زنداداشم از من بیشتر دلش میخواست

1392/03/29

سلام دوستان
اول ازهمه باید بگم که اسامی مستعاره
من ساسان هستم 28 سالمه متاهلم من یه برادر دارم که 3سال ازمن کوچیکتره ماجرا ازونجایی شروع شد که من یه روز اومدم خونمون و دیدم که برادرم خونه ماست و زنم با یه تاپ نشسته تا در حیاطو باز کردم زنم دوید اون یکی اتاق و لباسشو عوض کرد برادرم سرخ شده بود یکم نشست با کامپیوتر بازی کرد و رفت بعداز رفتنش من زنمو به باد کتک گرفتم که تو با اون رابطه نامشروع داری خلاصه بعد از کلی دعوا زنم گفت که برادرت میخواست به زور بامن اونکلرو بکنه که تو بموقع رسیدی و منو ول کرد…گذشت…نمیتونستم باور کنم که برادرم که انقد بهش اعتماد داشتم بخواد اینکارو بکنه…گذشت تا رفت سربازی و تو سربازی با یه دختر دوست شد و همه ی فامیل میدونستند قراره باهاش بعد خدمت ازدواج کنه و خیلی دوسش داره یه روز که سامان(برادرم) داشت میومد شهرمون دیر کرد و همه نگرانش بودن که گوشیم زنگ زد دیدم یه شماره ناشناسه جواب دادم یه صدای خیلی ناز و با یه لرزش خاص گفت سلام آقا ساسان پرسیدم شما گفت که من مریم هستم دوست سامان گفت که سامان نرسیده هنوز گفتم نه دیر کرده ماهم نگرانشیم که این شد شروع آشنایی ما…گذشت تا اینا ازدواج کردن یه روز تو مغازه ام نشسته بودم که برادرم بهم زنگ زد جواب دادم گفت که تو حیاطمون لوله ترکیده و من چون از کارخونه بهم مرخصی نمیدن شما زحمتشو بکش و یه لوله کش ببر خونه…لوله کش رفت رو کردم به مریمو گفتم خداحافظ منم میرم با اینکه مدتها بودمنتظر این فرصت بودم تا تلافیه اونکارو سر برادرم دربیارم ولی باز ته دلم گفتم بیخیال و زدم بیرون هنوز سر کوچه نرسیده بودم که مریم بهم زنگ زد و گفت برگرد کارت دارم…یه لیوان شربت برام آورد و خورم یه چوراب شلواری تنگ سیاه با یه تونیک که ر. باسنش افتاده بود پوشیده بود گفتم خوب بگو که شروع کرد از مشکلات زندگی گفتن و حرف رسید بجایی که گفت تازگیا به سامان شک کردم و پریروزم از جیبش اینو پیدا کردم باورم نمیشد برادرم که قهرمان بوکس شهرمون بود معتاد شده بود بی اختیار زدم زیر گریه دستامو گذاشته بودم رو صورتم که یه دفعه دوتا دست کوچیکو رو گوشام حس کردم چشمامو باز کردم مریمو میدیدم که با یه تبسم ملیح به من نگاه میکنه و میخواد با نگاهش بمن دلداری بده چند دقیقه بهم زل زدیم چندبار لبای خوشو به صورت شهوتناکی گاز گرفت…که یهو بمن گفت که که ساسان من عاشقتم…کپ کردم…خواستم یه چیزی بگم که مثل وحشیا لبامو گرفتو محکم ازم لب میگرفت بی اختیلر کیرم سیخ شد زبونشو جوری تو دهنم میچرخوند که داشتم از شق درد میمردم هنوز چشمام بسته بود که یهو چشامو باز کردم و دیدم که پیرهنم و زیرپوشمو درآورده و داره نوک سینه هامو میخوره که دیگه بلند شدمو شلوارم که جین بو دو درآوردم نمیدونید شرتمو باچه سرعتی کشید پایین که یهو دیدم کیرم تو دهنشو و یه گولله موی مش شده رو کیرم عقب جلو میره آروم سرشو گرفتمو خوابوندمش رو کاناچه تونیکشو درآوردم یه سوتین بنفش بسته بود که سگکش ازجلو بود بازش کردم وای چی میدیدم دوتل ممه که دوتاش به زور تو یه دست جا میشد شروع کردم به خوردنشون که ناله هاش شروع شد برعکس این داستانا خبری از جرم بده و بکن توشو من کیر میخوام و از خضعبلات خبری نبود فقط با آه و ناله میگفت جوووووون به آرزوم رسیدم من عاشقتم ساسان…آروم دستمو بردم و جوراب شلواریه تنگشو درآوردم یه شرت بنفش که ست سوتینش بود تنش بود دستمو کردم زیرو با چوچولش ور رفتم همزمان هم لب میگرفتیم و هم با نوک سینه هاشو چوچوبش ور میرفتمکه یهو کسش باد کردو یه آب گرم ازش اومدو ریخت رو دستم که بهم زل زدیم دستمو از زیر شرتش بیرون کشیدم فکر کرد لزین کارش ناراحت شدم خواست معذرت خواهی کنه گفت دست خودم نبود که دست خیسمو کردم تو دهنمو لیسیدم چشملش داشت از حدقه درمیومئ که افتادم به جون کسش بعد از حدود 5دقیقه دوباره بدنش لرزیدو آبش اومد دراز کشیدم رو کاناپه و…یهو دیدم اومد نشست رو کیرم آروم کیرمو گرفت و کرد تو سوراخ کسش انقد گرم بود که احساس سوزش کردم شروع کرد به بالا و پایین پریدن تقریبا 2دقیقه نشده بود که گفتم بسه داره آبم میاد چند بار دیگه پریدو داشتم منفجر میشدم که یهو نشست کنارمو کیرمو گرفت تو دهنش هنوز دوتا ساک نزده بود که با فریاد زدم آبم…رونمو چنگ زدو همش ریخت تو دهنشو تا قطره آخرش خورد…ببخشید

نوشته: شهوتران


👍 2
👎 3
180644 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

386390
2013-06-19 01:18:57 +0430 +0430
NA

چي بگم!!! شايد ؟؟؟؟؟

0 ❤️

386391
2013-06-19 01:27:49 +0430 +0430
NA

تبریک میگم(شاید) شما یه سیخ زدی به زن داداشت.تازه از کجا معلوم داداشت واقعا میخاسته زنتو بکنه؟

0 ❤️

386393
2013-06-19 04:09:45 +0430 +0430
NA

بگو یه دفعه زن داداشم جنده بوده دیگه!!!

