زن عمو نازنین (۲)

1389/12/27

قسمت قبل

در داستان اولم(زن عمو نازنین 1)گفتم که عموم زنگ زد و گفت که شب نمیاد خونه پسر عمم!
نازنین با چنان شهوتی رو به من نگاه کرد و این قضیه رو گفت که من 2زاریم افتاد…نا خواسته به هم نگاه های خاصی میکردیم طوریکه ندا(زن پسر عمم) بهمون شک کرده بود/شب شد و پسر عمم اومد خونه شام خوردیمو نشستیم پای ماهواره فیلم دیدین "ساعت شد 1 و ندا جای منو انداخت تو پذیراییشون و جای نازنین رو تو هال !نازنین به ندا گفت جای منم بنداز تو پذیرایی .الان خوابمون نمیاد با شایان یه کم ماهواره میبینیم بعد میخوابیم! ندا که بدجور شک کرده بود گفت منو علی ام توی پذیرایی میخوابیم پس! منو نازی جفتمون رفته بودیم تو لک که پسر عمم به ندا گفت ما میریم تو اتاق(آخه شب جمعه بود و …) و ندا رو برد تو اتاق.
یه رب صبر کردیم تا بخوابن بعد عین دو تا تشنه پریدیم به هم و لبامو میمکید و وحشیانه گاز میگرفت رفتم سراغ گوشش و شروع کردم به خوردن اومممممم دیوونش کرده بودم با دستاش پشتمو چنگ میزد و پاهاشو محکم به زمین میکشید و آآآآآآآآآآآه آآآه میکرد من ول کنش نبودم توی یه چشم به هم زدن لخت لختش کردم و همینطور که گوششو میخوردم دستمو گذاشتم رو کسش و چوچولش رو میمالوندم تنش عرق کرده بود و کسش لیز لیز شده بود و آروم آروم ناله میکرد و در گوشم التماس میکرد که ولش کنم منم که اهل جا زدن نبودم رفتم سراغ کسش اووووم چه کسی داشت تپل و سفید مثل کلوچه بود تمیز تمیز بود و قبل خواب رفته بود دستشویی حسابی شسته بودش انگار میدونسته من عاشق خوردنم.حالا نخور کی بخور تا حلقم رفته بودم تو کسش و اونم ناله میکرد و از بس حشری شده بود پاهاشو دور کلم حلقه کرده بود و به کسش فشار میداد و من همچنان میخوردم که دیدم تنش داره میلرزه تا فهمیدم داره ارضا میشه ولش کردمو گفتم نوبت توٍ و دراز کشیدمو اون مثل جنده ها اومد رو سینمو لبامو بوسید و رفت سراغ گردنم حدود 5 دقیقه گردنمو لیس میزد و کیرم داشت میترکید …آروم آروم داشت میبوسید و میومد پایین که من طاقت نیوردمو هلش دادم سمت کیرم وایییییییییییی کیرمو کرد تو دهنش و با دستش تخمامو فشار میداد خیلی حرفه ای میخورد 2 -3 بار تا ته میکرد تو دهنش بعد زبونش رو دور کلاهک کیرم میکشید مست مست شده بودم خیلی وارد بود آخه به کیرم عظمتی داده بود ( کیره من در حالت طبیعی یه 17 – 18 سانتی میشه و لی بهد از ساک زدن نازنین یکی دو سانت بزرگتر شده بود!)سریع خوابوندمش رو زمین و رفتم بین پاهاش و سر کیرم. گرفتم تو دستمو میکشیدم رو چاک کسش دیگه طاقتش تموم شد و با دستش کیرمو چسبید و کرد تو کسش واییییییییییییییییییی عین تنور بود داغ داغ با سرعت نور میکردمش اونم سینه هاشو چنگ میزد و من حشری تر میشدم تند تند داشتم میکردمش و حس میکردم دارم به مرحله ی انزال نزدیک میشم که یهو صدای در اومد!!! پشمام ریخت سریع پریدم اونور و پتو رو کشیدم رو خورم که یهو حس کردم آبم اومد ! بله ندا خانوم بود اومده بود بالا سر من واستاده بود منم آبم داشت فرت فرت میومد تشک به گه کشیده شده بود تخم نکردم دیگه سرمو از پتو بیارم بیرون و همونطور خوابم برد!!! فردا صبح با بوسای نازی جونم از خواب بلند شدم و با هم دیگه کلی ندا رو فحش دادیم و خندیدیم و پریدم دستشویی و خودمو شستم بعد منم نازی رفت
تو هال که بودیم ندا(زن پسر عمم) اومد و بهمون گفت حموم داغه هااااااااااااااااااا حال میده !(تیکه ی خرابی انداخت بهمون) و منو نازی هم زدیم به در پرویی و اول من رفتم حموم و بعد نازیییییییییییییییییییییییی
اگه خوشتون اومد بگید تا داستانای بعدیم رو بذارم

نوشته:‌شایان


👍 0
👎 0
64628 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

274533
2011-03-18 03:08:51 +0330 +0330
NA

کونده میدونست کی باید بیرون بیاد ولی خوش به حالت

0 ❤️

274534
2011-03-18 03:48:20 +0330 +0330
NA

اگه خالي بندي هاش را كم كنيم يه چيزي مي شه

0 ❤️

274537
2012-05-04 09:07:19 +0430 +0430
NA

?
?
?
?
چی بگم ؟

0 ❤️

679715
2018-03-30 20:45:57 +0430 +0430

باشه تو خوبی ?

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها