باسلام من اریو هستم اسم مستعار میخاستم به همه خسته نباشید بگم به خصوص ادمین عزیز من خاطره سکسی زیاد دارم چه قبل از انقلاب وچه بعد از انقلاب میخاستم یکی از سکس ها رو براتون بگم ان موقع برای سکس شهر نو میرفتیم البته با دوستان خیلی ارزان بود مثلا شاه کوس 50 تومن بود تابه بقیه البته کوچه التماسیها بود که برای تماشا میرفتیم وارد که میشدیم اول میرفتیم خانه پری بلنده یا ثریا ترکه یا اشرف چهار چشم چون ان موقع بهترین خانمها رو میاوردن روحشان شاد اول رفتیم خانه پری خیلی شلوغ بود خانه اشرف هم شلوغ بود بی خیال شدیم رفتیم چرخی بزنیم تا کسی رو پیدا کنیم خیابان اول رفتیم چیزی با حالی نبود خیابان دوم بعداز کلانتری15 رفتیم تو کوچه وسطای کوچه دیدم یک در باز شد دوتا جوان هم سن وسال خودمون امدن بیرون بهشون گفتم درو نبند باحالند گفت بد نیست ولی گرانه گفتم چند کفت 50 تازه به دستمال بیار هم باید پول بدی گفتم باشه رفتیم تو از پله ها بالا رفتیم صدای ناله میومد رفتیم بالا دیدم یک نفر مشتری انجا نشسته ان طرفتر یک میز بود خانم ریئس انجا نشسته بود سلام کردیم رو صندلی نشستیم گفت خوش امدین انگار از دیدن ما بدش نیامده بود چند دقیقه بعد دوتا خانم با فاصله از اطاق بیرون امدن یکی 20ساله یکی26 بودمن از دومی خوشم امد شکل حمیرا بود من تندی رفتم زئتون ان رو کرفتم50 حساب کرد گفت انعام بچها فراموش نشه منم4 تومن به دستمال بیار دادم خیلی تشکر کرد بعد از انکه از دستشوئی امد بما نگاه کرد داشت چائی میخورد گفت زئتونو بده برو تو اطاق حاضر شو منم رفتم اطاق بدکی نبود سریع لخت شدم کیرم داشت میترکید دیگه به کارت بهداشتی نگاه نکردم اول زیر دشک را نگاه کردم چون سیگار مواد انعام رو انجا نگهداری میکردن دیدم خانم امد با همان لباس سکسی سریع لباس داد بالا پاهاشو المانی باز کرد با اینکه اینکاره بود ولی تنگ بود تا رفتم روش یک لب سنگین ازم گرفت نور قرمز ملایمی تو اطاق بود هر کار کردم کوسو ببینم نگذاشت بلاخره دستشو زدم کنار دیدم وای چه کوسی بیخود نبودتنگ بود اصلان لبه نداشت صاف مثل کون بود دست زدم گفت با با کوس زود باش مگه میومد میگفت چیزی کشیدی گفتم نه از ان طرف هم بکشه میگفت اقا اذیت نکن زودباش بعد از حدود20 دقیقه ما شدیم خیس عرق شده بودم بهش کفتم بازم میام میخام یک انعام توپ بهت بدم گفت اگر میخاهی حال کنی صبحا بیا صبحا خلوت 10 اینجا باش 10 تومن بهش دادم یک لب ازش کرفتم امدم بیرون دیدم دوستم منتظرم دیگه شده بود گار هر هفته من تا دیگه دلم رو زد امیدوارم خاطره های قدیم بازم زنده بشن.
نوشته: اریو
به نظر نمیاد دروغ باشه ولی 10 20سطر هم شد داستان؟ :|
قدیما فقط شهر نو مخصوص این کارا بودهر کی اهل این برنامه ها بود اونجا میرفت .اما حالا هر جا بری واسه خودش شهر نوئیه!..
نه پارسا . اون موقع یک راست میرفتن سر اصل مطلب. اینجوری نبود که بخوان طرفو خر کنن و بعد ولش کنن به امان خدا. اون موقع ها سکس هم مرام و مردونگی خودشو داشت.همه چیز رو حساب و کتاب بود.
شهرنووپری واشرف
خدارحمتشون کنه!
اگر الان هم بود مادیگه مشکلی نداشتیم
بازم ازخاطراتت بنویس
فک کنم الان 70 سالی داشته باشی حاجی!
باس دنبال تسبیحت بگردی
خیلی خوب بود مرسی رفتم تو حال و هوای اون موقع هرچند اون موقع نبودم ؛-)
کونگشاد خان معرفت کجای داستان بود؟
تو اگر پری بلنده یادت باشه الان یا توی قبری یا سرگرم عبادت و مناجات.کص تفت نده بچه
از اینکه ملت، این داستان رو فحش بارون نکردن تعجب کردم
بابا کصشعر نگو کصخول
سه تا اسم پری و اشرف و پریا رو از گوگل خوندی اومدی اینجا کصشعر مینویسی کوصخول؟
تو الان باید ۸۰ سالت باشه لب گور باشی کصخل
کصشعر هم ننویس دیگه جقی
نگفتی چه سالی بود .ضمنا تو شهر نو کسی به اسم دستمال بیار نبود . پنجاه تومن خیلی پول بود .بهترین کس بیست تومن بود .