زندگی رو به تباهی

1395/04/17

سلام دوسالی هست که یه مشکل داره آبرو و زندگی خوانوادگیم رو تهدید میکنه و من هر چی فکر میکنم نمی تونم تصمیم بگیرم خواهش میکنم شما بهم کمک کنید حفظ احترام نشونه ی شخصیت خودتون و خانواده ی محترمتون هست.با تشکر
این مشکل ازسال84با فوت پدربزرگم شروع شد خب ارث و میراث رو پدر من چون فرزند بزرگتر بود طبق قانون و اسلام تقسیم کرد وقتی مادرم فهمید اعتراض کرد که چرا این کار رو کرده و کل ارثیه رو برای خودش بر نداشته پدر هر چی دلیل آورد فایده نداشت دعواشون هر روز جدی تر میشد تا کار کشید به طلاق گرفتن و دادگاه رفتن تو همین روزای دادگاه رفتن یکی از همسایه هامون تو محل که تو دادگستری کار میکرد و شیخ بود کم کم با مادرم ارتباط بر قرار کرد و دوست شد من خیلی روی رابطه حساس بودم هر کاری کردم مادرم رو ازش دور نگه دارم نمی شد چون مادرم خودش میرفت سراغ شیخه(توف تو قبر تمام امواتش)منم
برای اینکه این رابطه رو تموم کنم رفتم تو کار دختر شیخه(خیلی کوس شهوتی بود)تا این که دختر رو کردم و ازش فیلم گرفتم یه روز باباش(شیخه)من و با دخترش دید حسابی قاطی منم در رفتم و رفتم خونه شب امد در خونه شروع کرد داد و بیداد کردن که مادرم دعوتش کرد داخل دیدم یدفعه ساکت شد و نرم اومد داخل نشست.داخل خونه هیچ کسی به جز من و مادرم نبود(شب های قدر بود)شروع کرد به گلایه کردن و تهدید کردن که باید بیاد دختر منو بگیره و گرنه من شکایت میکنم و از این جور حرفا.منم پریدم بهش گفتم تو چرا با مادرم من دوستی و میرید بیرون شیخه جا خورد مادرم گفت دروغه منم چندتا عکس که ازشون گرفت
ه بودم نشونشون دادم دوتاشون زبونشون بند اومده بود منم خیلی غیرتی ام رفتم چاقوی آشپزخونه رو آوردم که شیخه رو بزنم مادرم افتاد به دست و پام زدمش کنار یه خط خوشکل روی صورت شیخه انداختم و بهش کلیپ دخترش رو نشون دادم بهش گفتم اینم یادگاری داشته باش تا دفعه ی بعدی نزدیک زن شوهر دار نری.بعدش حسابی مادرم رو تهدید کردم که دیگه نبینم و گرنه میفرستمش سینه ی قبرستون تا دو سه سالی زندگیمون خوب بود و خوش تا من دانشگاه قبول شدم توی یه شهرستان که4ساعت با شهرمون فاصله داشت پدرم تو یه شرکت به صورت قرار دادی 20سالی کار میکرد تا وقتی من دانشجو شدم بخاطر تحریم ها و سیاست بازی ها و اقتصاد راکد پدرم رو اخراج کردن منم که دانشجو بودم خرجم زیاد بود و پدر بیکار خلاصه اوضاع اقتادی خراب بود از طرفی نمیذاشتن من انصراف بدم و برم سرکار سر همین اوضاع بد اقتصادی پای مادرم از طریق یکی از زن های خراب مهم به کارخونه باز شد

