زنونه پوشی برای پنج نفر

1397/10/11

عید۹۵بودکه ایام عیدپدرمادرم رفتن مسافرت ومن موندم خونه،تواون ده روزی که تنهابودم،لباس دخترونه تنم بود،یکی دوروز اول باخودم ورمیرفتم وارضامیشدم ولی واسم جذاب نبودکه تصمیم گرفتم سکس کنم بخاطرهمین زنگ زدم به مهدی که قبلا یکی دوبارباهم سکس کرده بودیم،هماهنگ کردم که بیاد،بهم پیشنهاد گروهی دادکه اولش توی شک بودم قبول کنم یانه، ولی بخاطرشهوت زیاد قبول کردم.روز موعد فرا رسیدکه واسه ساعت ده شب قراربود مهدی و دوستاش بیان اون روزحسابی به خودم رسیدم،یه آرایش حرفه ای کردم و لباسایی که آماده کرده بودم پوشیدم،بخاطراینکه پوستم سفیده یه شورت وسوتین مشکی یه لباس نازک تا بالای باسنم و یه جوراب بلندپوشیدم وآماده شدم حسابی،ساعت ده بود که آیفون زنگ خورد،دربازکردم پنج نفر مرد که سنشون بین ۲۵ تا۳۰بود وارد خونه شدن خود مهدی ۲۷سالش بود،هر شیش نفرمون کپ کرده بودیم اونا از این تعجب میکردن که یه پسر چطور اینقد شبیه دختره و من توفکر این بودم که یه پسر۱۸ساله چطور میخواد زیر اینا دووم بیاره!
خلاصه بعد از خوردن یه شربت آماده سکس بودیم که مهدی پیشنهاد داد تک به تک سکس کنیم که فشاررو من نیاد،من حرفی نداشتم.
با ناز عشوه رفتم تو اتاق مامان بابام که یکیشون بلندشدپشت سرم اومد،اسمش محسن بود،رو تخت نشستم که اومدشروع کرد لب گرفتن بعداز ۵دقیقه شورتمو زد کنارسوراخمو دستمالی کرد وزبون کشید،شهوت از چشمای جفتمون میبارید،من ازقبل که خودمو بازکرده بودم آماده بودم،بعدازاینکه حسابی لیس زد دمر منو خوابوند شورتمو کامل درآورد سر کیرشو بین لمبرام بازی میداد،که کردش تو آروم آروم
تلنبه هاش شروع شد،حدود ده دقیقه توهمون حالت تلنبه زد که گفت قمبل کن،به حرفش گوش دادم وشروع کردحدودا بعداز ده دقیقه من ارضاشدم که اونم پشت بند من ارضاشد و آبشو ریخت تو کاندوم،نوبت نفردوم رسیدکه صداش میکردن حاجی سی سالش بود،کیرشو درآوردمن شروع کردم ساک زدن،عشقش فقط این بود واسش ساک بزنن
بعد از بیست دقیقه که حسابی واسش خوردم ارضاشد،سرمو محکم گرفت که تو دهنم خالی کرد،حالت خفگی بهم دست داده بودکه مجبوربودم آبشو قورت بدم که واقعا حال بهم زن بود،بعدازاون بهم گفت نمیشه ازاین کون گذشت که بدون مقدمه پاهامو دادبالا وشروع کردتلمبه زد،خلاصه حاجی بعد از چهل دقیقه برای باردوم آبش اومدکه خالی کرد داخل کونم.کارش تمام شد،رفت بیرون نفرسوم اومد داخل که نسبتا قوی هیکل بود
لخت شد اومد سمتم بدنمو،از رو لباس و سوتین بودکردوگفتش چه بوی خوبی، آدمو مست میکنه
یه بوس ازگردنم کردو درازکشیدگفت خودت بشین روش،همینطوربالاپایین میکردم که برای باردوم ارضاشدمو آبم پاشید روسینش،که یه جووووون گفته بادستاش کپلامو گرفتو تواون حالت محکم تلنبه میزد،خلاصه بعدازاینکه چندتا پوزیشین عوض کردیم ارضاشد اونم خالی کرد تو،کارش یک ساعت طول کشیدچون قرص خورده بود،سوراخم خیلی بازشده بود،و واسه نفرات بعدی دیگه نا نداشتم،به مهدی گفتم بذار نیم ساعت استراحت کنم،جرخوردم
که قبول کرد،رفتم توپذیرایی یه چای خوردم وبه مهدی گفتم برم دوش بگیرم،که گفتش بروعزیزم،توحموم داشتم لباسامو درمیاوردم که مهدی ودوستش اومدن داخل شروع کردن باهام ور رفتن
خلاصه که زیردوش شروع کردن به سکس،روکف حموم حالت داگی قرار گرفتم ومهدی تلمبه میزدو دوستش کیرش گذاشته بودتودهنم خودش عقب جلو میکرد،داخل حموم برای بارسوم ارضاشدم که دیگه رمق نداشتم،و واقعا داشت حالم بهم میخورد،دوست داشتم زودترتموم بشه،واسم شده بودکابوس
ولی خب اون دوتا تازه داغ شده بودن
یه دوش سرسری گرفتیم سه تایی ومنو بردن تواتاق
بازم شروع کردن،یکی یه بار ارضا شدن که دوتاشون خالی کردن توکونم واین وسط که دوست مهدی واسم جق میزد بازم ارضاشدم برای بارچهارم، ولی بازم مهدی همچنان تلنبه زدن روادامه میداد
واقعا به مرزپارگی کشیده شدم،اونشب تاساعت۲بامن سکس کردن وبرای بارآخردوباره دوتاشون ارضاشدن که مهدی خالی کرد داخلم ودوستش ریختش رو صورتم،منم دوباره برای بارپنجم ارضا شدم که دیگه هیچ آبی ازم خارج نشد،چندقطره خون ازم اومدبیرون،خواستم پاشم خودمو تمیزکنم سرپا که یهو ازهوش رفتم،وقتی به هوش اومدم هرپنج تاشون رو سرم بودن که ظاهرن استرس داشتن ولی خطر رفع شد،فشارم افتاده بود.خلاصه اون شب واسه من دردناک بود آخراش،اوناخدافظی کردنو ساعت تقریبا سه ونیم بود رفتن،منم روتخت بی حال افتادم خوابیدم
صبح که بیدارشدم کل بدنم دردمیکرد،نمیتونستم راه برم،آبی هم که داخلم ریخته بودن گند زده بود به تشک روی تخت…
خلاصه که بعدازسه چهار روز که حالم بهترشد،تصمیم گرفتم برم پیش مشاور،که این رفتارمو ترک کنم چون بعدازاون سکس حس خوبی نداشتم،استرس اینو داشتم که نکنه ایدز گرفته باشم،چون بدون کاندوم سکس داشتم
واسه ۱۵فروردین بود که جلسه مشاورم شروع شد،وبا چندجلسه طولانی ویه سری قرص ودارو که دکترروانشناس تجویز کرده بود تونستم این حس بی خود ازخودم دورکنم،بعداز یکی دوماهم رفتم ازمایش که خداروشکر،موردی نبود وسالم بودم…
الان تقریبا دوسال ازاون جریان میگذره،و من بیست سالم شده،طی این دوسال اصلا حس مفعول بودن رو ندارم و از نظر جنسی سالمم،خدا رو شکرمیکنم…
دوستان عزیز ممنون که این داستان خوندید،وزنونه پوشای عزیز.سعی کنید برید مشاور یاحداقلش حس زنونگی روکم کنیدچون این رفتار پرخطره،حداقلش واسه ما که توایرانیم پرخطره…
خدانگهدار

نوشته: بی ا


👍 6
👎 13
21395 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

738864
2019-01-01 21:50:44 +0330 +0330

توجه توجه: قرص ترک کون دادن رسید.

4 ❤️

738865
2019-01-01 21:53:37 +0330 +0330

بخاطر پایان خوش داستانت از فحش دادن صرف نظر کردم

اما خودت خوب میدونی مستحقش بودی :)

0 ❤️

738906
2019-01-02 01:44:27 +0330 +0330

اینجوری ک تو دادی سوراخت اندازه دهنت باز شده، بعید میدونم بازم نخاری

0 ❤️

738908
2019-01-02 02:00:34 +0330 +0330

آیا از کون دادن رنج میبرید؟
قرص های ترک کونی بودنِ دکتر بی

با این قرص ها حس میکنم یه بکنِ حرفه ای شدم
اوووومممممم آررررهههه

0 ❤️

738962
2019-01-02 09:24:01 +0330 +0330

خیلی خوب بود ک قوانین رعایت کردی شربت خوردی

0 ❤️

739012
2019-01-02 14:32:41 +0330 +0330

یکی از دوستای من 7 بار زده خون ازش نیومده
خواشا چرت و پرت ننویسین
اون حاجی رو هم اون وسط نوشتی بگی براندازم اره
کون بچه

0 ❤️

739050
2019-01-02 20:19:15 +0330 +0330

خاک تو سرتون

1 ❤️

739054
2019-01-02 20:34:19 +0330 +0330
NA

نظر شما چیه؟کس شعر

0 ❤️

752625
2019-03-07 12:22:19 +0330 +0330

منم موافقم؛ واقعا خاک بر سرتون

0 ❤️

771525
2019-06-04 18:25:12 +0430 +0430

وقتی فکر میکنی هم جنسگرا بودن یه نوع مریضیه و آخرش میای میگی سالمم الان حتی لایق توهین نیستی

0 ❤️