زاغ سیاه مامان آرایشگر

1395/05/03

سلام خدمت همه دوستان حشری خودم…داستان که الان براتون مینویسم کاملا واقعیه.و میخوام با خوندن اون کیر خوشگلتون برا مامان جونم سیخ سیخ بشه و حرفهای منو باور کنید…
من اسمم حسامه مامانم الان 38سالشه ویه خانوم خوشگل فوق العاده خوش اندام که قدش 175میشه وزنشم خودتون باید بغلش کنید کیرتونو بچسبونید بهش و بلندش کنید تا بفهمید چند کیلوه…پوستشم سفیده.الان تو این سن ساپورت میپوشه تو خیابون منم وقتی باهاش،بیرون میرم حس میکنم مردای خیابون نگاهشون به لای پاهای خوشگل مامانمه چکار کنم خوشگله دیگه نمیشه چشم مردمو بست…مامانم هم که کرم داره خوشش میاد مردا نگاش میکنن …چندباری دیدم که مردا خودشونو میمالن بهش…من الان 18سالمه و داستان مال زمانیه که من 12سالم بود مامانم ارایشگره…و بابام هم راننده کامیون…یه مرد که همیشه خونه نیست هر وقتم میاد خسته است.نمیدونم کی وقت کرده منو درست منه خدا میدونه…هیچ وقت ندیدم مامانم با بابام گرم باشن.من بچه بودم اون وقتا یروز مامانم گفت بمون تو خونه من برم ارایشگاه کار دارم…خیلی هم به خودش رسیده بود.از خونه رفت بیرون منم حوصلم سر رفت رفتم بیرون از خونه ما تا ارایشگاه مامان فاصله چندانی نبود .دو کوچه پایین تر بود.دیدم در ارایشگاه بازه.خواستم برم تو دیدم یه پسره تقریبا 25ساله سریع رفت داخل و در رو بست…برام سوال شد من مامانم اونجا راحته این مرده کی بود…در ارایشگاه زنونه معمولا جوریه که نمیشه جایی رو دید منم چون شک کرده بودم دوست داشتم داخل ببینم .
ترسیدم برم تو مامانم دعوام کنه که چرا از خونه بیرون زدی ولی از طرفی میخواستم بدونم کیه که رفت داخل ارایشگاه…یه گوشه از شیشه های ارایشگاه پرده کنار زده شده بود…نشستم. و نگا کردم.دیدم پسره وایساده و مامانم بغلشه و داره گردن مامان بوس میکنه.مامان کم کم اومد پایین و شلوار اقا رو باز کرد کشید پایین وای باورم نمیشد من خودم اون موقع یاد بچگیا خودم افتادم که با دختر عموم از این کارا میکردیم یواشکی چیزای همو میمالوندیم از روی کنجکاوی بود…کیر اقاهه سیخ سیخ شده بود و مامانم کمی با دستاش باهاش بازی کرد بعد براش لیسش زد و گذاشت دهنش…داشت چشمام از حدقه درمیومد… ولی جام اصلا خوب نبود.همش میترسیدم کسی گیر بده بهم بعد اینکه مامانم خورد براش…مرده داشت لباسای مامانمو در میاورد.که یه خانومه که از جلو ارایشگاه رد میشد گیر داد بهم که چکار میکنی پسره پررو این بزرگ بشه چی میشه…برو نگا نکن زشته …منم ترسیدم بچه بودم…بلند شدم فرار کردم خونمون…اونش مامان میلنگید میگفت پام درد میکنه.بعدها فهمیدم که از کون داده که دردش گرفته.الانم مامانم همیشه مشکوکه …چند باری خودمو بهش مالوندم الان که کیرم بزرگ شده دوس دارم خودم جرش بدم.که نیاز نباشه دنبال غریبه بره.ولی خیلی میترسم رابطه امون خراب بشه.تو خونه خیلی راحت میگرده.دیونم میکنه کسش از رو لباس معلومه.یبار تو وسایلش کیرمصنوعی پیدا کردم.تو حموم هم دیدمش یواشکی دیدش زدم.
یروز درحمومون کمی سوراخ داشت وقتی در حموم بسته میشه حموم تاریکه همشیه لامپ روشنه توش پس باید میذاشتم یه روز که شب میره حموم برم دیدش بزنم…که متوجه نشه از نور سوراخ…یروز که بابام نبود دیدم مامان که از ارایشگاه اومده بود…گفت من برم دوش بگیرم منم تو کونم عروسی شد تا قبل اینکه بیاد داشتم با کیرم ور میرفتم اخه…مامان لباساشو تو خواب دراورد و رفت داخل حموم اب باز کرد چند لحظه گذشت رفتم لامپ خوابو خواموش کردم که معلوم نشه از داخل تاریک باشه.چشممو گذاشتم دم سوراخ در دیدم یه بدن سفید که پشتش بهم بود دیدم که وای نمیدونید چه کون خوشگل رو فرمی بود سفید و متناسب…کم کم شست و برگشت قلبم میخواست بیاد تو دهنم بلاخره کس ناز مامانمو دیدم یه کس سفید و تپل که همش دستشو میکشید لاش…نمیدونم چرا مامان هیچ وقت منو صدا نمیزد تا براش کیسه بکشم اخه اون که جز من کسیو نداره…خلاصه میدیدمو کیرمم راست راست شده بود داشتم باهاش بازی میکردم…که کم کم بخار اب داخل حموم زیاد شد دیگه چیزی به وضوح نمیدیدم…اومدم تو پذیرایی و با شورت مامان که توی خواب کنده بود خودمو ارضا کردم.شورتم گذاشتم سرجاش…الانم چند روزیه مشکوکه با گوشیش ور میره همش تماس های بی وقت داره…نمیدونم چکار کنم

