زندگی پس از مرگ همسرم (۳ و پایانی)

1399/12/04

...قسمت قبل

ساعت حدود 2 صبح بود، امکان داشت کامران برگرده خونه هرچند که هیچوقت روی ساعت و قولی که میداد نمیشد حساب کرد، مخصوصا که اون شب هم پیش دوست دخترش بود اما باید احتیاط میکردیم، کمی همدیگرو نوازش کردیم و هر دو از سکس فوق العاده ای که داشتیم راضی بودیم، به کامران پیغام دادم اگه اومدی پشت درو قفل نکردم زنگ نزن و با کلیدت باز کن، شیدا رفت تو پذیرایی و من هم اتاق خودم خوابم برد…

صبح فردا با صدای خش خشی که شیدا راه انداخته بود بیدار شدم( داخل ساکش دنبال لباسی چیزی بود) یکشنبه و تعطیل بود ساعتو دیدم نزدیک ده و نیم بود، شیدا با لبخندی گفت آخ بهروز جون ببخش بیدارت کردم؟ جواب دادم نه ما اینقدر زیاد نمیخوابیم امروز هم تعطیله و هم اینکه خستگی دیشب و … هر دو خندیدیم، ازش پرسیدم کامران دیشب اومد؟
جواب داد: در اتاقش بازه نه نیومده هنوز … تاپشو داد بالا و گفت: ببین چیکارشون کردی دیشب(کبودی سینه هاشو نشونم داد) در حالیکه داشتم بهش میگفتم به خواست خودت بود با انگشتام هم اشاره کردم بیا بغلم… شیدا اومد بغلم و کنارم دراز کشید، پیشونیشو بوسیدم، خیلی حس خوبی داشتم سکس با یه زن مطلقه در حالیکه خودت هم به کسی تعهدی نداری واقعا شیرینه، اینو اون روز صبح با تک تک سلولهای تنم حس کردم و برای همین هم خیلی خوب جزییات یادمه و البته همیشه اولین ها تو ذهن آدم میمونه…

خیالم راحت بود حالا که کامران نیومده دیگه عمرا تا ظهر و حتی عصر بیاد خونه، اما بازهم برای احتیاط پشت در آپارتمان را قفل کردم و دوباره اومدم پیش شیدا، با خنده شیطنت آمیزی پرسید: چیکار میخوای بکنی بهروز جون؟ جواب دادم خودت بگو…موقعی که با همسرم سکس داشتیم، هر شب که خیلی حال میکردم حتما صبح فرداش باید باهاش یه سکس دیگه بکنم و این عادتم شده بود(برای همین شبش بهش میگفتم صبح تا دوش نگرفتی، بیدارم کن تا بکنمت و بعدش برو دوش بگیر)

شیدا یه زن با تجربه بود و این کارو خیلی راحت میکرد، با یه ضرب تاپشو و سوتینشو کند و شلوارشو درآورد، اجازه ندادم شورتشو بکنه( دوست داشتم خودم این کارو بکنم) …
پس از یه سکس مفصل و لذت بخش، به نوبت رفتیم دوش گرفتیم و اون روز گذشت.

شیدا نزدیک دو هفته پیش منو کامران بود و در این مدت به علت تنبلی ذاتی کامران و اینکه سعی میکرد بیشتر با دوست دخترش باشه، چرخوندن و گردش بردن و خرید با شیدا بیشتر با من بود، در این مدت بیشتر با هم اُخت شدیم و به هم دیگه عادت و آشنایی و بیشتری کردیم و کلا دوستیمون محکمتر از قبل شد.

شیدا برگشت ایران، اما ارتباط تلفنی ما برقرار بود و از هم بی خبر نبودیم، شش ماه بعدش کارهای شراکت و تولید و … ما با طرف باکویی کلا ردیف شد و من برگشتم ایران…دوباره تنهایی و خونه ی خودم و دلتنگی همسری که از دست داده بودمش، اما این بار یه فرق بزرگی در زندگیم ایجاد شده بود، برخلاف دو سال پس از مرگ همسرم، شیدا نمیذاشت احساس تنهایی کنم، ارتباط و دوستی ما ادامه پیدا کرد، شیدا که مثل خیلی از زنهایی که یا طلاق میگیرن و یا همسرشون جوون مرگ میشه تحمل زندگی با پدر و مادرشون رو ندارن، تو خونه ی خودش زندگی میکرد و از طرفی هم با هم قرار گذاشته بودیم اون بیاد خونه ی من، چون من بیشتر به زندگی شخصیم کنترل داشتم تا اون.
معمولا شب جمعه ها باهم و در خونه ی من بودیم و یه شکم سیر باهم سکس داشتیم، همدیگرو خوب ارضا میکردیم و باهم قرار گذاشته بودیم این ارتباط رو تابلو نکنیم، اما اگه کسی هم از فامیل فهمید کم نیاریم چون هر دو آزاد بودیم…

ما باهم سکسهای زیادی داشتیم که بجز اولین سکسمون و اینی که الان میخوام تعریف کنم، جزییات بقیه ش خیلی یادم نمیاد، خیلی دوست داشتم یه سکس توپ از کون با شیدا داشته باشم اما همش میترسیدم نکنه از این زنهایی باشه که از کون دادن بدش میاد و از خودم دورش نکنم، شیدا دختر توپری بود که غیر از سینه های بزرگش، کون خیلی تو چشم و ردیفی داشت، رونهاش نسبتا کلفت و دور باسنش خیلی بیشتر از دور کمرش بود، همین همیشه منو که در اندام زن بیشترین عشقم به باسن یه زنه، خیلی شهوتی میکرد و هر وقت با هم میخوابیدیم کونشو انگشت میکردم و البته چون ملایم اینکارو انجام میدادم اعتراض یا ناراحتی از سمت شیدا دیده نمیشد.

یه شب که فرداش تعطیل بود باهم چند پیک مشروب زدیم و قبلا هم گفتم که ظرفیت الکل شیدا خیلی پایین بود، اون شب همه چی رو برنامه ریزی کرده بودم، از قبل روان کننده تهیه کرده بودم تا اگه شد یه حالی با کونش بکنم، شیدا مست کرده بود منهم میزون بودم، روی تخت خواب، لخت بغل هم و لب تولب بودیم، ممه هاشو مکیده بودم و طبق علاقه ی شیدا کامل کبودشون کرده بودم، شیدا تو حال خودش نبود سرش گیج میرفت و کلمات درهم برهمی میگفت و گاهی با سینم و گاهی با کیرم و تخمام ورمیرفت و سرشو و روی سینم میچسبوند، شیدارو رو شکمش خوابوندم و یه بالش کوچولو هم زیر شکمش کاشتم، کون بزرگ و زیباش بالا اومد از بس که ریلکس و شل بود کاملا رو تخت و بالش ولو شده
بود، سینه هاش چسبیده به تشک بود دست چپمو از زیر پستونهای گنده ش رد کردم و همزمان با نوک جفتشون بازی کردم و کیرم و با دست راستم خوب روغن مالی کردم طوری که همه ی کیرم چرب چرب بود، با انگشتهای دست راستم چوچولشو بازی میدادم و شیدا هم به نرمی پیچ و تاب میخورد و آخ و اوخ میکرد، دست چپمو از ممه هاش جدا کردم و با همون روغنی که کیرمو چرب کرده بودم چربش کردم، یواش انگشت فاکو تو سوراخ کونش کردم، فقط یه بند انگشت و عقب و جلوش کردم کونش تنگ بود ولی نه زیاد، احساس کردم انگشتم جا داره که بیشتر بره توش، در آوردم و یه کم روغن دور سوراخ کونش مالیدم و این بار انگشتمو بیشتر تو سوراخش فرو کردم( در تمام مدت دست راستم با کسش ور میرفت) شیدا پای راستشو تو شکمش جمع کرد، حالا با این حرکت، انگشتم تا آخرش تو کونش بود و فهمیدم که بلد کاره، ته انگشتم چنان تو سوراخ کونش قفل شده بود که حس میکردم از طرف کونش داره مکیده میشه، یه کم انگشتمو عقب جلو کردم و همزمان با بازی دست راستم با کسش، ناله هاش خیلی شهوتی و بلندتر شده بود، انگشتمو آروم بیرون کشیدم و بهش گفتم: عزیزم اجازه میدی؟ سرشو تکون داد و نالید، سر کیرمو که حسابی چرب بود روی سوراخش کشیدم، دو دستشو به پشتش آورد و لپهای کونشو کشید، از یه طرف پای راستش تو شکمش قفل بود از یه طرف هم لپای کونشو کشیده بود، کلاهک کیرمو فشار دادم یواش سرش داخل شد و گیر کرد طوری که وقتی دستمو ول کردم کیرم قشنگ به کونش وصل بود، از روی شهوت پرسیدم عزیزم بیشتر بکنمت؟ ناله میکرد و صداش دورگه شده بود و میگقت: آررررررره فقط یوااااااش یواااااااااااش دردم نیاررررررری …
کیرمو بیشتر دادم تو سواخ کونش و تا جاییکه حس کردم دیگه نمیره و ممکنه دردش بگیره، تقریبا نصف کیرم تو کونش بود خودم دوست داشتم تا تهش بکنم اما حس کردم ممکنه دردش بگیره و شبمون خراب بشه، آروم آروم کمر زدم تقریبا تا ختنه گاه بیرون میاوردم و دوباره میکردم تو کونش، همزمان هم با دست راست شدت بازی دادن سوراخ کس و چوچولش رو بیشتر کرده بودم، شیدا از لذت و شهوت ناله میکرد و همزمان میگفت یوااااااش…کسش کاملا خیس و لزج شده بود انگشتمو تو سوراخ کوسش کرده بودم و هم با کیرم تو کونش و هم با انگشتم تو کونش عقب جلو میکردم… شیدا ناله اش به فریاد تبدیل شده بود هردومون خیس عرق بودیم، عرقم روی کمرش میریخت… سرانجام با ناله ی بلندی کمر و کونشو عقب داد و لرزید و همین باعث شد که کونش بازتر و شل تر شد و به شکم من چسبید و لذت فرو رفتن کیرم تا ریشه تو کون خوشگل و برجسته شیدا و اون مکش کونش، آبمو داشت درمیاورد، خودمو کامل رها کردم و فقط یه فریادی از خوشی و شهوت زیاد کشیدم و ابمو داخل کونش ول کردم، چند بار ضربان خروج منی و اون لذت خارش فوق العاده را حس کردم و شیدا هم که دیگه کامل روی تخت وا رفته بود …
دوست نداشتم کیرمو سریع بکشم بیرون، تا به حال هیچ وقت آبمو توش نریخته بودم( از ترس اینکه حامله نشه) و حالا دیگه هردومون ریلکس ریلکس بودیم، کیرم یه کم بعد شل شد و از کونش بیرون اومد، آب کیرم از سوراخ کونش زد بیرون و من شیدا را بوسیدم و تشکر کردم…

این سکس از کون چون بار اولمون بود با جزییاتش یادم مونده، ما باهم بودیم تا اواسط سال 98 و در این مدت ارتباطمون رو به کسی بروز ندادیم، اما از شیوع کرونا به بعد ما هم کارمون سخت تر شد و الان ارتباطمون به ناچار کمتر و با ریسک بیشتری شده.

پ.ن: من در زندگیم سه دوره ی زمانی خاطرات ارتباط جنسی دارم، اولی قبل از ازدواج، دوم در زندگی زناشویی( فقط با همسرم بودم) که متاسفانه با فوت همسرم پایان یافت، سوم با شیدا فقط پس از مجردی اجباری که شرحشو نوشتم، و البته در آینده خاطرات پیش از ازدواجم را که قسمتیش بسیار خاص هست را خواهم نوشت.

نوشته: بهروز

نوشته: بهروز


👍 26
👎 2
39301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

793202
2021-02-22 01:01:23 +0330 +0330

نوش جونت عزیزم.
امیدوارم که از همدیگه لذت کافی رو ببرید.
تو این دنیا مهمتر از همه چیز سکسه.

0 ❤️

793211
2021-02-22 01:10:34 +0330 +0330

خسته نباش دلاور،لایک❤

0 ❤️

793227
2021-02-22 01:51:55 +0330 +0330

چه مهربون

0 ❤️

793231
2021-02-22 02:40:40 +0330 +0330

چرا باهاش ازدواج نمیکنی جاکش

0 ❤️

793239
2021-02-22 04:04:39 +0330 +0330

این داستان واقعی و بدون هیچ مورد خاصی میشه بش لایک داد آفرین موفق باشی.
امضا:اینجانب

1 ❤️

793262
2021-02-22 07:35:33 +0330 +0330

معمولا تو کشورهای متمدن و اروپایی یه بار قبل سکس و یه بار بعد سکس دوش میگیرن !! ولی ایشون تاکید داشت به همسر مرحومشون که شبی که سکس داشتن صبح نرن حموم تا یه بار هم بکنن بعدا تشریف ببرن حموم .🤦‍♂️🤦‍♂️🤦‍♂️

0 ❤️