روزهای خوش دانشگاه

1391/11/02

تابستون بود و هوا هم فوق العاده داغ، منم توی دانشگاه بودم، آخه اون سال به خاطر اینکه چهار ترمه دانشگاه رو تموم کنم مجبور شده بودم ترم تابستونی ور دارم. یه روز تو دانشگاه وقتی که استاد آنتراک داده بود، توی اون هوای گرم و زجر آور از سر درد زیاد اومدم و تو حیاط، روی یکی از نیمکت ها نشستم، تا یه بادی به کلم بخوره و حالم بهتر بشه. واقعا روز طولانی بود، انگار تصمیم نداشت که زود تر تموم بشه. یه باد ملایمم میومد و صدای برگای درخت بالا سرمو در میاورد. خسته و بدون هدف به یه نقطه خیره شده بودم و فقط به این فکر میکردم که سریعتر این کلاس لعنتی تموم شه و برگردم خونه، زیر دوش آب یخ وایسمو کمی خنک شم؛ تو همین فکرا بودم که کم کم سنگینیه یه نگاه رو روی خودم حس کردم ؟! سرمو که بالا آوردم ، دیدم اون سمت حیاط یکی از کارمندای دانشگاه (آموزش) بهم خیره شده بود. یه خانوم میان سال با چشمای درشت و مشکی. زیبایی خاصی نداشت ولی نمیدونم چرا منم به اون خیره شده بودم! نگاهامون برای چند دقیقه ای روی هم قفل شده بود. انگار داشت با چشماش منو میخورد!
نگاه گیرایی داشت، ولی من تو همونجایی که بودم احساس خوبی داشتم، احساس امنیت. بعد از چند دقیقه اون برگشت تو اتاقش و درو بست؛ ولی من هنوز به اون در خیره بودم. نمیدونم چی شد که یهو از روی صندلی بلند شدم. یه جورایی کنجکاو شدم برم سمت اون اتاق. تا قدم اول و برداشتم دیدم در باز شد، ولی کسی بیرون نیومد. چند لحظه صبر کردم ولی خبری نشد. به راهم ادامه دادم. دیگه نزدیکای اتاق بودم. دیدم ضربان قلبم داره بالا میره. یجورایی انگار می دونستم با وارد شدن به اون اتاق قراره یه اتفاقایی بیفته. وقتی به چند قدمی اتاق رسیدم یه بوی عطر تندی به دماغم خورد. دقیقا جایی که اون خانوم چند دقیقه پیش اونجا وایساده بود و به من خیره شده بود. یه طعم خاصی رو تو ذهنم تدایی می کرد. بیشتر شبیه طعم آلبالویی شیرین بود. خیلی سکسی بود. جوری که واقعا تحریکم کرد که زودتر وارد اتاق بشم. کمی این پا اون پا کردم، ولی بلاخره تصمیمو گرفتم و رفتم توو.
یه سری چرخوندم، ولی دیدم کسی نیست !!؟ یه لحظه ماتم برد که اون خانوم چی شد و کجا رفت؟ آخه اون اتاق راه دیه ای نداشت!! همینجوری که داشتم تو ذهنم این موضوع رو حلاجی میکردم دیدم یه صدای بلند در اومد. سریع برگشتم. دیدم اون خانوم درو بسته و با حرص به چشمام خیره شده، طوری که دندونای سفیدش از لای اون لبای کبود و بزرگش برق میزد. مثل اینکه پشت در وایساده بود و منو نگاه میکرد. یه لحظه ترسیدم با خودم گفتم نکنه ناراحت شده که من بدون اجازه وارد اتاق شدم، ولی تو همین هین بود که دیدم برگشت به طرف درو خم شد و چفت درو انداخت.
هم هیجان داشتم هم استرس، جوری که گوشام داغ شده بود و سرخ! تو همون حالت یه لحظه چشمم افتاد به پاهاش که جوراب نداشت و صندل راحتی پوشیده بود. خیلی سفید بود، مخصوصا با اون لاک قرمزی که زده بود بیشتر خودشو نشون میداد. طوری بود که میشد حدس زد که بالا تر چه خبره. واقعا با اون سن وسال بدن تراشیده و تمیزی داشت. تو همین فکرا بودم که دیدم برگشت به طرف من، البته ایدفعه با یه نگاه مست و خمار آلود. قلبم داشت از تو سینم در میومد، آخه تا اون لحظه من اصلا این حس و تجربه نکرده بودم، حس یه نگاه شهوت آلود، حس اینکه با یه زنه زیبای میان سال، اونم کی؟یکی از کارمندای آموزش، داخل یه اتاق، اونم تو دانشکده، بین آنتراک کلاس ریاضی، واقعا شاهکار بود پسر!
بعد از چند ثانیه خیره موندن به من و بدون حتی یک کلمه حرف رفت به سمت صندلی راحتی که اون سمت اتاق بود. نشست روی صندلی و خیره شده بود به من. کمی پاهاشو از هم باز کرد. یه شلوار سفید کتان لخت پاش بود. اونقدر نازک بود که می تونستم رنگ لباس زیرشو از رو شلوار ببینم. شلوارش کمی رفته بود لای چاک اون کس طپلش. یه شرت قرمزم پاش بود. مغزم دیگه داشت کم کم سوت میکشید. اونقد داغ شده بودم که میخواستم آتیش بگیرم.
تو همین حال آروم انگشت اشارشو آورد بالا و به من اشاره کرد که برم نزدیکتر. دست و پام کمی میلرزید. آدرنالین خونم بد جوری رفته بود بالا. دیگه داشتم آمپر میسوزوندم. زبونمم قفل شده بود، نه اون حرف میزد نه من. انگار همه چی داشت خودش پیش میرفت و ما آرتیستاش بودیم.

رسیدم چند قدمیش ولی اون هنوز خیره به چشمام. انگار دیگه بی اختیار شده بودم. طرز نگاهش آدمو دیوونه میکرد! خط لبی که کشیده بود با اون گونه های نقلیش فوق العاده بود. آروم دستاشو برد سمت سینه های لیمویی و نسبتا بزرگش. اونا رو طوری تو مشتش گرفته بود که داشتن میترکیدن. ولی همچنان سکوت بود و سکوت. من خیره شده بودم به گوشتای سینه هاش که از لای انگشتاش با هر فشار میزد بیرون. دیگه داشتم عنان از کف میدادم. یجورایی انقد تحریک شده بودم که کیرم داشت شرتمو پاره می کرد. هیچ وقت تو زندگیم تا اون موقع انقدر تحریک نشده بودم.
کم کم نگاهشو از چشمام گرفت و به طرف کیرم برد. انگار اونم فهمیده بود که دارم منفجر میشم. تو نگاهش میخواست به جای اون سینه های گنده و سفیدش کیر کلفتمو توی مشتش بگیره. تو همین هین کمی رفتم جلوتر، جوری که میتونست کیرمو بگیره. دستاشو دراز کرد و آروم روی سینه هام گذاشت و یهو ناخونای بلندشو توی بدنم فرو کرد و آروم به سمت پایین کشید. هم میسوختم هم لذت میبردم. شاید ندونین درد همراه با لذت چه حس عجیبی داره؛ وقتی که به شلوارم رسید کیرمو که از روی شلوار زده بود بیرون و تو مشتش گرفت و یه فشار زیادی بهش داد؛ جوری که من از روی درد کمی به جلو خم شدم. اونم از فرصت استفاده کرد و سریع لبامو با دندوناش گرفت، جوری که داشت خون میومد. تو همون حالت منو کشوند سمت خودش و افتادم توی بغلش.
همینجوری که داشت کیرمو با فشار تموم از رو شلوار میمالوند، لبو گردنمو با حرص و ولع می خورد. واقعا طعم لباش فوق العاده بود، طوری که حتی قابل توصیف نیست، شایدم چون من اولین بارم بود این حس و داشتم. دکمه های بالایی مانتوش یکم باز شده بود و کمی از خط سینه هاش معلوم بود. اون قدر حرارت داشتن که با صورتم اونا رو حس میکردم. از گرمای سینه هاش صورتم داشت میسوخت. بویی که از بدنش میزد بیرون داشت منو مست و بیحال میکرد، طوری که میخواستم روی سینه هاش تا عبد بخوابم.