0 ❤️

386394
2013-06-19 04:32:03 +0430 +0430

اون “ببخشید” آخرش چی بود؟ خودت فهمیدی ریدی فکر کنم!

0 ❤️

386396
2013-06-19 05:35:29 +0430 +0430
NA

مگه میشه الکی بگه بیا منو بکن شر و ور نگید بابا

0 ❤️

386397
2013-06-19 06:24:10 +0430 +0430
NA

با اصل کارت مخالفم

0 ❤️

386398
2013-06-19 06:33:29 +0430 +0430
NA

اه. یعنی یه داستان بدون غلط املایی این قدر توقع زیادیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

386399
2013-06-19 06:35:48 +0430 +0430
NA

چرتی بیش نبود
مسخره…

0 ❤️

386400
2013-06-19 07:20:48 +0430 +0430
NA

سلام گالیور کیر تو داستانت

0 ❤️

386401
2013-06-19 07:41:09 +0430 +0430
NA

فیلمی هست به نام لا موجر دی هرمانو یا همون my brothers wife

که داستانش دقیقا شبیه همین داستانه

0 ❤️

386402
2013-06-19 08:26:06 +0430 +0430
NA

ای بابا چقد ایراد میگیرین داستان سکسی مینویسن شروع میکنین به بدوبیراه گفتن وفحش دادن غیر سکسی مینویسن نصیحت میکنین که اینجا سایت سکسیه و ازین حرفا،خوشتون نمیاد نخونین کسی به دستوپاتون نیافتاده که جون من بیا داستان بخون،والا بخدا فقط کار یاد گرفتین دیگرانو ضایع کنین با اینکاراتون نه بهتون جایزه میدن نه واستون احترام قائل میشن من داستان نمیخونم ولی همیشه نظراتو میخونم خیلی کم پیش میاد کسی محترمانه داستان رو نقد کنه بدتون اومد محترمانه بگین ننویسه انقد فحش نمیخواد…!

1 ❤️

386404
2013-06-19 09:02:27 +0430 +0430
NA

چه جالب خونشون چه با کلاسه کاناچه داره خونه ما که کاناپه داره تازه زن هاشون هم چوچوبه دارن ما که هر چی زن دیدیم چوچوله داشتن.حیف

0 ❤️

386405
2013-06-19 09:41:27 +0430 +0430

کس خواهرتو زنتو زن داداشت،خاک عالم برسرت بی ناموس،اون زن جندتم میخواره،دیشب با مادرت زیر من بود،مثلن نبخشم میخوای کیرمو بخوری کون کش
دستگیره اتاقم تو کس ننت،کم کس شعر بگو…

0 ❤️

386406
2013-06-19 09:59:36 +0430 +0430
NA

آخه کس کش مجبوری دروغ بگی یه جندام بخوای بکنی به این سرعت نمیشه کردش این که دیگه زنداداشت بود

0 ❤️

386407
2013-06-19 10:39:31 +0430 +0430
NA

عجب آدمایی که پیدا نمی شن آره والا

0 ❤️

386408
2013-06-19 13:26:19 +0430 +0430
NA

فقط بايد بگم كير خر شرك در كانه خودت برادرت و زن داداشت
جوجو اينجا ايرانه نه فرانسه

0 ❤️

386409
2013-06-19 16:56:14 +0430 +0430
NA

اخه بی انصاف به فکر کاربرا نیستی به فکر سرعت پایین سایت و مشکلات فیلتر باش!!!..
تا بیایم چندتا فوحش ابدار بدیم باید 100بار از زیر اسپم و فیلتر رد شیم انصافت شکر …

0 ❤️

386410
2013-06-19 17:11:29 +0430 +0430
NA

شرف داشتن عرضه میخواد.آخه به این حد بیغیرتی.البته حقم داری کلا خانوادگی اینکاره بودین.داستان مامان جونتم مینوشتی.آقای خوش غیرت

0 ❤️

386411
2013-06-19 18:45:06 +0430 +0430

به این میگن عدالت اشتباهی!!..

0 ❤️

386412
2013-06-19 18:50:40 +0430 +0430
NA

کیرم به دست گیر و فرو بر به کون خویش
کز دست بزرگان همه چیز نکو باد…

0 ❤️

386414
2013-06-21 07:33:26 +0430 +0430
NA

بابا شهوته دیگه از هر دست بدی از اون یکی پس میگیری

0 ❤️

386415
2013-06-21 07:34:43 +0430 +0430
NA
بابا شهوته دیگه از هر دست بدی از اون یکی پس میگیری
0 ❤️

591172
2017-04-22 19:19:00 +0430 +0430
NA

همچین آخرش نوشتی ببخشید یه لحظه خجالت کشیدم گفتم حتما باید بگم خواهش میکنم!!! آخه بی وجدان داداشت یه اشتباهی کرد که اونم تازه به سرانجام نرسوندش تو چرا رفتی کص خوردی ننه عنی!!! عجبا

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها