زن‌دایی محرم ما نیست (۲)

1397/02/03

…قسمت قبل

سلام دوباره خدمت همه حشریا :)
ادامه ی داستان قبلی یعنی :
زن‌دایی ، محرم ما نیست
(((فکر کنم طولانی شده!حوصله به خرج بدید)))

همونطور که گفتم ، بعد سکسمون تو عید ، دیگه هیچ چیز غیر عادی بینمون اتفاق نیفتاد و راستشو بخواین ، یه کم سردتر از قبل شده بود و دیگه عزیزم و فربد جان و فدای دستت و اینارو خیلی نمیگفت
نمیگم پشیمون بودمااا ! ولی خب دوست داشتم همچنان داشته باشمش
تا آخر عید که دستامو بسته بود تو پیشرَوی برای سکس بعدی و منم امیدوار بودم تو تلگرام بتونم عکس و فیلم سکسی بگیرم ازش و یه کم از اَتَشم کم شه
تولدم اردیبهشت بود و بهم تبریک گفت و عین کصخلا عکس گل و کیک میفرستاد :))) بهش گفتم هدیه‌م کو پس؟ گفت تابستون اومدم میدم بهت … گفتم الان نمیتونی بدی؟؟ گفت چی میخوای؟(دقیقا یادمه دلمو صابون زده بودم برا دیدن کص و کون سفیدش) گفتم همون چیزای نرم و خوش مزه‌رو دیگه … یادم نیست دقیق چی گفت ولی بازم وعده ی تابستونو داد
راستش یکی از دلایلی که اصلا جق نمیزنم ، اینه که خوابای سکسی زیادی میبینم در صورتی که کمرم پر باشه … برا همینم دیدن عکس و فیلم از کص و کونش هم دسته کمی از کردنش نداشت برام :) فکر کنم خیلیا همینطور باشن ! ناموصن جقیا یه مدت جق نزنید تا خواب سکس با اونی که میخوایدو ببینید!
از بحث خارج نشیم :)
تابستون شد و اونام اومدن و این دفعه ، به جای خونه ی مادربزرگم ، خونه ی ما اومدن
دستم تقریبا بسته شده بود چون شبا که پدرم خونه بود و اونم خیلی با حجاب بود جلوش و روزا هم به خاطر مقام میزبانی ، کونم میکردن که اینو بخر اونو نخر و اینو بکن و اونو نکن :/
تابستونا معمولا داییم یه هفته میومد شمال ، زن داییم و دختر داییم که بچس رو میذاشت بمونن و بعد دو سه هفته ، میومد دنبالشون و میبردشون (اون تابستون هم همین سنت دیرینشو اجرا کرد :))
اوایل اومدنشون بود که زن داییم و دخترش تو اتاق پدرمادرم میخوابیدن ؛ مادربزرگم و ما آقایون تو هال و مادرم تو اتاقم …
نصف شب بود و دختر داییم خواب بود و سکوت خونه و خروپف دوتا مرد خونه ، همرو خوابالود کرده بود و منم که داشتم فیلم میدیدم … ناهید (زندایی) اومد اتاقم و یه ده تومنی از کیفش دراورد و بهم گفت صبح پاشدی یه شامپو فیروزه ی زرد بگیر برا بچه…گفتم باشه حتما ولی این چیه؟(پولو گفتم) گفت بگیر اینطوری سختمه دیگه ! گفتم جووون تو فقط سختت باشه (این مدل حرف زدن بین دوستام و یه دوست دختر رویاییم که داستانشم نوشتم باب بود نه جلو این) خندید و بعد مدت ها گرم گرفت بام و اومد کنارم نشست و دم گوشم گفت : چرا لپ تاپت پشتش به در اتاقته؟؟ راستشو بخواین منظورشو نفهمیدم ولی بعد کمی فکر کردن و دیدن لحن شیطونش گرفتم منظورشو … فیلمو پلی کردم یه فیلم پلیسی ماشینی بود بدون صحنه و گفتم ببین چیز بدی نیست !گفت مگه تو چیز خوبم داری تو لپ تاپت؟ همون لحظه دست چپمو گذاشتم رو رونش و کشیدم تا کنار کصش با صدای گرفته گفتم چیز بدارو نشونت بدم؟؟ گفت داری؟؟ گفتم چرا که نه !! (در اتاقم طوریه که با یه انگشت خیلی آروم هلش بدی ، نم نم بسته میشه و اگر کسی میدید درو ، میفهمید باد خورده بسته شده و شک بر انگیز نبود … ولی هر لحظه ممکن بود یکی بیاد !) درو بستم و فیلم که با km player داشت پخش میشدو فرستادم زیر و فیلم سوپرای با کیفیتمو با media player اجرا کردم که سریع جا به جاشون کنم در صورت لزوم و با صدای کم نگاه کردیم … تا سه چار دیقه اولش دستم لای پاهاش بود و کصشو با حرص میمالوندم و نرمیشو حس میکردم … فیلمش هنوزم جز بهترین فیلم سوپرای خاطره انگیزمه (موضوش سکس خواهر و برادر بود و ربطی به ما نداشت ولی خواهره سفید و یه کم پُـــر بود) دقیقه های ۵-۶ بود که فیلم تازه داشت سکسی میشد ، دستمو از پشت کردم تو شلوار و شرتش و اگرم کسی میومد ، طوری بود انگار به دست چپم تکیه دادم خودمو که واقعا بعید بود کسی بیاد … چون اتاقم فقط شبا برا خواب این دوتا اشغال میشد و حریم امن من بود :)
تازه حموم رفته بود و لای کونش تمیز بود (در حالت عادیم تمیزیش واقعا بی نظیره)
یه بند انگشت اشارمو کردم تو کونش و تند تند تکون دادم و گز گز میکرد انگشتم و اونم با کنجکاوی داشت فیلم میدید …
(اینجاهاش هنوز بخش اصلی داستان نیست و میگذریم ازش که طولانی نشه)
حدود دهمین روز موندنشون بود و داییم رفته بود و پدرمم برا این که راحت باشیم ، میرفت خونه ی مادرش میخوابید و منم تو این چند روز ، کارای خوبی کرده بودم برا آماده کردنش ولی حتی کیرمو از شرتم جلوش در نیاورده بودم … مثلا ازش عکس میگرفتم وقتی حواسش نبود و در خفا نشونش میدادم و میگفتم ببین چه کونی داری ! یا میرفتیم تو حیاط برا چیدن کاهو و از پشت میچسبیدم بهش ! یا شرت و سوتینشو (با خواست من البته) میذاشت تو حموم تا کیرمو بمالونم بهش و ازین کارای یواشکی (راستش حسی که بهم میگه اینه که شور و اشتیاق جوونیش گل کرده بود و دایی کصخلم فقط به فکر درامده و این کص طلا به تخمشه)
صبح همون روز دهم یا یازدهم ، اومد تو هال و دخترشم که پیش عمش (یعنی مادرم بود) و بهم علامت داد بیا اتاق و منم با روی باز رفتم اتاقم و بهم گفت فیلم میذاری ببینیم؟؟ خندیدم و یه فیلم گذاشتم و با بلوتوث هدفون کانکت کردم به سیستم و دادم بهش تا با صدا گوش کن
دوباره از همون روش دوتا پلیر استفاده کردم (البته احتمال ورود کسی صفر بود) فیلم کیفیت 1080 بود واقعا چیز اوکیی بود … خودش زد جلو فیلمو و موضوعشم سکس تو باشگاه بود و بازم به ما ربطی نداشت و دختره هم خیلی سفید نبود ولی خوشگل و گوشتی بود :/
مدل نشستنمون طوری بود که به تخت تکیه داده بودیم و نشسته ، فیلم میدیدیم ! بهش اشاره دادم هدفونو بردارع و بهش گفتم دمر میخوابی ببینی فیلمو؟؟ گفت کسی نیاد؟ گفتم میبینی که همه خوابن … (یادم نیست جملاتم دقیق چی بود ولی منظورمو اینطور رسوندم که کارمونو سریع میرسیم تموم میشه)
دمر خوابید و کون پهن و گنده‌ش حالا جلو چشمام بود با این لباسا : شلوار برمودای سیاه یا سرمه ای تنـــــگ (یه شلواریه بین شلوار و شلوارک) ، تیشرت فک کنم پلنگی آزاد
کنارش نشستم و دستمو بی مقدمه گذاشتم رو کصش از پشت و اونم پاهاشو باز کرد یه کم و با اشاره بهش گفتم ببند پاهاتو و بست
رفتم روی رونش نشستم و کش ضخیم شلوارشو کشیدم پایین تا زیر لپای کونش … جا خورد ولی گفتم خیالش راحت باشه حواسم هست
خدا نصیب عاشق کون گنده ها بکنه ♥ یه کون بزرگ و نرم با شرت آبی روشن که دور جای پاهاش هم کشه و رفته بود لای کونش ! دو دستی آروم شرتشو کشیدم پایین تا صدای کش شرتش در نیاد (سکوت محض بود خونه) شرتشم بردم پایین تا کصش معلوم شد … چوچول سرخش بازم خود نمایی کرد و خم شدم بخورمش ، تا صورتم خورد به کونش ، برگشت با لبخند نگام کرد (که یعنی ادامه بده) و منم کص گوشتیشو لیسیدم … با چوچول نسبتا بزرگش لب میگرفتم و دماغمو میمالیدم به سوراخ کونش و یه بوی عرق خفیف هم به مشام میرسید ولی اذیت نمیکرد
شلوار و شرتمو از یه پام دراورم دوتا زانوهامو دوطرفش گذاشتم و با توف ، با یه کم مالیدم کیرم به سوراخ کونش ، آروم کردم تو کصش … تنگ تر از دفعه ی قبل بود !خیلیم تنگ تر ولی خیسی کصش باعث راحتی کار شد ! مطمئن بودم زیر پنج دیقه آبم میاد (راستی اونایی که ۱۰-۱۵ دقیقه اورجینال و بدون دارو کون میکنن دیگه چه نوابغین :))) واقعا همین ۳-۴ دیقه هم برا ۵-۶ ماه بدون سکس بودن به نظر خودم عالیه) کیرم تقریبا دو سومش میرفت تو و به خاطر رونای تپلش ، تو اون پوزیشن نمیشد بیشتر بکنم تو … هنوزم یادمه دقیق که دستاشو آورد دو طرف کونش و بازش کرد و عضلات سوراخ کونشو باز و بسته میکرد … یعنی بزرگی کونش به خاطر این بود احتمالا التماس میکرد به داییم که از کون بکندش:)
منم مدل شنا(تمرین شنا نه ورزشش) روش قرار گرفتم و کیرمو صاف رو سوراخش گذاشتم … اصن عجیب بود ! کونشم تنگ تر از قبل بود و توف و آب کصشم تاثیر چندانی نداشتن ! ولی هرطور بود کردم توش تا سه چهارم
تصورش کنید موهای طلاییش (رنگ کرده بودااا) ریخته بودن پشتش و شلوار و شرت سکسیشم تا زیر کونش پایین و سکس با استرس و کون شدیدا بزرگ ناهید !!! حتی شیطون هم داشت یاد میگرفت چطوری مخ بندگان خدارو بزنه :)
یهو دیدم داره ناله های خفیف میکنه و چون هدفون گوششه ، خودش متوجه نیست o_O
زدم رو کونش که برگرده بهش بگم خفه شه ولی برنگشت و صداشو برد بالاتر !!! با عجله بهش فهموندم ساکت شه
همونطور که حدس میزدم ، پنج دیقه ای آبم اومد (دفه قبل انگار کیر توش نبود ولی این دفعه واقعا حس میکردم داره لذت میبره) و با جوراب دم دستم تمیز کردم سوراخ کونشو
شلوار و شرتشو کشیدم بالا و دقیق یادمه با انگشت فاکم ، بازم سوراخ کونشو فشار دادم و بیحال سرش رو بالش بود و فیلمم حتی نگاه نمیکرد و عکس العملیم رو این فشارم نداشت
دم گوشش گفتم عزیزم فیلم نمیبینی دیگه؟؟ جواب نداد ولی میدونستم بیداره و نا نداره جواب بده
جمعش کردم فیلمو و کمکش کردم بره رو تخت بخوابه !!
واقعا حس نابی بود و غرور خاصی داشت یه کص تقریبا سن بالای شوهر دار که شوهرش خر کیر هم باشه رو سیر کرده باشی ؛))

متشکرم که تا اینجا خوندید و اگر خوشتون بیاد ، آخرین سریشم مینویسم که البته اون با اینا کمی متفاوته :)
خوش حال شدم از خوندنت :*

نوشته: فـــــــــــربـــــــــــد


👍 9
👎 6
19996 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

683625
2018-04-24 06:07:01 +0430 +0430

خوب بود.لایک

1 ❤️

683658
2018-04-24 10:38:23 +0430 +0430

آخه چرا داستانها اینقدر آبکی شده ، رسم شربت داره کم کم از بین میره

0 ❤️

683686
2018-04-24 13:51:23 +0430 +0430

برو بمیر باو
بیناموس چطوری میشه مادرت خونه باشه بعد تو تو اتاق زنداییتو بکنی؟؟
گمشو بابا دیگه ننویس این چرت و پرتا رو انگل

0 ❤️

683712
2018-04-24 17:22:57 +0430 +0430
NA

خخخخ چی بگم اخه (dash) (dash)

0 ❤️