وقتی مادرم رفت سرکار خیلی با حجاب بود همیشه با مقنعه و مانتوی بلند و گشاد تو مهم کار حاضر میشد چون مردا هم اونجا کار میکردن یه چند هفته ای گذشت من برای سر زدن اومدم خونه دیدم مادرم داره آرایش میکنه برام غیر عادی بود چون تو خونه و حتی مراسم های عروسی فامیل آرایش نمیکرد وقتی آرایشش تموم شد پرسیدم کجا به سلامتی گفت میرم سرکار بهش گفتم سرکار آرایش نمیخواد بهم گفت تو املی و از این حرفا بعد رفت تو اتاق که لباس هاشو عوض کنه و آماده بشه که سرویس بیاد دنبالش وقتی اومد بیرون دیدم یه مانتوی جذب و چسبون با شلوارلی پوشیده دیگه حسابی شک کردم و به خودم گفتم که یه کاسه ای زیر نیم کاسه هست خلاصه کفش های پاشه بلند رو پوشید و رفت سوار سرویس شد راننده سرویس یه زن بود بقیه ی زن های کارگر رو هم سوار کرده بود رفتم تا دم درد هم راهیش کردم دیدم همه ی زن های اون کارخونه بدتر مادر من هستن چه در آرایش و چه در لباس پوشیدن یه لحظه خواستم بیخیال بشم ولی نتونستم موتور رو برداشتم رفتم دنبالش دیدم رفتن داخل یه کار خونه موتور رو گذاشتم از سر دیوار رفتم تو دیدم آهنگ گذاشتن با صدای بلند و دارن کار میکنن همه ی زن ها هم اومدن سر جاهاشون نشستن و مشغول کار شدن مادر من هم چادرش رو گذاشت کنار و نشست پشت صندلیش و مشغول کار شد یک کم خیالم راحت شد بر گشتم خونه فرداش رفتم دوباره در کارخونه آمار سرکارگر و گارگرای مرد رو گرفتم که ببینم چه آدمایی هستن فهمیدم سرکارگره با شوهر خواهرش و یکی دیگه از فامیلاشون که دارن کار میکنن جنده باز های حرفه ای هستن و خیلی از زن هایی مثل مادر من رو جنده کردن حسابی جوش آوردم زنگ زدم پدرم گفتم که دیگه نزاره مادرم بره سرکار هر چی دلیلش رو پرسید چیزی نگفتم بهش رفتم خودم گشتم دنبال کار یه کار پیدا کردم با دو برابر حقوقی که مادرم میگرفت عصری که برگشتم دیدم باز داره آرایش میکنه چیزی نگفتم وقتی لباس هاش رو پوشید و آماده شد بره رفتم جلوی در نذاشتم شروع کرد به داد و بیداد کردن
یه کشیده ی نر و ماده تحویلش دادم دهنش رو بست رفت تو اتاق و در رو بست رفتم دم در سرویس رو رد کردم دو ساعت بعد سرکارگره اومد در خونه که چرا نمیذاری بیاد سرکار منم گفتم از تو و مردای اونجا آمار بد دارم محیط کارتون خرابه دیگه نمیاد سرکار هیچی نگفت و رفت مادرم شیفت کاریش شب بود من کارم شیفتش روز بود خلاصه من رفتم سرکار یه مدت مشغول شدم بعد از دو ماهی از بخت بد من کارم تعطیل شد هر چی هم گشتم کار پیدا نشد مادرم دوباره گفت من میرم سرکار من هر چی مخالفت کردم با مقاومت پدرم روبه رو شدم خلاصه دوباره رفت پیش همون سرکارگره ومشغول شد با همون اوضاعی که قبلا گفتم منم هر روز دنبال کار میگشتم که حقوق به اندازه ای باشه که بتونم خرج خوانواده رو بدم نزارم مادرم بره سر کار اما پیدا نشد رفته رفته من بیشتر قصه میخوردم تا جایی که موهام شروع کردن به سفید شدن و مادرم بیشتر از قبل با سرکارگره صمیمی شده بود یکبار صبح زود رفته بودم نون سنگک بگیرم وقتی رسیدم سر کوچه دیدم یه پراید جلوی در خونمون ایستاده مشکوک شدم یه جوری که دیده نشم رفتم نزدیکتر دیدم مادرم با سرکارگره نشستن تو ماشین مادرم روی صندلی شاگرد نشسته بود کنار