330 +0330
NA

sara sweet اعصاب منو تو یکی خرد کردی همش غلط املایی میگیری از این بد بختا
مگه معلم دیکته هسی تو هاااااا؟

0 ❤️

300462
2011-09-26 09:11:37 +0330 +0330
NA

in ke dastan nist cherto perte

0 ❤️

300463
2011-09-26 09:14:31 +0330 +0330
NA

این چه طرز داستان نوشتنه همش غلط غلوط بود که ، حواست کجا بود ؟
این روزای خوب تو به هیچ دردی نمی خورده فکر کردی مثلا چه چیز جالبی داره که اومدی نوشتی ؟
با جکای سکسی تحریک شدی پریدی تو بغل پسره ؟ دستت درد نکنه عجب کفی :d
حالا تا ازدواج کنید به همون رضا بچسب در نره مفید تره دیگه داستان ننویس
ولی خب انصافا موضوعش ایراد نداشت

0 ❤️

300464
2011-09-26 10:27:03 +0330 +0330
NA
www.sunnyleone.com/gal/images/hg230/09_11_07_01.jpg
0 ❤️

300466
2011-09-26 11:20:20 +0330 +0330
NA

انصافأخیلی هم بدنبود ولی زودتمومش کردی. اگه آخراش روکمی بیشترمیکردی بهتربود. ولی بازم کیرم تاخایه دهنت.

0 ❤️

300467
2011-09-26 12:20:55 +0330 +0330
NA

تو با این داستان قشنگت برنده هزاران دستگاه کیر اسب شدی
حالا بعد از ازدواجتون هرشب کیر اسب میل کنید
کس مغز بی خاصیت
B) B) B) B) B) B) B)

0 ❤️

300468
2011-09-26 12:36:00 +0330 +0330
NA

:& :& :& میخوام بیارم بالا با این داستانت

0 ❤️

300469
2011-09-26 12:37:34 +0330 +0330
NA

<:P حتما ازدواج میکنی بدبخت ببین با چند نفر دیه خوبه و خوابیده کس خل

0 ❤️

300470
2011-09-26 12:45:06 +0330 +0330
NA

جنده به تو میگن دیگه 5سال کردت مفت! کیرم تو بچگیات با این داستانت

0 ❤️

300471
2011-09-26 13:06:50 +0330 +0330
NA

مگه دنبالت کردن …درآورد…کرد…یه جمله بندی یه چیزی!!!

0 ❤️

300472
2011-09-26 14:41:32 +0330 +0330
NA

بخدا این دخترها هم خول نیستن
آخه بدبخت اگر میخواست بگیردت که تا حالا اومده بود خواستگاری
غصه نخور ولی کونی که 5سال کردن توش دیگه بدرد نمیخوره بهتره بری بدوزی تا گشادتر نشده

0 ❤️

300473
2011-09-26 15:32:56 +0330 +0330
NA

فقط اینو بگم که دو خط اولش رو خوندم و اومدم سراغ نظرات

0 ❤️

300474
2011-09-26 15:46:27 +0330 +0330
NA

کس کشه بیسواد گوه خوردی که دانشگاه رفتی

0 ❤️

300475
2011-09-26 15:51:42 +0330 +0330
NA

دنبالت کرده بودند. این چی بو د که نوشتی.

0 ❤️

300476
2011-09-26 18:17:42 +0330 +0330
NA

داستانهای سایت شده مثل حرفایی که تو کمپ ترک اعتیاد یا جلسه های که مددجوها دور هم میشینن و تعریف میکنن شده , هر کسی هر کسشعری داره میگه بقیه هم گوش میدن

0 ❤️

300477
2011-09-26 18:30:41 +0330 +0330
NA

افتضاح بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووود

0 ❤️

300478
2011-09-26 21:39:45 +0330 +0330
NA

چی!!! چرا یهو تموم شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ازدواج؟ چرا یهو هندی شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شما 2 سال سکس نداشتین بعد یهو کون هم گذاشتین؟!!! آخه یه حرفی بزن که آدم 1 جملشو باور کنه؟ تو حتما سالهای متمادی کون میدادی که دردت نگرفته و خوشت اومده… دوست پسرت هم که کسخلی بیش نیست.

0 ❤️

300479
2011-09-27 08:22:11 +0330 +0330
NA

داستانت از نظر نوشتاری و گفتاری باحال بود ولی آخرش خرابش کردی خیلی کوتاه و مفید موفق باشی

0 ❤️

300480
2011-09-27 08:27:49 +0330 +0330
NA

salam idito baram off bezar in id messenger mane sanazckci

0 ❤️

300481
2011-09-27 12:59:32 +0330 +0330
NA

chand nafar oftadan donbalet?!
Chera ba in ajale?!
:)

0 ❤️

300482
2011-09-27 16:04:44 +0330 +0330
NA

bejaye rozhahe khobe man esmesho bezar takhayolate tokhmiye man…jalebtar mishee.
:))

0 ❤️