زندگی مخفی پرهام (۱)

1397/10/24

ساعت نزدیکای 2 بود
همه ی دوستای قدیمی بعد مدتها همه دور هم جمع شده بودیم
میگفتیم و تجدید خاطره میکردیم
اینقد زود گذشت که اصن حواسمون به ساعت نبود
باید برمیگشتم خونه
سوار ماشین شدم قبلش گوشی رو نگاه کردم دیدم کلی میس کال دارم
بدون اینکه اهمیت بدم کیا زنگ زدن
گوشیمو رو گذاشتم تو جیبم
نگران چیزی نبودم
عادت نداشتم وقتایی که به خودم استراحت میدم جواب تلفن کسی رو بدم
به خاطر مشروب و سیگار زیادی که کشیده بودم بدجور سرم گیج میرفت
تنها چیزی که دلم میخواست خابیدن تا نزدیکای ظهر بود
بلاخره با هر زحمتی که بود رسیدم خونه
کلید انداختم و رفتم تو
دیدم نازنین رو مبل نشسته و منتظره منه
تا منو دید اومد بغلم کرد
*کجایی تو میدونی چن بار بت زنگ زدم نگرانت شدم دیوووونه هزارتا فکر و خیال کردم با خودم
+پس کی نسبت به رفتارم شرطی میشی
؟؟؟اگه من جای تو یه سگ داشتم الان به همه ی رفتارم عادت کرده بود ولی تو هنوزم جواب سوالاتو نگرفتی
*ینی من سگم؟؟؟
+نه از سگم کمتری البته از لحاظ قدرت تفکیک و هوش وگرنه تو خیلی چیزا از منم بهتری
*مثلا تو چی بهترم؟؟
+سکسی بودن مهربون بودن خوشکل بودن و خیلی چیزای دیگه
امیدوارم تونسته باشم خرت کرده باشم
*نوووچ نشدم ولی استثنا چون امشب مستی خر شدم چه بو مشروبم میدی
معلومه حسابی خوش گذروندی
+اره جات خالی واقعا خوش گذشت البته الان تموم شده و خماری مونده تازه غر غر کردنای توام بش اضافه شده
من بدجور خوابم میاد نازنین میرم بخوابم
*غلط کردی~ برات چایی تازه دم میذارم سردردت خوب شه تشریف میبرین حموم یه دوش اب سرد میگیری میای بیرون امشب خیلی کار داریم باهم جوون واست نمیذارم تازشم من تو رو میشناسم تو تا چای و سیگار اخر شبتو کوفت نفرمایی که نمیخوابی پس بدو برو حموم تا پدرت رو در نیاوردم
بخدا بخوابی تا خود صبح جیغ میزنم نمیذارم بخوابی بدرک که ابرومونم میره
+باشه یزید باشه هیتلر باشه صدام
تو از همه دیکتاتور تری
*بله که هستم اصن دوووووووس دارم دیکتاتور بودنو بیشتر از اینم وز وز نکن بدو برو سریع دوش بگیر بیا حوله لباس خواب همه چی برات گذاشتم زود بیایااا
+مثلا دیر بیام چیکار میکنی:؟
*هیچی شیر اب گرمو میبندم درم ازت قفل میکنم تا خود صبح منجمد شی
+عووووووووووووضی باشه رفتم ولی تلافیشو سرت درمیارم
رفتم حموم و تو دلم فقط به دیوونه بازیای نازنین میخندیدم حس میکردم بدجوری عاشقمه عشق رو تو چشاش میدیدم قشنگ میدونست من از چی و چیا خوشم میاد دقیقا همون کارا رو واسم میکرد من عاشقش نبودم فقط دوسش داشتم و به بودنش عادت کرده بودم به وجود مهربونش به دیوونه بازیاش به…

حوله رو به خودم پیچیدم و از حموم اومدم بیرون
دیدم نازنین منتظرمه
با دیدنش شوکه شدم حسابی به خودش رسیده بود
رژ لب قرمزش بدجوری چشامو گرفت
موهای سیاه نازش رو گردن و شونه هاش حسابی خود نمایی میکرد
چشمای عسلیش بدجور خواستنی بود
پوستش مث برف سفید بود
تنها چیزی که تنش بود یه سوتین سفید بود و یه ساپورت خیلی تنگ مشکی به قدری نازک و تنگ بود که همه جا رو میشد دید
+اووووووووه خیلی سکسی کردی خودتو
بدجور بلدی از من دلبری کنیاااا
*هنوز همه جاشو ندیدی که میخااااام دیووووونه ت کنم
نازنین پشتشو بهم کرد
دستشو رو باسنش کشید و گفت اینو خوب ندیدی هنوز رو به پایین خم شد و حسابی کونشو داد عقب
دیگه طاقت نیاوردم و اومدم از پشت محکم بغلش کردم باسنشو محکم به کیرم فشار میداد
موهاشو کنار زدم و شروع کردم به لیس زدن گردنش و با دستام سینه هاشو گرفتم و باهاشون ور میرفتم
داشت نفسای دوتامون داغ میشد
بوی موهاش عطر تنش
گرمی وجودش چیزی نبود که ازش سیر شم
نازنین چرخید سمت من
تو چشای هم خیره شدیم
نفسامون تند بود بدون اینکه چیزی بگیم لبامون رو لبای هم گذاشتیم
دستامون دور کمرم حلقه شده بود
هر لحظه که میگذشت بیشتر و بیشتر حشری میشدم
اینو نازنینم میفهمید وقتی که دستام رو باسنش بود و محکم چنگ میزدم و به خودم فشارش میدادم
وقتی که تندتر لب میگرفتم و گهگاهی اروم لباشو گاز میگرفتم و اینقد فشارش میدادم که اونم دستشو میبرد تو شورتم
کیرم رو تو دستاش میگرفت با دستای ناز و زنونه ش بیشتر تحریکم میکردم اما تا میخواستم اذیتش کنم با ناخنای بلندش از خجالت کیرم در میومد و من مجبور میشدم لباشو با ملایمت بخورم
بلندش کردم رفتیم تو اتاق خواب
جایی که به اوج لذت میرسیدیم باهم
رو تخت خوابیده بود و من به پهلو کنارش دراز کشیده بودم
ساپورت نازکش از شدت چنگ زدنای من پاره شده بود
دستام بین پاهاش بود و با کسش ور میرفت
لبام رو نوک سینه ش
اااه و ناله های نازنین یواش یواش بلند شد
پرهااااام دووووست دارم
پرهاااامم پرهااااااااامم نفسمی
میخااااامت پرهام کیرتو میخاااام
+کیرمو میخوای نااازنینم؟
*اره زندگیم ارررره دیووونه شم
+میدونی کیرم چی میخواد؟::
*چی میخواد هر چی بخواد بش میدم
میدوونم الان کسمو میخوااااد
+نه عزییییزم لبااااتو میخواد

  • لبای نازتو روش بذار و زبون خیستو روش بیاری
    *الهی قربوونش بشم پس بیارش رو لبااام عشقمو
    کیرمو رو لباااش گذاشتم
    نازنین تو ساک زدن بی نظیر بود
    جوری کیرمو ناز میکرد و با اشتها میخوردش که یکی دو بار اختیارمو از دست داده بودم و ابمو رو لباش ریختم
    اما این بار زیاد مشروب خورده بودم و همین نمیذاشت به سادگی ارضا شم هر چند که معمولا وقتیایی که سکس میکردیم دو بار ابمو میاورد
    ساک زدن نازنین تموم شد
    اومد رو به روم دستاشو دور گردن حلقه کردم و شروع کردن به لب گرفتن
    با حرکتش بم فهموند که من بخوابم رو تخت و خودش اومد نشست رو کیرم
    ارووم کیرمو تو خودش میکرد و سانت به سانتشو فرو میکرد تو کسش
    یهو کیرمو از کسش بیرون کشید و گف میدونم کیرت چقد عاشق کوونمه شاید بیشتر از کوسمم کونمو میخواد
    سوراخ تنگ و ناز کونشو رو کیرم گذاشت و فک کردم قراره امشب اول کونشو بکنم اما یهو کسشو روش گذاشت و گف تا کسمو حال ندی از کون خبری نیس پرهااام خاااان
    کیرمو رو کسش گذاشتم بی هوا همه کیرمو تو کسش جا دادم تا ته
    جا خورد و جیغش تو کل اتاق پیچید
    بدجور دردش گرفت
    بازوهاشو محکم گرفتم و تا بیاد رو و بغلش کنم
    تو گوشش گفتم یادته گفته بودم تلافی میکنم دیکتاتور بوودنتو
    *پرهااااام اووووم درد دارم پرهاااااام اروووم بکن
    دلت میاااااد کسمو اذیت کنی
    بی اعتنا به حرفاااش شروع به تلمبه زدن کردم اینقد محکم میکردم که دیگه چیزی حالی نبود
    میدونستم درد داره ولی اینم میدونستم نازنین چقد حشریه و یه کم دیگه از اروووم بکن به اینکه پرهااام جرم بده پرهااااام تا ته نازی رو بکن میرسه
    تو اوج لذت بودم از حرکات نازی فهمیدم ارضا شده لرزشش رو حس کردم
    تو یکی از بهترین لذتای زندگیم بود
    نازی اینقد کسشو تکون داد و به ناز کردناش منو به وجد اورد که همزمان باهم ارضا شدیم
    تو بغل هم لش افتادیم
    خیس عرق بودیم
    موهای پریشون نازی تو دستام بود و سینه ش رو سرم
    یه حس ناب یه سکس قشنگ یه لحظه ی فوق العاده
    نازی یهو بازومو گاز گرفت جوری که دردم گرفت
    +هووووووش چته وحشی؟؟
    *من باید به تو بگم چرا اینجوری کردی بیشعور جر خوردم هنوزم میسوزه
    +حقته تازه شانس اوردی با ملایمت بود
    *مرسی که اینقد مهربوونی بابا لنگ دراز
    +لنگ وسط:::؟؟
    *غلط کردم الان بیدار میشه باید بش بدم بذار یه کم دیگه
    پاشوو بریم بعد یه کار سخت یه چایی میچسپه
    بعدشم سیگار بزنیم
    پااااشو درااااز من فدات شم پرهام خل و چل من
    تو این همه لحظات قشنگ یهو یاد تصمیمی که گرفته بودم افتادم
    تموم کردن رابطه م با نازی
    نازی زنم نبود دوس دخترمم نبود
    نازی صیغه ی من بود
    نازی یه دختر دانشجو 23ساله ی بود
    که از شهرستان اومده بود تهران
    ترمای اخر دیگه بهشون خوابگاه نداده بودن و به دلیل وضعیت بد مالیش قبول کرده بود تو اژانس صیغه یابی ثبت نام کنه
    از طرفیم میگف باباش بش کمکی نمیکنه و حتی وقتایم که برمیگرده به زور تحویلش میگیره و هیچوقت دلش نمیخواد که برگرده
    منم تازه درسم تموم شده بود و به لطف خونواده م همه چی دداشتم چیزای که هیچ وقت هیچ زحمتی براش نکشیده بودم دو سه سالی میشد بدون اطلاع خونواده م خونه مجردی اجاره کرده بودم
    هیچ وقت عاشق نشده بودم یا رابطه ی جدی با کسی نداشتم
    اما نیاز مبرم به سکس رو حس میکردم
    برا همین تصمیم گرفته بودم بدون اینکه درگیر رابطه های الکی شم و به بهانه ی عشق سکس کنم یکیو پیدا کنم که صیغه م شه و اون نازنین بود
    همه ی مخارجش رو متقبل شده بودم و اون تو خونه ی من بود مث زن و شوهر شده بودیم و طبق قرارمون سر ماه مبلغی رو بش پرداخت میکردم اما حالا وقت جدایی بود
    نازی درسش داشت تموم میشد و بیش از اندازه وابسته ی من شده بود
    منم نمیخواستم زیاد درگیر نازی شم
    وقتش بود زحمتای خونوادم رو جبران کنم
    حالا همه کاره ی شرکت من بودم و همه مسئولیتا رو به من سپرده بودن
    باید تماما رو کارم تمرکز میکردم و بودن نازی این تمرکز رو از من میگرف
    برا نازی کار پیدا کرده بودم و نمیخواستم همونجوری ولش کنم
    اما بازم نمیدونستم چ جوری اینو بش بگم
    تو همین فکرا بودم که نازی صدام زد
    *هوو کجا رفتی:؟؟؟

ادامه…

نوشته: پرهام


👍 16
👎 5
17624 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

741432
2019-01-14 21:49:31 +0330 +0330

ناجالب
هم خوب بود و هم بد. در کل خوشم نیامد.

ها کوکا

0 ❤️

741448
2019-01-14 22:13:35 +0330 +0330

دمت گرم
نگارشت عالی بود

0 ❤️

741556
2019-01-15 12:12:12 +0330 +0330

اگه میخای به همین سبک بنویسی یا اسم گوینده رو اول جملات بنویس یا با خط تیره و ستاره ای چیزی مشخص کن جدا باشه از هم…به زور میفهمه ادم چی به چیه

0 ❤️

741585
2019-01-15 15:24:19 +0330 +0330

کاش یکی ام بود من کونش میذاشتم :(

0 ❤️

741607
2019-01-15 19:05:19 +0330 +0330

نوشتارتی و سبکش عالی بود عزیزم دم همسرتم گرم

0 ❤️

741613
2019-01-15 19:18:10 +0330 +0330

چقد زیاد کوس گفتی

0 ❤️

741812
2019-01-16 20:35:57 +0330 +0330

جالب بود
خيليها مثل نازي شما هستن كه بخاطر فقر ونياز مالي مجبور به خيلي كارا هستن

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها