زندگی پس از مرگ همسرم (۲)

1399/11/21

...قسمت قبل

یواش یواش شیدا و من تکلف در حرف زدن را گذاشتیم کنار و اون به من راحت بهروز جون میگفت و داشت تعریف میکرد که اوایل نیما را خیلی دوست داشت اما پس ازچند سال بعد از شروع زندگی زناشویی پی برده که اهل بچه داری و تعهد به یک زندگی روتین و تا آخر عمر همسر بودن نیست، شیدا ماجراجویی های کوچک و تجربه کردن را در زندگی خیلی دوست داشت و اینو همه میدونستن، چرا که زمان تاهل و حتی قبل از ازدواج همیشه در حال بدو بدو و از این کلاس زبان به اون کلاس نقاشی رفتن و از این استاد آموزش ساز به اون استاد آموزش آشپزی پریدن بود، خلاصه ناآرام بود و این با شخصیت همسر سابقش نیما که جوان ایستا و ساکنی بود اصلا جور در نمیومد.
در حین صحبتهای خودمونیمون درونم خیلی خوشحال بودم زیرا من پس از فوت همسرم هنوز از لحاظ روانی، ریکاوری مناسب و کاملی نشده بودم و در آینده ی خودم به این زودیها تشکیل خانواده و شوهر بودن را نمیدیدم، شیدا با وضعیتی که داشت و آشنایی قبلی هر دومون به همدیگه، برای من میتونست دوست بسیار خوبی از جنس مخالف از جنبه ی عاطفی( و نه عشقی البته) و هم سکسی باشه چرا که نه؟ دختری آزاد بود که انگ خیانت بهش نمی چسبید، در تمام دوران تاهلم تلاش کرده بودم به زنم خیانت نکنم و یک سال آخر زندگی ما با سختی و تلخی بسیار زیادی بخاطر شدت گرفتن و لاعلاج بودن مریضی همسرم گذشته بود و الان مقابلم زنی نشسته بود که از نوجوانیش همدیگر را میشناختیم. من و شیدا تقریبا 12 سال اختلاف سنی داشتیم و موقع ورود من به خانواده همسرم، شیدا دختر بچه ی اول دبیرستانی بود اما الان زنی باتجربه و کامل بود.

شیدا دختر خیلی زیبایی نبود اما اصلا هم زشت نبود مثل بیشتر دخترهای ایرانی همیشه آرایش داشت، قد نسبتا کوتاهی داشت( شاید 160 و یا حتی کمی کمتر) پوستی سبزه و چشمانی ریز و موهای مش کرده، کمی تپل اما نه چاق، دو خصیصه در ظاهر شیدا سریعا جلب نظر میکرد یکی لبهای گوشتی و دهان گردی که داشت و دیگری سینه هایی که بزرگ و سیخ بودند و همیشه خیلی جلوتر از خودش حرکت میکردند!

