سلام من برای اولین باره که دارم خاطره می نوسیم امیدوارم که همگی خوشتون بیاد ولی اگه کمی یا کاستی دیدید به بزرگی خودتون ببخشید.
این داستان بر می گرده به حدود یک سال پیش من از 16 سالگی تو کف زنداییم بودم آخه میدونید خیلی خوشگله با اینکه دو تا بچه داره ولی هیکلش باربی سینه های خوشگل و به کل اندام خیلی زیبا که هر چی بگم بازم کمه.
پارسال که ما خانوادگی رفته بودیم شهرستان رفتیم خونه ی داییم اینا من کل روز فقط چشم من روی زن داییم بود واااااااای قربون اون جوراب نازکش برم،بعضی موقع ها هم که می شست روی مبل پر و پاچه ش میزد که من میمردم از شق درد ،دایی منم پیش ما با زنش شوخی می کرد مثلا میزد در کونش و از این جور شوخی ها ،روز بعد خبر رسید یکی از بستگان زن داییم اینا فوت کرده ما همگی می خواستیم بریم ولی زنداییم نذاشت بابام قبول کرد ولی علی یعنی من هم باهاتون بیاد شب ها برید خونه ی ما بخوابید ،زنداییم بالاخره قبول کرد و یکی از بچه هاش رو با خودش آورد و اون یکی چون بزرگتر بود موندش من تو ماشین عقب نشستم و تا تهران فقط به زنداییم نگاه می کردم ساعت حدود 10 ّشب بود که رسیدیم داییم گفت امشب دیگه دیر وقته فردا صبح میریم مجلس ختم ،رفتیم خونه ی ما من جا داییم و خودمو تو حال انداختم و داشتم جایه زنداییمو می بردم که دیدم داره به بچش شیر میده من همین جوری مات و مبهوت داشتم به اون سینه های سفیدش نگاه میکردم که زنداییم گفت برو بیرون خجالت بکش کیرم راست شده بود نمیدونم فهمید یا نه؟ خلاصه اون شب خوابیدم من صبح زود ساعت 6 بلند شدم رفتم نون و وسایل صبحانه خریدم برگشتم همه خواب بودن رفتم تو اتاق زنداییم وای چه قدر سکسی خوابیده بود ،ساعت 8 همه بیدار شدند رفتند ختم من موندم با حشرم خواستم جق بزنم ولی جلوی خودمو گرفتم بالاخره داییم اینا برگشتند داییم گفت من میرم به یکی از دوستای قدیمیم سر بزنم شما شام بخورید ،زندایییم لباس راحتی پوشید که منو بیشتر حشری می کرد با اون موهای بلوندش خوشگلش ،بچش هم خواب بود ، یهو زنداییم زد زیر گریه من تعجب کردم بعد فهمیدم به خاطر این فامیلشونه که فوت کرده داره گریه میکنه همینجوری مدام داشت گریه میکرد من رفتم پیشش گفتم بسه دیگه،بعد خودشو اورد تو آغوش من منم از خداخواسته گرفتم تو بغلم گفتم بسه دیگه زندایی آروم باش ،من لای سینه هاشو نگاه می کردم دستم میزد به کونش خلاصه هر که می تونستم می کردم کیر داشت شلوارمو پاره میکرد که زنداییم آروم شد ولی کیرمو دید گفت علی خجالت بکش این چیه من گفتم زندایی من از 16 سالگی عاشق تو هستم گفت خفه شو الان به داییت میگم بیاد پدرتو در بیاره من جلوشو گرفتم گفتم زن داییم دارم میمیرم از حشریت تو رو خدا به دادم برس اصلا برو زنگ بزن نمیدونم چی شد که زنگ نزد من گفتم فقط یه بار به خدا به کسی نمی گم بین خودمون می مونه زیر بار نمی رفت که نمیرفت ، انقدر التماس کردم که گفت به کسی نگی فقط هم همین یه بار گفت چشم شروع کردم به خوردن لباش به زنداییم گفتم تو که میخوای حال بدی یه حال اساسی بده برو یکی از اون جوراباتو نازک بپوش بیا واااای رفت پوشید اومد شروع کردم به خوردن پاهاش همینجوری پاهاشو میخوردم که گفت همینو بلدی که لباسشو کندم و پستوناش افتاد بیرون همه جاشو خوردم رسیدم به شرتش یه کم خجالت کشیدم ولی خودش شورتشو دراورد من پریدم رو کسش گفتش میخوای بخوریی گفتم چرا که نه فهمیدم که تا حالا داییم کسشو نخورده خیلی بهش حال داد من شلوارمو دراوردم و کیرم مثل فنر پرید بیرون سریع با یه فشار سریع گذاشتم تو کسش یه جیغی کشید گفتم الان کل همسایه ها میریزن بیرون گفت آروم چه خبره وای کسش چقدر گرم بود سومین بار یا چهارمین بار بود که آبم اومد زنداییم گفت همین کفتم یه بار دیگه جا دارم خواستم بکنم تو کونش نذاشت گفت جر میخورم یه بار دیگه ارضا شدم و رفتیم با هم دوش گرفتیم.