جوری مشغول بودیم که انگار یادمون رفته بود که توی دانشگاهیمو هر لحظه ممکنه یکی سر برسه و…
تو همین حس و حال بودیم که دست انداختم داخل سینه هاش و شروع کردم به مالیدن؛ جوری اونا رو با فشا میمالوندم که نفساش به شماره افتاده بود، فقط داشتم با خودم فکر میکردم که نوک اون سینه های نرم و سفید و بزرگش چه رنگیه؟(قرمز ملایم یا جیق - قهوه ای روشن یا تیره - صورتی یواش یا سیاه یا…) که یکدفعه اونارو از توی اون سوتین و تیشرت و مانتوی تنگی که تنش بود کشیدم بیرون. همون جوری که تو رویاهام دوست داشتم بود ، صورتی یواش یا همون کم رنگ.
کمی سینه هاشو جلو داد و منم زبونم و از دهنم آوردم بیرون و از زیر سینه هاش تا نوکشونو یه لیس اساسی زدم، جوری که با یه آه ه ه ه ه بلند منو با دستاش داخل سینه هاش فرو کرد، طوری که نفس کشیدن برام سخت شده بود. یه گاز محکم از نوک سینه هاش گرفتمو شروع کردم به مکیدن اونا. جوری مک میزدم که داشت کبود میشد، اونم از روی درد و لذت زیاد دیگه داشت از حال میرفت. اون قدر تحریک شده بود که نوک سینه هاش سفت شده بود. نوک سینه هاشو بین دندونام فشار میدادم و میچرخوندم.

همینجوری که داشتم سینه هاشو می خوردم دستمو بردم به طرف کسش، تا کسشو گرفتم تو دستم دیدم دستم خیس خالی شد! بدجوری حشری شده بود. واقعا کس طپلو آب داری داشت. شروع کردم به مالیدن کسشو همزمان سینه هاشم میخوردم، اونم چشماشو بسته بود و داشت از لذت زیاد غش میکرد. دستمو آوردم بالا و از زیر شلوارش دستمو کردم توشرتش، چه گرمایی داشت، اونقدر نرمو و داغ بود که آدم از حال میرفت. دوتا از انگشتامو فرو کردم تو کسش و شروع کردم به بالا و پایین کردن دستم. اونقدر بلند ناله میکرد که میترسیدم الان کسی متوجه بشه. ولی سی ثانیه هم نشد که یهو با تمام فشار آبشو خالی کرد تو دستمو شروع کرد به لرزیدن! منم محکم بغلش کردم که راحتتر ارضا بشه.
بعد از چند دقیقه که کمی حالش بهتر شد از روی صندلی بلند شد، وقتی داشت بلند میشد دستشو گذاشت روی تخمامو کمی فشار داد و آروم دم گوشم با زمزمه گفت: می خوام جفتشونو بخورم! منم فقط به کس خیسش خیره شده بودم و می خواستم سریع تر مزشو بچشم. بلند شدو پشت به من وایساد و خم شد تا شلوارشو در بیاره،وقتی آروم داشت خم میشد که شلوارشو در بیاره، اون کون ناز و سفید شو آورد جلوی صورتم و با نگاهش بهم فهموند که چی میخواد. منم یه گاز محکم از لپ کونش گرفتمو شرت لامبادایی که رفته بود لای اون چاک کس و کونشو کشیدم پایین.

وایییییی، باور کردنی نبود! یه کس تپل صورتیه خیس که داشت ازش آب میچکید رو بروم بود. منم بدون معطلی با ولع کلمو کردم او لا و با زبونم از پایین کسش تا بالای سوراخ کونشو با فشار تموم لیسیدم، جوری که حتی نمیتونست روی پاهای نهیفش وایسه. دیگه شروع کردم به مک زدن اون کسه شیرین و آبدارش. یه چند دقیقه ای که گذشت دیدم دیگه رو حال خودش نبود! داشت دباره ارگاسم میشد ولی من همچنان ادامه میدادم و با تمام وجود اونو مک میزدم که یدفه دیدم دهنم پر آب شد و با تمام وزنش افتاد رو من. از لذت زیاد داشتم میمردم اما اون بیشتر.
بعد از چند دقیقه که بیحال افتاده بودیم رو هم شروع کرد به بالا و پایین کردن رو کیرم، آروم ولی اساسی. کون لختش و از رو شلوار میمالوند به کیرمو منم اون سینه های داغشو از پشت گرفته بودم تو مشتمو با یه دست دیگمم اون کس تپولشو میمالوندم. ناقدر خودشو خیس کرده بود که تمام لباسامو آب ور داشته بود.
بعد آروم از روی کیرم بلند شد و منو خوابوند روی کاناپه و شروع کرد به باز کردن دکمه های پیرهنم. وقتی که پیرهنمو در آورد یه چنگ حسابی روی موهای سینم کشید و با دندوناش از نوک سینه هام گازای ریز میگرفت که سیخ بشن. چه لذت وصف نا پذیری، کم کم دستشو برد روی شلوارمو در حالی که داشت تو چشمام نگاه میکرد یکی یکی دکمه های شلوارمو باز میکرد. نگاهش چه قدرتی داشت، جوری که وقتی به چشمام خیره میشد سخت میتونستم نگاهمو ازش بگیرم.
شلوارمو کشید پایین و از روی شرتم شروع کرد به لیس زدن کیرم. دیگه داشتم ارضاع میشدم اما به سختی خودمو نگه داشتم که یهو بلند شدو با خنده ای شیطانی اون کس فرش و تمیزشو گذاشت روی دهنمو کیرمو از توی شرتم در آورد و محکم گرفت تو مشتش، جوری که سر کیرم مثل یه آب نبات چوبی باد کرده بود. بعد یه لیس اساسی از سر کیرم تا زیر تخمام زد و کیرمو تا ته کرد تو حلقش.

منم دستمو بردم لای چاک اون کس قرمزش و بازش کردم، جوری که همه جاشو میشد دید، با انگشت شصتمم روی سوراخ کونشو میمالوندم و تو همین هین کلوتوریسشم با لبام گرفتمو بین دوتا لبم بازیش میدادم. جوری که اونم با تمام فشار کسشو تو دهنم فشار میداد و می گفت که همشو بخور، بیشتر ، بیشتر…
بعد همونجوری که گفته بود کیرمو از توی حلقش در آورد و شروع کرد به مکیدن تخمام، جفتشونو کرده بود تو دهنشو محکم مک میزد و با اون یکی دستشم کیرمو گرفته بود تو مشتشو با فشار تموم لای سینه هاش میکشید. هم اون داشت از حال میرفت هم من! دیگه طاقت نداشتمو داشتم به لحظه ی اوج نزدیک میشدم، کیرمم تو دهنش بودو تن تن اونو می خورد که یهو دستمو دراز کردم روی سرشو محکم نگهش داشتمو کیرمم تا ته تو حلقش فرو کرده بودم که آبمو با تموم فشار ریختم تو دهنش؛ ولی همچنان دستمو از روی سرش ور نمیداشتم که دیدم به سرفه افتاده و داره خفه میشه که ولش کردم.

چشماش شده بود یه کاسه خون و در حالی که آبم از لبو لوچش آویزون بود نفس نفس میزد و با اصبانیت بهم نگاه میکرد، بعدش با یه لبخند رضایت بقیه آبی که تو دهنش و لبو لوچش بود و تا ته خورد و پرید تو بغلمو سریع کیرمو تا دسته کرد تو اون کس گرمش. از داغیه کسش کیرم داشت آتیش میگرفت، یه جورایی کسش کیرمو به داخل میکشید و مک میزد. دیگه حالم دست خودم نبود، با تموم وجود روی کیرم بالا و پایین می کرد و لبامو با دندوناش خون میاورد. منم با دستام روی جفت باسناش محکم چنگ میزدم و ضربه. اوقدر سرعت سکسمون بالا رفته بود که تخمام با هر بار خوردن به کسش می خواستن از درد بترکن.

یهو تو همون حالت که کیرم توش بود از جام بلند شدمو روی هوا بیست سی تا تلمبه ی سنگین توی کسش خالی کردمو محکم انداختمش روی میزی که توی دفتر بود. با یه دست گلوشو گرفته بودم و با اون یکی دستم کیرمو با فشار لای چاک اون کس توپلش میکشیدم. از زور درد گلوش بهش احساس خفگی دست داده بود و اشک تو چشماش جمع شده بود، ولی اعتراضی نمیکرد. بعد پاهاشو به هم چسبوندمو کیرمو تا ته توی اون کس نازش فرو کردم. اونم با هر نفس میگفت {بیشتر فرو کنف تا ته، همشو، جرم بده…} تو همین هین بود که یهو کیرمو از کسش کشیدم بیرونو دستمو فرو کردم تو کسش. از درد کمی عقب کشید ولی چند لحظه بعد خودشو شل کرد، منم چهار تا انگشتمو تقریبا تا مچ کردم تو کسشو شروع کردم به تکون دادن. اونقدر سریع این کارو میکردم که صداش به لرزه افتاده بود و هی میلرزید. اون دستمو گذاشتم بالای کسشو محکم نگهش داشتم، در عرض دو سه دقیقه چند بار ارضاع شدو آبشو با تموم فشار می پاشید روی صورتم.

منم که دیگه بعد از دیدن این صحنه ها کنترل خودمو از دست دادمو سریع کیرمو گذاشتم روی سوراخ کونشو با یه فشار زیاد اونو تا ته کردم تو، یه جیغ بنفش کشیدو من شروع کردم به گاییدن کونش، ولی هنوز دستم توی کسش بود و ازش هر از چند گاهی آب میومد. انقدر ارضاع شده بود که دیگه داشت از حال میرفت، فقط زیر زبون زمزمه میکرد که جرش بدم. منم با این حرفاش بد جوری داغ میکردم و داشتم دباره به اوج نزدیک میشدم. یهو کیرمو از توی کونش کشیدم بیرونو تا ته کردم توی اون کس کشادش و با سرعت نور شروع کردم به تلمبه زدن که دیدم آبم داره میاد. اومدم که کیرمو از کسش بکشم بیرون که یهو با دستش محکم کیرمو گرفتو گفت بریز توش. منم با تمام قدرت آبمو توی کسش خالی کردم که با یه صدای ضعیفی گفت {آتیش گرفتم}.
کسش پر از آب شده بود و داشت ازش میریخت بیرون. منم از فرط خستگی بدون اینکه کیرمو از کسش بکشم بیرون سرمو گذاشتم روی اون سینه های خوش بوئش و چشمامو بستم. وقتی که چشمامون و باز کردیم دیدیم یه نیم ساعتی هست که همونجوری روی هم خوابیدیم. به هم خیره شده بودیمو از ته دل میخندیدیم، انگار واقعا زندگی بعضی موقع ها لذتی به آدم میده که حتی قابل وصف نیست، فقط میشه تعریفش کرد!!!

M . G

The End


👍 0
👎 0
32985 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

354330
2013-01-21 23:41:53 +0330 +0330
NA

دوستان 15 سال پیش که من دانشجو بودم سیسیتم بر این اساس بود که کارمند های اموزش در یک محدوده کاری بودن

و اگر هم اتاق داشتند جوری بود که دید داشت و حق بستن درو نداشتن . این قانون بود.دانشگاه هم که انقد شلوغ بود

که جیغ بنقش هیچ یک صدای کوچولو هم جلب توجه می کرد.الان سیستم عوض شده ؟

نکته بعدی اینکه معمولا اموزش دانشگاه در حیاط دانشگاه نیست که ازذحام ایجاد کنه .الان تغییر مکان داده؟

لطفا به سوالات من جواب بدید .ممنون.

0 ❤️

354332
2013-01-21 23:59:57 +0330 +0330
NA

آخه بعداینکه آبتوریختی دهنش کیرت نخوابید؟بعدچرا کوسشرنوشتی کدوم کوس ننه ای تودودقیقه چندبارارضامیشه.تازشم شماتوطویله درس میخونی نه دانشگاه وگرنه یکی سرمعامله میگرفتتوازکون میزاشتت

0 ❤️

354333
2013-01-22 00:04:25 +0330 +0330

گوشیه 3310 تو کونت

0 ❤️

354334
2013-01-22 03:16:46 +0330 +0330
NA

دانشگاه بی صاحب بود نه؟
لافو

0 ❤️

354336
2013-01-22 06:51:22 +0330 +0330
NA

اسم اونجایی که تو بودی دانشگاه نبود فک کنم … دیسکو بود

0 ❤️

354340
2013-01-22 06:56:22 +0330 +0330
NA

کس نگو ننه جنده کونی پدر لاشی مادر دروغگو رو احمدی نژاد کسخل گایید

0 ❤️

354341
2013-01-22 10:19:48 +0330 +0330
NA

رویاهای تخمی تخیلی جالبی داری اگه سعی کنی شایدبتونی یه فیلمنامه واسه هالیوود بنویسی… راستی گفتی این اتفاق تودانشگاه افتاد آره؟؟

0 ❤️

354342
2013-01-22 13:18:14 +0330 +0330
NA

راست میگه جان خودش ؛دانشگاه همه سراشون تودرس ؛هیچکی باهیچ بشر کار نداره؛اصن بگابگایی واسه خودش؛اصن صاحاب نداره

0 ❤️

354343
2013-01-22 14:22:12 +0330 +0330
NA

آخه کونی خودت داستانت رو بخون!!! فکر کنم خودت به خودت 4 تا فش بدی لاشی

0 ❤️

354344
2013-01-22 15:11:00 +0330 +0330

بچه ها تو دانشگاه ما شلوار سفید ممنوعه و در ضمن حراست کون آدمو پاره میکنه بسکه دور میزنه و پروازی جونم اون قوانینی که گفتی هنوزم هستن البته با شدت بیشتر

0 ❤️

354347
2013-01-22 15:32:24 +0330 +0330
NA

مرسی واقعا جذاب و سکسی نوشتی.واقعا متاسفم برا یکسری افردای که میان میخونن،لذت میبرن و کوسشر میگن. واقعا لیاقت یکسری فقط و فقط داستان سکس با خواهر و مادره. کارت حرف نداشت

0 ❤️

354349
2013-01-22 16:41:37 +0330 +0330
NA

اخه کدوم دانشگاه کارمند زنشو میزاره با صندل بیاد تازه اونم با لاک و بدون جوراب؛بعدشم خاک برسر کسی که تورو تو دانشگاه راه داده که تپل رو مینویسی طپل؛جقول برداشته تصورات موقع جقشو که تو کف زن کارمنده دانشگاست رو گفته اوبی

0 ❤️

354350
2013-01-23 02:04:04 +0330 +0330
NA

:T :^o

0 ❤️