سرکارگره و داشتن میخندیدن گوشمو تیز کردم سرکارگره داشت از سکسش با زنی که وضعیتش از نظر جسمی و زیبایی و خانوادگی به مادر من نزدیک بود تعریف میکرد و مادر منم نیشش تا بناگوش باز بود و داشت کیف میکرد یه دقیقه ای طول کشید این داستان دروغی سرکارگر عوضی و بعد مادرم پیاده شد موقع پیاده شدن خوب دیدم چشم های سرکارگره قفل بود روی باسن مادرم حسابی قاطی کردم و پاشدم خودم رو نشون دادم که یه دفعه مادرم جا خورد و ترسید ازم پرسید از کی تا حالا اینجایی منم در گوشش گفتم همه چیز رو شنیدم سرکارگره همون اول گاز داد و رفت.رفتیم داخل تمام و کمال چیزی که دیده بودم گذاشتم کف دست بابام خلاصه بابام یه کتک حسابی زد به مادرم بعدش رفت تو حیاط نشست منم رفتم بیرون دنبال کار
نزدیک های ظهر یه کار پیدا کردم با روزی30هزار تومن بخاطر شرایط بد قبول کردم و برگشتم خونه دیدم مامور دم در خونه هست سریع رفتم جلو دیدم بابام با سرکارگره که مادرم بهش زنگ زده بود و ازش خواسته بود بیاد دنبالش و مثلا نجاتش بده در گیر شده و حسابی سرکارگر رو زده بود هیچی رفتیم کلانتری محل همین که رسیدیم سرکارگره گفت من شکایتی ندارم و رضایت داد بدون اینکه من یا پدرم حرفی بزنیم خلاصه داستان گذشت دو ماهی بود که اوضاع خوب شده بود تا اینکه فهمیدم مادرم داره با پدرم دعوا میکنه رفتم که میانجی بشم دیدم باز دعوا سر همون چهارتیکه ارث و میراث کفتی هست که از سر چشم و هم چشمی و زخم زبون های فامیل باز دعوا شروع شده این بار خیلی جدی بود بعد از دعوا مادرم قسم خورد تا آبروی پدرم رو نبره دست بردار این قضیه نیست.دو یا سه روز بعدش وقتی که از سرکار اومدم دیدم داره با گوشی حرف میزنه تعجب کردم مادر من گوشی نداشت چطوری توی یه روز رفته گوشی گرفته پول از کجا آورده؛ازش سوال کردم گفتش پول کارشه رفته از یکی از آشناهای سرکارگره که گوشی فروشه خریده گیر ندادم ولی سریع رفتم سر وقت صاحب کارخونه بهش گفتم میخوا حساب مادرم رو بببینم چقدر طلب کاره یا بدهکاره طرف نگاه کرد گفت هیچی تصفیه کرده پرسیدم کی گفتش همون دوماه پیش کل حسابش بود200تومن من حسابی بهم ریختم آخه گوشی که دست مادرم بود قیمتش اونوقت600تومن مادر من هم پس انداز نداشت از طرفی دو هفته بود که به بهونه ی کار توی یه کارگاه خیاطی زنونه شب ها میرفت سرکار بد جوری بهم ریخته بود هر جوری بود بر گشتم خونه تا شب منتظر شدم که مادرم بره سر کار تعقیبش کردم اما تو ترافیک گمشون کردم با تاکسی رفتن برگشتم خونه به گوشیش زنگ زدم خاموش بود تا صبح،صبح زنگ در رو زد در رو باز کردم دیدم خیلی اوضاعش خرابه حسابی داغونه انگار چند نفر حسابی کتکش زده باشن اومد خونه سریع رفت حموم و دوش گرفت منم جیب های مانتوش رو نگاه کردم یه کاندوم باز نشده پیدا کردم برش داشتم دیگه فهمیده بودم این زن لیاقت اسم مادر رو نداره و هرزه شده شب به پدرم گفتم پدرم گفت باید اثبات کنی طلاق شوخی نیست منم توی بد جایی گیر کردم چون هیچ جوره نتونستم ازش مدرک برای اثبات حرفام پیدا کنم حالا از شما دوستان میخوام که اگر تو شرایطی مثل بودید و تجربه دارید به من کمک تا یه تصمیم درست بگیرم اون آقایونی با همچین زن های ارتباط داشتن آخرش چه بلای سر زنه اومده؟

