زندایی باربی

1390/03/17

سلام من برای اولین باره که دارم خاطره می نوسیم امیدوارم که همگی خوشتون بیاد ولی اگه کمی یا کاستی دیدید به بزرگی خودتون ببخشید.
این داستان بر می گرده به حدود یک سال پیش من از 16 سالگی تو کف زنداییم بودم آخه میدونید خیلی خوشگله با اینکه دو تا بچه داره ولی هیکلش باربی سینه های خوشگل و به کل اندام خیلی زیبا که هر چی بگم بازم کمه.
پارسال که ما خانوادگی رفته بودیم شهرستان رفتیم خونه ی داییم اینا من کل روز فقط چشم من روی زن داییم بود واااااااای قربون اون جوراب نازکش برم،‌بعضی موقع ها هم که می شست روی مبل پر و پاچه ش میزد که من میمردم از شق درد ،‌دایی منم پیش ما با زنش شوخی می کرد مثلا میزد در کونش و از این جور شوخی ها ،روز بعد خبر رسید یکی از بستگان زن داییم اینا فوت کرده ما همگی می خواستیم بریم ولی زنداییم نذاشت بابام قبول کرد ولی علی یعنی من هم باهاتون بیاد شب ها برید خونه ی ما بخوابید ،زنداییم بالاخره قبول کرد و یکی از بچه هاش رو با خودش آورد و اون یکی چون بزرگتر بود موندش من تو ماشین عقب نشستم و تا تهران فقط به زنداییم نگاه می کردم ساعت حدود 10 ّشب بود که رسیدیم داییم گفت امشب دیگه دیر وقته فردا صبح میریم مجلس ختم ،‌رفتیم خونه ی ما من جا داییم و خودمو تو حال انداختم و داشتم جایه زنداییمو می بردم که دیدم داره به بچش شیر میده من همین جوری مات و مبهوت داشتم به اون سینه های سفیدش نگاه میکردم که زنداییم گفت برو بیرون خجالت بکش کیرم راست شده بود نمیدونم فهمید یا نه؟ خلاصه اون شب خوابیدم من صبح زود ساعت 6 بلند شدم رفتم نون و وسایل صبحانه خریدم برگشتم همه خواب بودن رفتم تو اتاق زنداییم وای چه قدر سکسی خوابیده بود ،‌ساعت 8 همه بیدار شدند رفتند ختم من موندم با حشرم خواستم جق بزنم ولی جلوی خودمو گرفتم بالاخره داییم اینا برگشتند داییم گفت من میرم به یکی از دوستای قدیمیم سر بزنم شما شام بخورید ،‌زندایییم لباس راحتی پوشید که منو بیشتر حشری می کرد با اون موهای بلوندش خوشگلش ،‌بچش هم خواب بود ، یهو زنداییم زد زیر گریه من تعجب کردم بعد فهمیدم به خاطر این فامیلشونه که فوت کرده داره گریه میکنه همینجوری مدام داشت گریه میکرد من رفتم پیشش گفتم بسه دیگه،‌بعد خودشو اورد تو آغوش من منم از خداخواسته گرفتم تو بغلم گفتم بسه دیگه زندایی آروم باش ،‌من لای سینه هاشو نگاه می کردم دستم میزد به کونش خلاصه هر که می تونستم می کردم کیر داشت شلوارمو پاره میکرد که زنداییم آروم شد ولی کیرمو دید گفت علی خجالت بکش این چیه من گفتم زندایی من از 16 سالگی عاشق تو هستم گفت خفه شو الان به داییت میگم بیاد پدرتو در بیاره من جلوشو گرفتم گفتم زن داییم دارم میمیرم از حشریت تو رو خدا به دادم برس اصلا برو زنگ بزن نمیدونم چی شد که زنگ نزد من گفتم فقط یه بار به خدا به کسی نمی گم بین خودمون می مونه زیر بار نمی رفت که نمیرفت ، انقدر التماس کردم که گفت به کسی نگی فقط هم همین یه بار گفت چشم شروع کردم به خوردن لباش به زنداییم گفتم تو که میخوای حال بدی یه حال اساسی بده برو یکی از اون جوراباتو نازک بپوش بیا واااای رفت پوشید اومد شروع کردم به خوردن پاهاش همینجوری پاهاشو میخوردم که گفت همینو بلدی که لباسشو کندم و پستوناش افتاد بیرون همه جاشو خوردم رسیدم به شرتش یه کم خجالت کشیدم ولی خودش شورتشو دراورد من پریدم رو کسش گفتش میخوای بخوریی گفتم چرا که نه فهمیدم که تا حالا داییم کسشو نخورده خیلی بهش حال داد من شلوارمو دراوردم و کیرم مثل فنر پرید بیرون سریع با یه فشار سریع گذاشتم تو کسش یه جیغی کشید گفتم الان کل همسایه ها میریزن بیرون گفت آروم چه خبره وای کسش چقدر گرم بود سومین بار یا چهارمین بار بود که آبم اومد زنداییم گفت همین کفتم یه بار دیگه جا دارم خواستم بکنم تو کونش نذاشت گفت جر میخورم یه بار دیگه ارضا شدم و رفتیم با هم دوش گرفتیم.

نوشته:‌ ja


👍 0
👎 0
70669 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

285382
2011-06-07 15:34:23 +0430 +0430
NA

همه باربی ، همه سکسی ، همه از خونه میرن بیرون و واسه شما دوتا مکان جور میکنن ، همه زن ها بی آبرو و همشون خیانت کار ، همه ماشالا 20 سانتی دارن و البته به آب شهر وصل هستن که 4بار 5بار ، چرا تعارف میکنی بگو 20 بار 30بار آبشون هم میاد واقعا حقت اینه که بهت بدو بیرا بگن ، تو که ذهنت تو کاره خیانت فکر کن اگه زنت باهات این کارو بکنه چه حالی میشی بدبخت.

0 ❤️

285383
2011-06-07 15:35:20 +0430 +0430
NA

اگه اول نظرات و می خوندید پیشنهاد می کنم نخوندیش،چرت و پرت به تمام معنا.
مرتیکه 4تا جمله از ذهن لجن خودت استخراج کن.گند زدی با این قانون کپی برداری.
همه ش یکی میمیره،اون یکی میره دنبال کاراش،طرف قانع می شه،فقط می گه واس یه بار،آبش داغ بود.گفتم وای،از فلان جا شروع کردم…
آخه بی پدر این داستان بود یا پاضل؟ همه رو کنار هم چیدی که مثلا بشه تخیلات ذهن گلابی ت؟

0 ❤️

285384
2011-06-07 15:51:18 +0430 +0430
NA

esmet jakeshe???

0 ❤️

285385
2011-06-07 15:55:16 +0430 +0430
NA

آخه 4 سولاخ کيرتو مغزه زنگ زدت مگه مخ ما سطل آشغال افکاره پلاسيدته؟منم عشق زنداييمم ولي مثل تو روزي 4بار!جق نميزنم برو برو تا شهرداري آبتو قطع نکرده تو چه ميدوني عشق چيه؟گه ميخوري از عشق ميگي ريدم تو عشق…

0 ❤️

285386
2011-06-07 15:57:22 +0430 +0430
NA

na baw ja m0khafafe jende abadie :d

0 ❤️

285387
2011-06-07 16:18:24 +0430 +0430
NA

چي ميشه گفت؟؟؟؟

والا نميدنم چي بگم

خيليييييييييييييييييييييييي آبکي بود

0 ❤️

285388
2011-06-07 16:27:28 +0430 +0430
NA

Kiram tu kunet va digar hich

0 ❤️

285389
2011-06-07 16:38:15 +0430 +0430
NA

من تعجب می کنم کسی که بار اول به غریبه میگی بیا واسم بخور شوهرش تا حالا واسش نخورده ؟

0 ❤️

285390
2011-06-07 17:08:17 +0430 +0430
NA

تو یک احمق بیشتر نیستی که همچین داستان احمقانه ای سر هم کردی

0 ❤️

285391
2011-06-07 18:02:10 +0430 +0430
NA

فقط همین قسمت کسشعرو خوندم (سومین بار یا چهارمین بار بود که آبم اومد زنداییم گفت همین کفتم یه بار دیگه جا دارم خواستم بکنم تو کونش نذاشت گفت جر میخورم یه بار دیگه ارضا شدم و رفتیم با هم دوش گرفتیم.)وقتی اینقدر آبکی تموم بشه دیگه معلومه این از اون کسشعرا بوده . همیشه حق با مشتریست.
(جوووووووووووون)

0 ❤️

285392
2011-06-08 00:01:23 +0430 +0430
NA

واااااااااااااااااااااااااااااااااي!
كسسسسسسسسسسس ننننننننتتتتتتتت
كسسسسسسسسسسس خواررررررتتتتتتتتت
كيييييييييييييييييييييييييييييييييييييرم تو حلقت حمال جقي!!!

0 ❤️

285393
2011-06-08 00:06:34 +0430 +0430
NA

اخه بيشعور از كي تا حالا آب يه مرد تو سكس ٥ بار مياد؟!
مگه تو سوپر من هستي ؟
اون اوايل فكر ميكردم فحش دادن اشتباهه!
اما الان ميفهمم به بيشعورايي مثل تو هر چي كه ميشه بايد گفت!
آشغال كون پلاستيكي!

0 ❤️

285394
2011-06-08 00:58:50 +0430 +0430
NA

موضوع داستانت زندایی بود نخوندم از داستانای خیانت بدم میاد یه روزی هم خواهر زادت زنتو میکنه هه هه هه

0 ❤️

285395
2011-06-08 01:21:21 +0430 +0430

baba jonam ridi ba in dastanet

0 ❤️

285396
2011-06-08 02:08:41 +0430 +0430
NA

کیرم تو اون ذهن تخمی تخیلیت!!

0 ❤️

285397
2011-06-08 02:28:09 +0430 +0430
NA

خودتو زن داییتو با هم گاییدم 6 بار آبم اومد

0 ❤️

285398
2011-06-08 04:29:38 +0430 +0430
NA

باز هم تراوشات مغز کیری نویسنده

چه اصراری دارید سوژه های جق زدنتونو به عنوان ماجرا به خورد خوانندگان بدین؟؟؟؟

0 ❤️

285399
2011-06-08 05:11:16 +0430 +0430
NA

سلامیه بر شمایو خستا نباشیه!!! همین دیگه حال ندارم چیزی برات بنویسم!!!

0 ❤️

285400
2011-06-08 06:34:21 +0430 +0430
NA

کیر سگ دوست پسرم دهنت… مال خودش حیفه !!

0 ❤️

285401
2011-06-08 07:40:57 +0430 +0430
NA

ساينا لطفا اگر از داستاناي خيانت خوشت نمياد اونا رو نخون و نظر نده. مثلا كه چي ؟ دوست داري بچه ها رو تحريك كني كه بهت فحش بدن. ها؟هاهاها

0 ❤️

285402
2011-06-08 07:42:34 +0430 +0430
NA

امان از دست كسخولي.اول ميگن سكس محارم نميخونيم.بعدش ميگن راجع به خيانتم نميخونيم.اينجوري جلو بره بايد فقط دعاي كميل بخونين.

0 ❤️

285403
2011-06-08 08:12:07 +0430 +0430
NA

ساینا من نمیدونم اینقدر که تو این سایتی کی به کارای طراحی کردنت میرسی بعدشم مگه نگفتی کمکم میکنی؟چی شد پس بابت اون قضیه

0 ❤️

285404
2011-06-08 10:20:13 +0430 +0430
NA

واسه همه داستانا کامنت میذارم که اونایی که به اسم من حساسیت دارن حرصشون دربیاد

0 ❤️

285405
2011-06-08 11:10:59 +0430 +0430
NA

بر منکرش لعنت

0 ❤️

285406
2011-06-08 11:14:37 +0430 +0430
NA

اون بالایی و اینو فرستادم ببینم نظرم ثبت میشه یا نه ، آخه توی 90 ارور میداد

0 ❤️

285407
2011-06-08 12:53:26 +0430 +0430
NA

فکر کنم خوانندگان گرامی حسابی خوار مادرتو صفا دادن کمتر جق بزن میمیریاکیر تو این تخیلاتت

0 ❤️

285408
2011-06-08 14:17:49 +0430 +0430
NA

زن دایی بدبختو ول کن داستان کونایی رو که دادی بگو!!! دمت گرم!

0 ❤️

285411
2012-03-26 09:23:18 +0430 +0430
NA

کس کش خالی بند کیرم دهن پدرت با اون مخ اب کیر خوردت

0 ❤️

285409
2014-06-30 12:00:29 +0430 +0430
NA

اخه من نفهمیدم میری تیکه تیکه از داستانهای دیگران کپی میکنی اخرشم خودتم نمیفهمی چه گوهی میخوری اخه کونی الان باربی که اسم داستانت بود کجای داستان بهش اشاره کردی تخم جن

0 ❤️