روزی که از خود بی خود شدم

1396/02/19

سلام
اسمم پارسا هستش و اولین باره که داستان مینویسم امیدوارم خوشتون بیاد
من یک پسر تپل با قد175 و وزن 92 کیلو هستم و رونام خیلی بزرگن و سینه هامم تقریبا تو دست میان یعنی برا مالیدن خوبن
خلاصه ما یک همسایه سر میلانمون داریم که اسمش مصطفی هست این همسایه که سوپر مارک داره و قضیه از اونجا شروع شد که من تقریبا12سالم بود که مامانم صبح ها روضه داشت و من مجبور بودم میرفتم جای مصطفی و اون موقع بدنم هنوز یک لاخ مو نداشت خلاصه من میرفتم پیشش تا کم کم منو هی از رو لباس میمالید و منم چون خوشم میومد هیچی نمیگفتم تا به همین منوال گذشت تا باهم طبیعی شدیم و من براش میخوردمو اونم منو میمالید تا یک روز مامان و بابام رفتن مسافرت من اونروز یک فیلم عالی دیدم و شهوتم بد جور زد بالا ب بعد با خودم فک کردم که امشب برا مصطفی بشم زن و براش سنگ تموم بزارم خلاصه بهش گفتم قضیه رو و اونم قبول کرد که اخر شب میاد منم ناهار که خوردم رفتم حموم و شروع کردم تمیز کاری اول دسته تیغ نو رو برداشتم و تمام بدنمو از صورت تا زانو صاف صاف کردم مثل اینه جوری که وقتی خودم به بدنم دست میزدم از شدت صافی شهوتی میشدم اومدم و دیدم که یک زن لباس میخاد منم فرصت رو غنیمت شمردم و رفتم به دوست دیگم که مامانش تو محلمون مغازه لباس زیر داره قضیه رو گفتم و اونم گفت مشکلی نیس بیا بریم لباس برداریم البته خیلی خواهش کردم تا راضی شد خلاصه شب ساعت 11بود که گفت بیا بریم منم اومدم بیرون رفتیم مغازه مامانش . وقتی وارد شدیم من دیوونه شده بودم همه جور لباس بود .رفتم یک شورت لامبادا و سوتین ابری ست پلنگی برداشتم یک ساپورت ابی تنگ با یک لباس طرح شنل قرمز برداشتم و اومدم خونه تقریبا ساعت 11نیم بود که مطفی گفت میخام سوراخی بکنم منم که دیوونه قبول کردم رفتم سوراخمو تمیز شستم بعد لباسارو پوشیم و با یکم رژ و سفید کننده ارایش کردم و گفتم بیا اصلا باورم نمیشد اینکارو دارم میکنم وقتی مصطفی اومد تو و منو دید مات و مبهوت مونده بود اخه دفعه اول بود منو میدید خلاصه اومد چسبید بهم و شروع کردیم به لب خوردن و در همون حال کونمم میمالید بعد رفتیم روی تخت و منو لیس میزد داشتم تو اسمونا میچرخیدم که کم کم لباسامو در اود و شروع کرد به خوردن سینه هام و من اینقدر شهوتی شده بودم که مثل جنده ها داشت اهم در میومد خلاصه قشنگ که بهم حال داد من شروع کیردم ساک زدن کیرش از همیشه بزرگتر شده بود یک ساک پر تف براش زدم که گفت برگرد منم برگشتم ودیک بالش گذاشت زیرکون بزرگم و شروعکرد لیسیدن سوراخم دیگه داشتم دیوونه میشدم گه گفتم زود تر بکن اونم کیرشو گذاشت دم سوراخ تنگم و کم کم کرد تو من خیلی خیلی درد داشتم ولی چون بد جور شهوتی بودم خودمو نگه میداشتم خلاصه کیرش رفت تو کم کم تلمبه هاش تند شد و منم چون شهوتم بالا زده بود همه جوره همراهیش میکردم
ا
مصطفی هر روشی بلد بود رو من انجام داد و منو کرد تا رسیدیم بهقسمتی که من عاشقشم یعنی منی خوری البته بگم من اب رو فقط تو دهنم نگه میدارم و قورت نمیدم خلاصه گفت داره میاد منم گفتم بریم حموم و شروع کردم به خوردن که گفت کجا بریزم گفتم همشو بریز تو دهنم اونم که خیلی وقت بود نزده بود یک عالمه اب رو ریخت دهنم و منم داشتم بیشتر حال میکردم دلم میخاست دوباره بکنتم ولی رفتش چو دیرش شده بود منم که تو حموم بودم تمام ابشو مالیدم رو بدنم اخه عاشق این کهرم بعدشم دوش گرفتم و خابیدم …
ببخشید اگه داستان خوب نبود اخه دفعه اولم بود شرمنده امیدوارم خوشتون اومده باشه و اگه خوشتون بیا ازین داستانا زیاد دارم و براتون میزارم
ممنون ازوقتی که گذاشتین…

نوشته: parsajijo


👍 1
👎 11
2653 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

594892
2017-05-09 21:49:29 +0430 +0430

چندش بود…
سامی کجایی دارن گی رو دوباره چندشناک میکنن…

0 ❤️

594964
2017-05-10 10:03:56 +0430 +0430

اقای تپل خان مشهدی.
حداقل واژه میلان رو ترجمه کن.و مشهدی ننویس.همه که نمیدونن معنی میلان تو مشهد میشه کوچه.
فکر میکنن رفتی تو ایتالیا به تیم میلانی ها کون دادی.

0 ❤️

594974
2017-05-10 12:20:44 +0430 +0430

جالب نبود، چرت نوشتی.

0 ❤️

595284
2017-05-12 05:56:33 +0430 +0430

هر چی مشهدیه کونی و جندست چرا؟

0 ❤️

595320
2017-05-12 10:22:10 +0430 +0430

از این به بعد برچسب داستانت رو بزن گوه بهتر از گی امثال کونی مثل تو هستش

0 ❤️