نوشته: سوخته از روزگار


👍 0
👎 2
31309 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

548021
2016-07-07 23:13:58 +0430 +0430

من بودم بخدا میکشتمش هم تو این دنیا هم تو اون دنیا با ابرو بودی

0 ❤️

548029
2016-07-07 23:38:29 +0430 +0430

اولا هرچی هم که باشه مادرته و تو نباید دست روش بلند کنی یا بی احترامی کنی، دوما دمت گرم که تو این اوضاع بیغیرتی جوونا، تو اینقد باغیرتی باید بری بایه مشاور خانواده مشورت کنی حتما حتما برو مواظب بار کار اشتباهی نکنی که یه عمر پشبمونی به بار بیاره، نترس درست میشه موفق باشی

2 ❤️

548044
2016-07-08 01:57:18 +0430 +0430

یه دوست داشتم که اول گفت بیوست اما بعدها فهمیدم نه تنها شوهر داره بلکه با خیلی از مردها هم رابطه داره. به هر حال مادرته و تو این حق رو نداری روش دست بلند کنی. ممکنه شهوتش بالا باشه و شوهرش سرد باشه یا خیلی دلایل دیگه که حتما بهتره بره پیش مشاور. ولی یادت باشه آدمها رو نمیشه عوض کرد مگه اینکه خودشون بخوان

0 ❤️

548050
2016-07-08 04:41:42 +0430 +0430

1- bebakhshid ghasde bi ehterami nadaram ama madare shoma dige khoob nemishe .pas say nakon dorostesh koni age bekhad khoob beshe faghat bayad khodesh inkar ro bokone va ba zoor nemishe. pas behtare ke komak koni pedaret talgh begire age nemitooni madaret to tahamol koni
2- taeed harfe afshin, tabrik be khatere gheyratet,
3- madaret hast, mitooni azash fasele begiri, ama nemitooni kotakesh bezani, chon madare.
4- hatman ye moshavere boro.
paydar bashi
i cross my fingers for you …

0 ❤️

548066
2016-07-08 07:50:16 +0430 +0430

نمیدونم شکستن حرمت مادریتو انتقاد کنم، یا غیرتت رو تمجید؟
به هر حال فکر میکنم ذاتت درسته ولی تحت تاثیر بعضی باور های غلطی.
همسد حضرت عیسی هم یک فاحشه بود. البته کنیزی بود که به فاحشگی مجبورش میکردن. اما وقتی برای بار اول عیسی مسیح مریم مجدلیه رو دید بهش احترام گذاشت. وقتی پرسیدن چرا؟ گفت آخه شبیه مادرم بود!
گفتن خب باشه. ولی این دختر فاحشه اس.
گفت: اگر شیطان هم به شکل مادرم بود بهش احترام میگذاشتم.
پس روی رفتارت کار کن و اگر فکر میکنی رفتارهای مادرت باعث عصبی شدنت میشه ازش دور شو ولی بی احترامی نکن.

1 ❤️

548071
2016-07-08 08:43:36 +0430 +0430

To chon dokhtari tarifi az qeyrat nadari vaqean migam , man ba bi qeyrata kar nadaram Tohin nemikonam Ounam biologykan ya hala tahte Tasire harchi injurian , vali az nazare kesi ke qeyrat dare in ye FajeAs va man chon zaiefam va shayad begin Dogm nemitunestam tahamol konam va balaee sare kesi miovorda ya khodam, man be in adam tabrik migam age in dastan rast bashe albate

0 ❤️

548073
2016-07-08 09:35:35 +0430 +0430

ملت چقد بدبختی دارن ببینید بی پولی و فقر چی بر سر آدما میاره

0 ❤️

548074
2016-07-08 09:47:50 +0430 +0430

مشکلات مالی و فشارهای تحمیلی روی خانواده ها این مصیبت ها رو هم ببار میاره. من مورد مشابهی رو شنیده بودم که مرد بیکار شده بود و خانوم بخاطره تعداد بچه های زیاد و خرج بالا ت.ن.ف.ر.و.ش.ی میکرد. اما کساییکه متوجه شدن این موضوع رو به شوهرش نگفتن در عوض برای شوهر و پسرش کار پیدا کردن و به اون خانوم هم گفتن که میدونن و مجبورش کردن که ازین کار دست بکشه. اما ماجرای شما فرق میکنه. مادرته و با تعصب و غیرتی که داری خونت بجوش میاد و نمیتونی در لحظه ی بحرانی تصمیم درست بگیری. اولین اشتباهت گفتن ماجرا به پدرت بوده. همونطور که تو غیرت داری مسلما اون هم داره. حالا اگر مادرت هم دست از اینکاراش برداره تا آخر عمر پدرت بهش شکاک میمونه و دائم جنگ و بحث بینشونه. دومین اشتباهت دست بلند کردن روی مادرته. مادر در هر صورتی احترامش واجبه. این رو هم در نظر بگیر که پدرت هم بی تقصیر نیست. چطور تو با سن کمت فهمیدی رفتارای مادرت و لباس پوشیدنش عوض شده پدرت نفهمید؟تو تونستی در مورد محل کار مادرت تحقیق کنی پدرت که شوهرشه نمیتونست؟ حتما برای اینکه مادرت پول میاورده چشم روی این مسائل بسته. اگر پدرت تلاشش رو بیشتر میکرد نیازی به کار کردن مادرت نبود. الان هم بجای اینکه آبروی مادرت رو ببری و حرمتش رو بشکنی سعی در جلوگیری از کاراش بکن. اگر از پدرت هم طلاق بگیره تا آخر عمرت مادرته. حتی اگر نبینیش باز هم خبر کاراش به گوشت میرسه. ازش فاصله نگیر. یه کار مطمئن براش پیدا کن و کاراش رو زیر نظر بگیر. دیگه هم به پدرت راجع به کاراش بد نگو چون اوضاع بهتر که نمیشه هیچ، بدتر هم میشه. امیدورام مادرت سر عقل بیاد

0 ❤️

548083
2016-07-08 11:15:43 +0430 +0430

boro moshavere bhet komak mikone

0 ❤️

548087
2016-07-08 11:34:38 +0430 +0430

چی بگم ؟ واقعا ناراحت شدم اما آفرین به غیرتت…
ای کاش میتونستی با یه مشاور خوب مشورت کنی یا خیلی جدی با مادرت حرف بزنی بدون اینکه آبروشو ببری
به هرحال اونم مادره و احترامش واجب حالا هرچی که میخواد باشه

کاشکی پای باباتو به این ماجرا باز نمیکردی :(

0 ❤️

548095
2016-07-08 11:49:17 +0430 +0430

والا خیلیی خانواده ها هستن ک پدر ب مادر و مادر ب پدرخیانت میکنه کسی دم نمیزنه
خوشا ب تو ک لااقل گفتی

0 ❤️

548118
2016-07-08 14:36:35 +0430 +0430

بابا این ننت دلش میخواد و خیلی هم پشت کار داره توی این کار احتمالا تو هم حروم زاده ای قصه نخور بزار بره سر کار تو خیاطی البته به نظر من پیش شیخ میرفت سر کار درامدش بیشتر بود خر شدی به شیخ گیر دادی اگه ازت خوشش مییومد ممکن بود خودتم ببره سر کار در ضمن بابات چیکارس نکنه سفیر بوده تو امریکا که با تحریم ها اخراجش کردن (dash)

0 ❤️

548121
2016-07-08 15:29:08 +0430 +0430

توروخدا حرمت اسم مادر رو نگه دارین… مادر جایگاهش بالاتر از چنتا حرفه حتی اگه بدترین کارارم بکنه :(

1 ❤️

561354
2016-10-20 06:31:58 +0330 +0330

1-اون کاندوم رو به بابات نشون بده.
2-پزشکی قانونی میتونه ثابت کنه که چند تا کیر خورده(البته ببخشید اینجوری گفتم)

0 ❤️

809396
2021-05-13 11:28:57 +0430 +0430

سوخته از روزگار
داستاندخوب بود
و
به جامعه پرداخته.
ولی
ولی
برای اولین بار
با خوندن
یه داستان
احساس کردم
پسر بچه شیطون وتخسی
اینو نوشته.
درصورتی که
تابحال
که
در نطرات دیگرون
که اذعان
داشتن فلان داستان و یه بچه نوشته من با خودم ممیموندم،
که
چطوری متوجه شدن!!!
ولی الان منم اینو متوجه شدم
متاسفانه
هیچ توضیحی هم نمیتونم بگم جونم.

0 ❤️