رویایی ترین شب آرش و آرمان

1396/09/06

سلام داستانی براتون نوشتم کاملا واقعیه.
خوب خودم شروع میکنم.
من اسمم ارش هسته قد۱۸۳ وزن ۷۶ تقریبا هیکل ورزشکاری و از لحاز چهره متوسط مو مشکی با پوست گندمی داستان از اونجا سروع شد که از طریق مسجد محلمون میبردن منطقه جنگی من رفتم اسم نوشتم چون اونجا دوست داشتم خیلی منو تحویل میگرفتن تو چشم بودم هر روز سر میزدم ببینم کی اسم نوشته که همون روزای اخر یه نفر نفر اومد اسم نوشت که با بقیه بچه فرق داشت اسمش ارمان بود ۲ سال ازم کوچیکتر بود قدشم تقریبا هم اندازه خودم هیکل متوسط مو خرمایی پوستی سفید و چهره بسیار بسیار خوشگلی داشت که هرکس میبینش بهش خیره میشه از زیبایی و سکسی بودنش. تازه اومده بود محلمون خلاصه اسم نوشتو رفتیم اهواز من هرموقه نگاهش میکردم میدیم اونم نگاه میکنه و احساس میکردم خیلی رو من چته همین جور کم کم باهاش صبت کردمو باهاش دوست شدم و روز اخر خیلی باهم صمیمی شدیم.لحظه اخر میخواستیم از هم جداشیم شمارمو گرفت بعداز اون خیلی دوست شدیم تا جایی که اگه یروز همو نمیدیدیم حالمون بد بود

گذشت و گذشت تا اینکه بهش پیشنهاد دادم بیا باشگاه بدنسازی با من اونم قبول کردو اومد دوسه ماهی بود میرفتیم هر روز میدیدمش بیشتر میرفتم تو کفش تا اینکه یروز زمانی که لباسشو عوض میکرد دیدِش زدم وایییی عجب سکسی بود بدون مو و پوستی سفید لامصب از یه دخترم بیشتر سکسی بود از شدت سکسی بودنش کیرم سیخ شد اونجا بود که با خودم گفتم که هر جوری شده باید ترتیبشو بدم بعد از این جریان همیشه همینجور بشوخی دستمالیش میکردم تا موقعیتی پیش میومد میرفتم نزدیکش بوش میکردم وای پسر عجب بویی میداد مو ب تنم سیخ راست شد و کیرمم سیخ طوری بود فقط میخواستم یک روز کامل تو بغلم باشه که نازش کنم گردنشو بو کنم بخورم
خلاصه همینطور تو باشگاه بودیمو دیدم سینه هاش رشد نمیکنه همونجا فکری زد ب سرم بهش گفتم چرا رشد نمیکنن گف نمیدونم بخدا خودمم خیلی اعصابم خورده که اصلا فرقی نمیکنن منم با خنده گفتم بهش دواش میدونم چیه اونم گفته چیه منم گفتم روم نمیشه بگم خیلی اسرار کرد منم گفتم باید یه نفر بمالشون با خنده گفت اِ خودمم شنیدم خانوما رو سینشون با این روش بزرگ میکنن با خنده گفتم اره گفت حالا کسی نیست بمالشون. به خودم گفتم به به مث اینکه داره پا میده . به شوخی بهش گفتم بیا انجام میدم برا ولی پول میگیرم اونم با خنده گفت باشه باشه خواستم بهت خبر میدم گذشتو گذشت اخرای تابستون بود دنبال فرصتی بودم تا اینکه یکی از اقوام ما تو شهرستان فوت شد و تمام خانواده من رفتن شهرستان خانوادم گفتن برای اینکه تنها نباشی بگو امشب ارمان بیاد کنارت(اینو هم بگم دوستی ما خانوادگی شده بود و مامانامون باهم دوست شدن) منم دیدم فرصت عالیه زنگ زدم ارمان اولش یکم ان من میکرد و گفت بزار اجازه بگیرم زنگ زد گف قبول کردن منم دیگه ت کونم عروسی بود به خودم میگفتم امشب ترتیبشو میدم خلاصه ساعتای ۹ ی بود اومد خونمون وای چ لباسی پوشیده بود چقد خوشگل شده بود داشتم از شدت شق درد میمردم اولش یکم پذیرایی بعدش گفتم موافقی فیلم ببینیم اونم قبول کرد من زرنگی کردم یا فیلم توش صحنه سکسی زیاد داشت گذاشتم صحنه هاش میرسید همو نگاه میکردیم و میخندیدیم و از اوجا فهمیدم اونم که اونم پایه هسته فیلم تموم شدو اون دستشویی موقه ای از دستشویی اومد جولوی اینه پادری خونمون ایستاد داشت موهاشو درست میکرد منم به شوخی بهش گفتم جق زدی اونم خندید دیدم داره توی اینه یجوری مرموزی نگاهم میکنه (اینو هم بگم کلا بچه کم روییه) بخودم گفتم ارش الان موقشه دلو زدم ب دریا گفتم راستی مگه نمیخواستی سینه هات رشد کنن اره خدا خیرتم بده بیا بعدش پولتو میدم به شوخی گفت. بلندشم رفتم سمتش از پشت خودمو چسپوندم بهش شروع کردم به مالوندن سینه هاش دیدم هیچ حرکتی نکرد انگار همچین لحضه ای منتظر بود شروع کردم ب خوردن گوشش وای وای اون لحظه تو بهشت بودم چ بویی میداد نمیخواستم تموم بشه انقدر حشری بودم که بعد دو سه دقیقه همینجور از رو شلوار ابم اومد محکم فشارش دادم شل شدم اون متوجه شد که ارضاع شدم بعدش بودم گفتم بزار کاری کنم اونم خوشش بیاد شروع کردیم ب در اوردن لباسای هم دیگه وای چه چقدرررر سکسی بود بدنش سکش میارزید ب صدتادختر وقتی شرتشو کشیم پایین دیدم عجب کیری داره سفید خوش فرم اندازه متوسط سرش مث لبو قرمز اصلا از ساک زدن خوشم نمیومد ولی وقتی این صحنه رو دیدم دهنم اب افتاد شرو کردم به ساک زدن کیر خوشگلش خیلی داغ بود سرشو مک میزدم اونم چنان حال میکرد که نوهمو گرفته بودو کیرشو تا ته میکرد دهنم بعد از دوسه دقیقه گفت ابم داره میاد منم سریع کیرشو دراوردم ریخت تو صورتم خیلی بدم اومد اون لحظه ازم عرض خواهی کرد و با دستمال پاکشون کرد بعدش بهم گفت هرکاری دوست داری روم انجام بده ولی بدم میاد ساک بزنم منم گفتم باش پس بخواب خخخخخ‌. اونم قبول کرد دمر خوابید منم یه متکا کوچیک گذاشتم زیرشو نسشتم روی کونشو لپای کونشو باز کردم وای چ صحنه ای بود لبه های کونش صورتی بود وایییییییییی الان دارم مینویسم سیخ کردم شر کردم به لیسیدنش چ حالی میداد دیگه کیرم داشت منفجر میشد از شق درد بهش گفتم اشکال نداره بکنم توش گفت نه فقط سریع کارتو انجام بده(بعدش ازش شندیدم که قبل از من یه سه چار باری از کون داده بود) سوراخشو با وازلین چرب کردم اول یه انگشت بعدش دوتا میرکرم توش امادش کردمو سر کیرمو گذاشتم درش اول یکم بازی با سوراخش بعدش همین جور سرشو راحت کردم توووو وای بهشتو برای دوومین بار احساس کردم شروع کردم به تلمبه زدن تا ته میکردم توش اونم اولش یکم ناله کرد بعد عادی شده بود همینجور خوابیدم روش و تلبه میزدم گوشش رو میخوردم یه ۳.۴ دقیقه بعدش اب اومد و داخل کون نازو خوش فرمش ریختم و دوباره شل شدم افتادم روش بعد از ۵.۶ دقیقه سرحال شده بودیم گفتم بریم حموم رفیتیم یکم مالوندیم همو اما نه در حدی ابمون بیا بعد اومدیم بیرون خیلی گرسنه بودیم یکم غذا خوردیمو تصمیم گرفتیم بریم روی تخت ن بخوابیم همینجور با حالت لختی فقط شرت داشتیم رفتیم تو تخت اولش یکم ار هم لب گرفتیمو بعدی گرفتمش تو بغل خودم باورش برام سخت بود فک میکردم خواب میبینم .دیگه از شدت خستگی خوابمون برد که من بعداز دو سه ساعت از خواب پریدم که ارمانو دیدم وایییی چنان ناز خوابیده بود فقط دوست داشتم تا صب نازش کنم ولی دوباره شق درد شدم شروع کردم به خوردن سینه هاش واوووو چه مزه ای میداد همیجور داشتم میخوردم از خواب بلند شد منم تد متوجه شدم شروع کردم به مالوندن کیرش و ازش لب گرفتم چیزی از فهمیده بودم این بود که بیشتر دوست داشت بده پشتش رو کرد ب روی من منم کیرم گذاشتم لاش یه ستم زیر گردنش بود و با دست دیگه ام کیرشو گرفت بودم گردنشم داشتم میخوردم همینجور تلنبه میدم که اب اومد ایندفعه یکی دو دقیقه بیشتر طول کشید ریختم لای پاهاش و بیحال تر از همیشه افتادم اونم خودشو تمیز کردو دوباره زدیم بخواب تقریبا تا ساعتای ۱۱ خوابیدیم که یدفعه صدای زنگ گوشیش اومد چنان دستپاچه شدیم شروع کردیم به پوشیدن لباسامون مامانش بود احوالشو گرفت که دیگه تا ظهر ساعتای ۱.۲ بیشم بود که خانوادم ام اومدن اونم رفت خونشون اون شبی باهاش بودم رویایی ترین شب عمرم بود خیلی حال داد یه دو دیگه هم سکس داشتیم که اگه از این خوشتون اومد اونا رو هم میزارم.ممنون

نوشته: Arsh


👍 7
👎 11
7281 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

663400
2017-11-28 05:49:37 +0330 +0330

عرض خواهی؟…کونی بیسواد کی بودی تو؟دیس سه تو کونت…

3 ❤️

663403
2017-11-28 06:23:25 +0330 +0330

چقد حول حولی نوشتی…من نفسم بند اومد انگار دوساعت دویده باشم…آروم تر میتوشتی…نوش جونت…

1 ❤️