ريحانه و كير بابايی

1389/06/31

نوبتی كه بود نوبت بابام بود كه ي حالي بهم بده . من كه هميشه خودمو واسه بابام لوس مي كردم و اونم بدش نمي يومد . ي روز كه دوباره خودمو لوس كرده بودم و تو بغل بابام نشسته بودم . داشتيم ماهواره مي ديديمو حرف مي زديم . بابام رو مبل نشسته بودو منم رو پاهاش . طوري كه قشنگ كير بابايي زير كون من بود . منم دستمو انداخته بود دور كمر بابايي و ي دستاي بابامم دور كمرم بود و اون يكي دستش روي رونم .
احساس كردم بابا از صحنه هاي تو فيلم ماهواره داره حشري ميشه چون دو نفر داشتن از هم لب مي گرفتن . كم كم دست بابايي روي رون من حركت كرد . از زانو هام مي كشيد تا كنار باسنم و دوباره بر ميگشت . منم روي رونام حساس بودم مثل اكثر دخترا . داشتم تحريك مي شدم ولي هيچي نمي گفتم چون هميشه منتظر اين لحظه بودم . بابا همين طور كه داشت رون منو مي مالوند و به روي خودشم نمياوورد دستشو برد زير كونم و نگه داشت بعد چند دقيقه دستشو از زير كونم كشيد بيرون و اوورد نزديك كسم لاي پام . ديگه من از اين كارش تحريك شدم . دستشو به كسم نزديك كرد . من اون روز ي شلوار نارنجي با بلوز نارنجي پوشيده بودم . شلوارم تنگ بود مثل هميشه . اون طورم كه تو بغل بابام بودم كسم قلمبه شده بود تو شلوارم .
خلاصه بابايي دستشو رسوند به كس كوچولوم و نوك انگشتاشو گذاشت روش . همون لحظه بدن خشك شد و چشمامو بستم . بابايي كه ديد چشماي من بستس مطمئن تر شد و كامل دستشو گذاشت رو كسم و شروع كرد ماليدن . منم داشتم لبامو مي خوردم و لبختد مي زدم . بعد از يكم ماليدن كسم ديدم بابا صورتمو گرفت فهميدم واسه لبام نقشه كشيده .
تو همين فكر بودم كه لباي بابا چسبيد به لباموو لبامو كشيد تو دهنش . شروع كرد به خوردن لبام هر بار كه لبامو واسه ي لحظه ول مي كرد مي گفتم بابا و اون دوباره لباي منو مي كشيد تو دهنش . حسابي لبامو خورد كه ديگه كبود شده بودن .
بابا گفت قربونت برم كه اين قدر نازي . گفتم بابايي مي خواي چيكارم كني؟ گفت دوست داري چيكارت كنم بابا؟ گفتم نميدونم . اروم گفت دوست داري بكنمت؟ منم سرم تكون دادمو اروم گفتم اره ! گفت پس بشين پايين . نشستم دو زانو روي زمين و بابا همون طور كه نشسته بود رو مبل شلوارشو كشيد پايين .
وااااااايييي چه كيري بابايي داشت . هميشه فكر مي كردم كير بابا پير و چوروكيدس ولي واقعا كير كشيده اي و كلفتي داشت . كيرش به سمت من بود و تكون مي خورد . گفت دختر خوشكلم نمي خوريش؟ با دستم كيرشو گرفتمو لبمو گذاشتم رو سرش . بابا گفت بابا قربونت بره بخور عزيز بابا . منم كيرشو هل دادم تو دهنمو با كمال ميل واسه بابا ساك زدم . كير بابا هم خوشمزه بود مثل همه كيراي ديگه كه خورده بودم ولي كير بابا به خوشكلي كير رامين يا علي نبود . كير بابايي رو كامل مي كردم تو دهنمو در مياووردم . بابا هم ي پشه كش كنارش بود اونو برداشته بودو محكم مي زد رو قمبولام . يكي به اين قمبولم يكي به اون . اين قدر محكم ميزد كه ي صداي بلندي بلند مي شد و منم با اينكه از رو شلوار ميزد دردم مي گرفت .
بابا گفت بلند شو . بلند شدم منو برگردوند و همون طور كه ايستاده بودم بغلم كرد . كونم روبروي صورتش بود . از رو شلوار كونمو بوس كرد و شلوارمو تا پايين باسنم كشيد پايين . دوباره به هر دو تا قمبولام بوسه زد و دستشو برد لاي پام . دوباره كس داغمو شروع كرد ماليدن . من از جلوي خودمو سر انگشتاشو مي ديدم . منو حشري كرده بود خيلي ماهرانه كسمو مي ماليد . صداي اه اه گفتن من بلند شده بود . كسمو ول كرد و چند تا محكم با كف دستش زد روي قمبولام . منم با هر ضربه ي آخ مي گفتم چون واقعا دردم ميومد . صداشو نگو كه تو سالن مي پيچيد .
دو تا قمبولام سرخ سرخ شده بودن . بابا منو روي شكم خوابوند روي زمين و نشست روي دو تا پاهام و لاي كونمو باز كردو ي تف از همون دهنش انداخت رو سوراخ كونم و انگشتشو كرد توم . ي چند دقيقه اي رو سوراخم كار كرد تا سر كيرشو احساس كردم كه داشت رو سوراخم حركت مي داد . اروم اروم كيرشو كرد تو كونم و صداي داد من رفت بالا .
اي اييي بابا اي اي اي اوم باباييي اي يواش بابا اوف اي اي ايي ااااايي
ولي بابا توجه نمي كردو كيرشو تا اخر فرو كرد توي كونم طوري كه انگار سر كيرش مي خورد به شكمم . . شروع كرد به كردن من كردن دختر كوچولوش . ولي فقط يكم كيرشو در ميووورد و مي كرد تو دوباره . اه و ناله من بالا رفته بود . نمي دونم چرا ولي اين بار خيلي دردم اومده بود .
بابايي دو تا قمبول منو گرفته بود و فقط منو مي كرد . بعد دو تا دستامو گرفت و اوورد روي كمرم . بعد خوابيد رومو دوباره شروع كرد به تلمبه زدن . تا اخر ميكرد تو كونم كه شكمش مي خورد روي قمبولامو صدا مي كرد . قمبولام بد جور تكون مي خوردن و صداي چالاپ چالاپش ميومد.
بابايي كيرشو ي دفعه با سرعت از كونم كشيد بيرونو ابشو ريخت روي قمبولام . بعد چند تا ضربه با كيرش زد به كونم تا ته مونده هاش بياد بيرون .
منو برگردوند به كمرو خوابيد كنارم . بدنش حس نداشت . مي لرزيد . اون روز بابايي كون دختر كوچولوش گذاشت و اين بهونه اي شد واسه كردناي بعديش .
حالا ديگه بابا داداشم پسر خواهرم پسر عمم از تو فاميل منو كرده بودن و استاد ويلنم از تو اشناها .
با من همراه باشيد با خاطرات بعدي . لطفا نظر يادتون نره.
ريحانه


👍 1
👎 2
178151 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

267045
2010-09-22 10:35:34 +0330 +0330
NA

baba bia ye haliam be ma bede .kir 20 cm doost dari???

9 ❤️

267046
2010-09-22 17:54:09 +0330 +0330
NA

ببین اگه فامیلاتون کم اومدن دیگه کسی نبود بهش بدی ما و فک فامیلامون هستیمو

9 ❤️

267047
2010-09-23 16:27:35 +0330 +0330
NA

کیرم تو خودت و داستانت…فکر کنم تنها کسی که نکردتت خواجه حافظ شیرازیه تو که مثله اتوبوس همگانی میمونی به همه میدی یه حالی هم به ما بده …
کیره 28 سانتی دوست داری ؟

9 ❤️

267048
2010-10-02 12:39:23 +0330 +0330
NA

کیرم تو کونت آبم اومد ای کاش من جای بابایی بودم پرده بکارتو بر میداشتم کیرم تو کونت بابات

11 ❤️

267049
2010-10-27 15:50:04 +0330 +0330
NA

کیرم تو دهنت کوچولو!!!
معلومه ننت از کوچیکی کون میداده که تو هم کونی شدی
ببینمت چندتا بخیه خوردی؟؟؟

7 ❤️

267050
2011-01-18 01:22:16 +0330 +0330
NA

بیخیال نمیشی201.jpg

0 ❤️

267052
2011-03-27 21:11:51 +0430 +0430
NA

kiram to koset ba en dastanet
kheyli tokhmi takhayoli bood

0 ❤️

267053
2011-04-01 20:36:50 +0430 +0430
NA

baba fahmidim jndeh ie bamaham bede po lesho midim

0 ❤️

267054
2011-04-23 16:33:29 +0430 +0430
NA

salam khobin reuhane jan dastanet kheili royayi bod vali fekr nakonam ziyad to hich jaye donya etefgh biofte vali ye ehtemal dare ke to az ye marde dige bashi on moghe hast ke rabete pedar v dokhtari beineton nist pas harcheghadr mitoni be babayi hal bede hala mikhay manam pedar khondat besham

0 ❤️

267055
2011-04-25 10:07:29 +0430 +0430
NA

خیلی مزخرف بود . دیگه داستان ننویس . سلولای خاکستریت و البته اگه داری یه جای دیگه بسوزون .

0 ❤️

267056
2011-07-24 12:10:27 +0430 +0430
NA

khob bod age khasti manam hastam bahat sex konam inam id man ali.yazdani39

0 ❤️

267057
2012-04-29 03:46:38 +0430 +0430
NA

فقط مال ما خار دیگه…
(شانسی که خلیل داشت…سر کیرش زیگیل داشت…)

0 ❤️

267058
2013-11-15 00:22:07 +0330 +0330

با اینکه دروغ بود ولی از نظر داستان نویسی بدک نبود هنوز باید کار کنی. درضمن بفرما کیر4.jpg

0 ❤️

267060
2015-01-22 15:58:36 +0330 +0330
NA

به ما هم بده

0 ❤️