تحت تاثیر الکل و تجربه رقص در دیسکو و آرایش ملایم روی صورت و دست و پای شیدا (لاک و رژ لب خوشرنگی استفاده کرده بود) احساسات و هوس طلب جنس مخالف در هر دوی ما بیدار شده بود و کم کم همدیگر را در حین صحبت لمس میکردیم، مثل بیشتر کسانی که الکل احساساتشان را رقیق میکنه، همینطور که شیدا صحبت میکرد کمی احساساتی شد، دستم را به سمت صورتش بردم و با حرکت ملایمی نازش کردم، شیدا دستمو به آرامی گرفت و شروع به نوازشش کرد احساس خیلی خوب و آرامش بخشی به هردومون دست داده بود، کمی به همین شکل در سکوت و آرامش گذشت و شیدا دست منو آروم روی سینه ی خودش گذاشت، حس کردم واقعا مست هست و به قول خودش روی هوا و ابرها سیر میکنه، اوایل بهار بود و هوای باکو کمی سرد اما دلچسب بود، بهش گفتم شیدا جان اجازه میدی پرده اتاق را بکشم؟ با لحن زیبایی گفت باشه عزیزم اما جایی نری ها( شاید میترسید به بهانه پرده بخوام ازش فرار کنم) پاسخ دادم نه عزیزم شب شده و از آپارتمان روبه رویی امکان دیده شدن داریم، با همین صحبت کوتاه در واقع آنچه که قرار بود اتفاق بیفته را در جواب نگرانی شیدا بیان کردم!
اومدم روی تخت و کنارش نشستم و به آرامی بغلش کردم بوسه ای کوتاه و نرم به گونه اش زدم، عطر خوش لوازم آرایش و عطری که به گردنش زده بود در دماغم پیچید و منو منقلب کرد، شیدا هم مثل من بود سرش را روی سینه ام چسبوند و در حالیکه در بغلم بود شروع به بازی کردن با موهای سینه و دستهام کرد، خیلی آروم در گوشش نجوا کردم: شیدا جان خوبی؟ خیلی خوبم کاش همیشه به این خوبی باشم، پاسخ شیدا به سوال من بود و بلافاصله لبهای همدیگر را بوسیدیم، در حین لب گرفتن دست راستم را پشت سر شیدا گذاشته بودم و با دست چپم با سینه اش به آرامی بازی میکردم دوست داشتم سکس ما با خواسته و هدایت شیدا پیش بره، اصلا دوست نداشتم بعدا فکر کنه از حدم بیرون اومدم و دوست داشتم کاملا با خواسته و رضایتش پیش بره چون در ذهنم دنبال یک دوستی پایدار باهاش بودم و نه یک عشق بازی آنی و یک جلسه ای با حس پشیمانی احتمالی بعدی برای شیدا و خودم.
شیدا دستمو گرفت و از زیر تاپش رد کرد و گذاشت روی جفت سینه های بزرگ و زیبای خودش من هم دستمو از زیر سوتینش رد کردم و باهاشون ور رفتم، شیدا داشت سینه ی منو میبوسید و من هم آروم آرم داشتم تاپ صورتیش را از تنش خارج میکردم، روی تخت خوابوندمش و به همراهی و کمک شیدا شلوارک شیدا هم از تنش خارج شد، حالا شیدا بود و یک پوست سبزه با یک ست شورت و سوتین نارنجی رنگ.
روی شیدا خم شدم و شروع کردیم از هم لب گرفتن دوباره و شیدا و من هر دو نفسهامون تندتر شده بود، شیدا بالاتنه منو لخت کرد و حتی شلوارم را هم درآورد، با کیر نیم خیزم بازی میکرد و من هم دستم را زیر شرتش برده بودم هردومون خیس بودیم، بند سوتین شیدا را آزاد کردم و سوتین روی سینه اش ولو شد سینه های بسیار درشتش بیرون زدند واقعا صحنه ی زیبا و هوس آلودی بود، سینه های شیدا روشنتر از پوست تنش بود نوکشون را توی دهنم میزدم و ناله های زنانه و صدای زیر شیدا را بالا میبردم، یواش بهم گفت خیلی دوست داره سینه هاش خورده بشه، با خوردن دور هاله ی قهوه ای رنگ سینه هاش و مکیدنشون هر لحظه ناله هاش اوج میگرفت و صداش حالت دورگه ای بین ناز کردن و التماس میگرفت، مرتب میگفت آره آرررره آرررررره بخور بهروز جونم بخورشون کبودشون کن … آخه دوست دارم فردا صبح تو حموم کبودیشونو ببینم و حال کنم آآآآآآآخ بخوررررررر…
میخوردم و تا جاییکه امکان داشت اون سینه های خیلی بزرگو توی دهنم میکردم و عمدا طوری میک میزدم که پوستشون خون مرده و سرخ میشد، حتی گاز میزدم و بیشتر از همه زیر ممه هاشو کبود کردم، شیدا داشت بشدت لذت میبرد و من هم از لذت بردنش لذت میبردم، بهش گفتم عزیزم دوست داری ساک بزنی با چشمهای مخمورش اشاره کرد آره، نشست روی تخت و شورتمو و از پام درآورد و شروع کرد به نوازش کیرم و دولا شد و کیرمو لیسید، حالا من دراز کشیده بودم و شیدا از پایین پاهام خم شده بود روی کیرم و ساک میزد، لبهای گوشتی و اون دهن گردش کاملا دور کیرم حلقه شده بود انگار که قالب هم بودند و کیرم جزیی از لبهاش بود بشدت داشتم لذت میبردم هیچ فضای بازی بین لبهاش نبود لبهاش روی کیرم سر میخورد و تا نصفش میرفت و برمیگشت، اگه اولین سکسمون نبود ترجیح میدادم در همون حال آبم بیاد و بریزم روی لب و دهن و سینه اش بخصوص که حین ساک زدن سینه های گرمش به تخمهام میخورد و بیشتر تحریکم میکرد، طاقتم داشت تموم میشد اشاره کردم بسه، خوابید کنارم کمی نوازشش کردم تا کیرم آروم بگیره و با زود انزالی آبرو ریزی نکنم چون میخواستم حتما ارضا بشه، موهاشو و نوک سینه شو نوازش میدادم، شروع کردم با کسش بازی کردن هنوز شرتش تنش بود اما کاملا خیس و چسبیده به باسن و کوسش، شرتشو از تنش کندم، تپلی کوسش خیلی تو چشم بود درست مثل اینکه ژل تزریق کرده باشی واقعا گوشتی بود کاملا شیو شده بود با دو تا انگشتم لبه های کسش را از هم باز کردم داخلش صورتی و متورم بود کیرمو لای چاک کسش میکشیدم و حرکت میدادم، حواسم بودم فقط تنه ی کیرم به کسش بخوره و سرش تماس نداشته باشه که آبم زود نیاد، بازهم شیدا ناله اش اوج گرفت بالش کوچکی رو از روی تخت برداشتم و گذاشتم زیر گودی کمرش، کوس قلنبه و گوشتیش بیشتر بالا اومد، دستشو آورد و کیرمو گرفت و روی سوراخش کشید یعنی که بکن توش، به حدی کسش لزج و خیس بود که با کوچکترین فشار من سرکیرم وارد سوراخ تنگ اما خیس و لیز و داغش شد، انگار که کسش سر کیرمو قورت داد، تا نصفه آروم کردم و خیلی ملایم عقب و جلوش کردم، همزمان ناله های شیدا خیلی بلند و تند شده بود من هم طاقت نداشتم و صدام دراومده بود، از خوشی و لذت زیاد کیرمو تا آخر فرستادم توش، لیز و تنگ بودنش اختیارو از من گرفته بود تا تهش فرو کرده بودم و خایه هامو به زیر کسش چسبونده بودم و همونجا یه ذره عقب و جلو میکردم اصلا دوست نداشتم میلیمتر از کیرم بیرون کسش باشه، ناله های شیدا تبدیل به نعره زنانه شد مرتب میگفت: بکن بکن بککککککن آآآآآآخ بکن درنیاری هاااا فقط بکنننننن … با همین تمناها و خواهشهای سکسی بود که کمی بدنش به لرزه افتاد و صداش توی گلوش شکست و فقط گفت آخ مُردم مامان…کیرمو به سرعت بیرون آوردم و سرشو با فشار گرفتم و پس از لحظه ای ول کردم آبم از روی نافش تا زیر سینه هاش بشدت پاشید و با لذت تمام من هم ارضا شدم، پس از دو سال از رفتن همسرم با کسی که به اختیار و خواست خودش بود، سکس کامل و بی نقصی را تجربه کردم، با آرامش و رخوت تمام کنارش افتادم و نوازشش کردم و ازش تشکر کردم و…

ادامه...

نوشته: بهروز


👍 25
👎 8
50601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

790889
2021-02-09 01:25:05 +0330 +0330

نگفتم مگه بهت ساقیتو عوض کن .

1 ❤️

790893
2021-02-09 01:38:53 +0330 +0330

دیدین بالاخره لنگای شیدا رفت بالا

0 ❤️

790979
2021-02-09 11:13:59 +0330 +0330

عزیز دلم ، چند از تایپیکای داستان من رو بخون

نوع ادبیاتت ایراد داره ، نه خودمونیه و نه ادبیه

یه جورایی مشکل داره

0 ❤️

790985
2021-02-09 11:46:09 +0330 +0330

نوش جونت

0 ❤️

791427
2021-02-11 17:48:30 +0330 +0330

خیس شدم🙈🙈🙈

0 ❤️

791502
2021-02-12 02:00:45 +0330 +0330

کس کن فهرمان

0 ❤️