نوشته: ja
اگه اول نظرات و می خوندید پیشنهاد می کنم نخوندیش،چرت و پرت به تمام معنا.
مرتیکه 4تا جمله از ذهن لجن خودت استخراج کن.گند زدی با این قانون کپی برداری.
همه ش یکی میمیره،اون یکی میره دنبال کاراش،طرف قانع می شه،فقط می گه واس یه بار،آبش داغ بود.گفتم وای،از فلان جا شروع کردم…
آخه بی پدر این داستان بود یا پاضل؟ همه رو کنار هم چیدی که مثلا بشه تخیلات ذهن گلابی ت؟
آخه 4 سولاخ کيرتو مغزه زنگ زدت مگه مخ ما سطل آشغال افکاره پلاسيدته؟منم عشق زنداييمم ولي مثل تو روزي 4بار!جق نميزنم برو برو تا شهرداري آبتو قطع نکرده تو چه ميدوني عشق چيه؟گه ميخوري از عشق ميگي ريدم تو عشق…
چي ميشه گفت؟؟؟؟
والا نميدنم چي بگم
خيليييييييييييييييييييييييي آبکي بود
من تعجب می کنم کسی که بار اول به غریبه میگی بیا واسم بخور شوهرش تا حالا واسش نخورده ؟
تو یک احمق بیشتر نیستی که همچین داستان احمقانه ای سر هم کردی
فقط همین قسمت کسشعرو خوندم (سومین بار یا چهارمین بار بود که آبم اومد زنداییم گفت همین کفتم یه بار دیگه جا دارم خواستم بکنم تو کونش نذاشت گفت جر میخورم یه بار دیگه ارضا شدم و رفتیم با هم دوش گرفتیم.)وقتی اینقدر آبکی تموم بشه دیگه معلومه این از اون کسشعرا بوده . همیشه حق با مشتریست.
(جوووووووووووون)
واااااااااااااااااااااااااااااااااي!
كسسسسسسسسسسس ننننننننتتتتتتتت
كسسسسسسسسسسس خواررررررتتتتتتتتت
كيييييييييييييييييييييييييييييييييييييرم تو حلقت حمال جقي!!!
اخه بيشعور از كي تا حالا آب يه مرد تو سكس ٥ بار مياد؟!
مگه تو سوپر من هستي ؟
اون اوايل فكر ميكردم فحش دادن اشتباهه!
اما الان ميفهمم به بيشعورايي مثل تو هر چي كه ميشه بايد گفت!
آشغال كون پلاستيكي!
موضوع داستانت زندایی بود نخوندم از داستانای خیانت بدم میاد یه روزی هم خواهر زادت زنتو میکنه هه هه هه
باز هم تراوشات مغز کیری نویسنده
چه اصراری دارید سوژه های جق زدنتونو به عنوان ماجرا به خورد خوانندگان بدین؟؟؟؟
سلامیه بر شمایو خستا نباشیه!!! همین دیگه حال ندارم چیزی برات بنویسم!!!
ساينا لطفا اگر از داستاناي خيانت خوشت نمياد اونا رو نخون و نظر نده. مثلا كه چي ؟ دوست داري بچه ها رو تحريك كني كه بهت فحش بدن. ها؟هاهاها
امان از دست كسخولي.اول ميگن سكس محارم نميخونيم.بعدش ميگن راجع به خيانتم نميخونيم.اينجوري جلو بره بايد فقط دعاي كميل بخونين.
ساینا من نمیدونم اینقدر که تو این سایتی کی به کارای طراحی کردنت میرسی بعدشم مگه نگفتی کمکم میکنی؟چی شد پس بابت اون قضیه
واسه همه داستانا کامنت میذارم که اونایی که به اسم من حساسیت دارن حرصشون دربیاد
اون بالایی و اینو فرستادم ببینم نظرم ثبت میشه یا نه ، آخه توی 90 ارور میداد
فکر کنم خوانندگان گرامی حسابی خوار مادرتو صفا دادن کمتر جق بزن میمیریاکیر تو این تخیلاتت
زن دایی بدبختو ول کن داستان کونایی رو که دادی بگو!!! دمت گرم!
اخه من نفهمیدم میری تیکه تیکه از داستانهای دیگران کپی میکنی اخرشم خودتم نمیفهمی چه گوهی میخوری اخه کونی الان باربی که اسم داستانت بود کجای داستان بهش اشاره کردی تخم جن
همه باربی ، همه سکسی ، همه از خونه میرن بیرون و واسه شما دوتا مکان جور میکنن ، همه زن ها بی آبرو و همشون خیانت کار ، همه ماشالا 20 سانتی دارن و البته به آب شهر وصل هستن که 4بار 5بار ، چرا تعارف میکنی بگو 20 بار 30بار آبشون هم میاد واقعا حقت اینه که بهت بدو بیرا بگن ، تو که ذهنت تو کاره خیانت فکر کن اگه زنت باهات این کارو بکنه چه حالی میشی بدبخت.