نوشته: زنونه


👍 12
👎 12
136950 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

550153
2016-07-24 20:48:20 +0430 +0430

شمارشو بده من تا برات ردیفش کنم

0 ❤️

550169
2016-07-24 21:29:58 +0430 +0430
NA

ببخشید مگه ما ترازوی دیجیتالیم که مامان جونت رو بغل کنیم بفهمیم چند کیلوهستند
راهی راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن جان بسپارند چاره نیست

0 ❤️

550173
2016-07-24 22:16:53 +0430 +0430

نمی دونم داستان تو خیلی کس شر بود یا این قلیونه منو گرفته که هیچی از داستانت نفهمیدم.
محض احتیاط کیرم دهنت چون همه ی داستانای سایت کس شریه…


550179
2016-07-24 22:57:50 +0430 +0430

نمیدونم چرا! اما فکر میکنم داستانت واقعی باشه. در هر حال, خب ! مامانه هم سنش کمه و جوونه, خودشم توی بدترین سن قرار داره. آخه خانمها در سنین 35 تا 40 سالگی شهوتی ترین سالهای عمرشونو میگذرونن. مخصوصا هم که میگی خوشگله و شوهرشم که اکثرا پیشش نیست! خب, طبیعیه دیگه. نمیشه زیاد ملامتش کرد. بالاخره در این سن و سال انصاف هم نیست که آدم یه خانم خوشگلو همینجوری بزاره خونه تنها و خودشم بره و اینم همش تنها باشه! البته من اصلا منظورم توجیه کردن هرزگی یا … نیست. ضمنا پسر جون! آدم بهتره کمی هم جنبه داشته باشه در همه شرایط! مگه قراره که خواهر یا مادر آدم توی خونه و پیش محرم ترین نزدیکانش مثل بچه هاش یا … از این چادرهای خفاشی سرش بکنه و بگرده؟؟!! خب معلومه که خیلی هم راحت بخواد باشه. اونوقت دیگه چه فرقی باقی می مونه بین قوادهای غریبه توی خیابونها با تویی که مثلا پسرشی و زاییدتت؟؟!! این حرف مزخرفو این روزها خیلی زیاد میشنوم ! اه! باور کنید که آدم حالش بهم میخوره وقتی حتی تصورشو میکنه که الان توی این جامعه دور و برش از این تیپ آدمها هستند و خودشم مجبوره در بین چنین انسانهایی با این طرز فکر زندگی کنه! 🤮

2 ❤️

550184
2016-07-25 03:39:23 +0430 +0430

جووووووووووون.کسم خیس شد

1 ❤️

550185
2016-07-25 04:06:19 +0430 +0430
NA

شاید اگه مچش رو با یه مرد دیگه بگیری مجبور بشه واسه اینکه آبروشو نبری بهت بده ولی دقت کن که فقط بخاطر اینکه آبروشو نبری، فقط و فقط…
ولی اینکارو نکن رفیق.
اگه کردیش دیگه حرمتش از بین میره هرچی باشه اون مامانته و از اینکه تو رو داره خیلی خوشحاله و تقریباً میشه گفت تمام زندگیش توئی، پس آروم باش و وقت بیشتری براش بذار، بغلش کن(نه از روی شهوت) و مثه یه مرد واقعی که هیچ وقت حسش نکرده باهاش رفتار کن. باهاش دوست باش . بهش بفهمون که دیگه بزرگ شدی و میخوای که بهت تکیه کنه…
وقتی اینا رو ازت دید شاید حتی خودارضایی کنه ولی دنبال این مرد و اون مرد نباشه!
ببین جوون:
هر چیز که در عالم است در آدم است.
ولی قرار نیست که همه احساساتت رو به عمل برسونی.
الان تو اوج شهوت دوران پس از بلوغی، همه ما این دورانو پشت سر گذاشتیم و از این افکار هم کم و بیش داشتیم ولی دقت کن که اینا فقط توهمات جنسی هست و حقیقت نداره…

آروم باش رفیق، آروم…

0 ❤️

550190
2016-07-25 05:54:53 +0430 +0430

(نمیدونم چکار کنم)>>>>>>برو بمیر ✋

0 ❤️

550195
2016-07-25 08:08:25 +0430 +0430

ژووون مامی.(wanking)

2 ❤️

550199
2016-07-25 08:40:05 +0430 +0430

کوس مامانت

0 ❤️

550200
2016-07-25 08:57:15 +0430 +0430

off_boy 🙄 داستان بدی بود، انقد در مورد محارم نسازید

0 ❤️

550211
2016-07-25 11:03:58 +0430 +0430

ارایشگاه مامان جون جندت کجاست؟

0 ❤️

550215
2016-07-25 12:12:38 +0430 +0430

اورین.مامان دوست دارم (erection)

0 ❤️

550217
2016-07-25 13:01:13 +0430 +0430

داستان ضعیف بود
نویسنده تلاش کرده بود واقعی نشونش بده انگار طرف نمیدونسته بچه های شهوانی درین زمینه حسابی کارشناس شدن

0 ❤️

550220
2016-07-25 14:01:07 +0430 +0430

دیگه به ارایشگاه ها هم نمیشه اعتماد کرد.نکننمون یه دفعه (hypnotized)

0 ❤️

550232
2016-07-25 16:01:13 +0430 +0430

خوب دلت میخواد مامانت خراب باشه دیگه چه اصراری داری که داستانت واقعیه اقاپسر اونم با این همه سوتی که داده بودی

0 ❤️

550234
2016-07-25 16:04:25 +0430 +0430

ضمنا ادمین جان بچه های زیر ۱۸سال حرف گوش نمیکنن و سایت رو ترک نمیکنن بهتره بگی اگه زیر ۱۸سالتونه سایت رو ترک کنید و گرنه تو کونتون میذارم

0 ❤️

550385
2016-07-26 20:55:17 +0430 +0430

شاید بابات تورو درست نکرده اون که همیشه وقت نداشته

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها