زهرا همکلاسی چادری من

1391/08/04

سلام اسم من محمده و داستانی رو که می خوام براتون تعریف کنم مربوط به پنج سال پیش میشه زمانی که من تازه دانشگاه قبول شده بودم. توی کلاس ما دختری بود که یه جورایی با بقیه دخترای کلاس فرق داشت. دختری که از همون روز اول که دیدمش همه جوره عاشقش شدم. اسمش زهرا بود و همانطور که گفتم واقعا با بقیه دخترا فرق داشت، یه دختره چادری، قد بلند و البته چیزی که با صورت خوشگلش زیباترش میکرد حالت خاص موهاش بود که از زیر چادر مثل یه کاکل بالا اومده بود وسکسیش میکرد، همیشه یه لبخند خاصی رو لباش بود، بر عکس بقیه دخترا دیر میمود دانشگاه و به محض اینکه کلاس تموم می شد میرفت. به نظر میومد نامزد داره آخه حلقه دستش میکرد. خلاصه ترم اول داشت تموم می شد و با وجود اینکه همه جوره تو کفش بودم فقط چند بار به صورت اتفاقی به هم سلام کرده بودیم، از بچه ها هم شنیده بودم که شوهر داره ،ظاهراً هیچ راهی نداشت که بتونم بهش نزدیک بشم و کم کم داشتم بی خیال میشدم. تا اینکه ترم دوم شروع شد و منم که دقیقه نودی بودم لحظه های آخر انتخاب واحد کرده بودم و مجبور شدم درس ریاضی رو با یه استادی بردارم که همه ازش فراری بودن اون هم ساعت چهار بعدازظهر. جلسه اول که رفتم کلاس فقط چندتا دانشجو سره کلاس بودن که البته هیچ کدوم آشنا نبودن فقط یه نفر که با فاصله از بقیه یه گوشه تشسته بود آشنا بود، بله زهرا.
رفتم جلو و بهش سلام کردم اون هم بر عکس ترم پیش به گرمی تحویلم گرفت ازش پرسیدم که چی شد شما هم این ساعت این در رو برداشتین اون هم کلی برام توضیح داد و حرف زد. از اون به بعد کل هفته رو به اون دوجلسه کلاس ریاضی و زهرا فکر می کردم، به بهونه حل تمرین می رفتم کنارش می نشستم و با هم حرف می زدیم ولی باورتون نمیشه ترم دوم هم داشت تموم می شد و من فقط ایمیل زهرا رو گرفته بودم اون هم واسه کارای درسی، همش با خودم فکر میکردم که زهرا دختر خیلی خوب و نجیب و باخانواده ایه و تازه شوهر داره و اگه بهش پیشنهاد دوستی بدم باهام برخورد بدی میکنه و دیگه باهام حرف هم نمیزنه حتی موقعی که تلفنش رو گرفتم تا مدتها جرات نداشتم بهش زنگ بزنم. تا اینکه یه روز بحث رو به خانواده هامون کشوندم و ازش پرسیدم که شما ازدواج کردین یا نه و اون خیلی راحت گفت که نه و همینجوری حلقه میندازه دستش فردای اون روز دلم رو زدم به دریا و بعد از اینکه دوساعتی توی دانشکده منتظرش موندم تا بیاد رفتم جلو و در حالی که نفسم داشت بند میومد بهش گفتم که ازش خوشم میاد و دوست دارم که بیشتر از اینا با هم آشنا شیم اون هم گفت که اهل این جور روابط نیست و باید روش فکر کنه. راستش زهرا هیچ وقت به پیشنهاد دوستی من جواب مثبت نداد ولی از اون به بعد هر هفته با هم میرفتیم پارک و با هم حرف می زدیم حتی تابستون که شد روابطمون بیشتر هم شد و با هم سینما و کافی شاپ هم میرفتیم من فقط یک قدم با تمام آرزوهام فاصله داشتم، بله در آوردن لباسای زهرا چیزی بود که در تمام اون یک سال بهش فکر میکردم تا اینکه یکی از دوستام که خونه خودشون شهرستان بود بهم گفت که تابستون کسی خونش نیست و میتونه کلید رو بهم بده. فردای روزی که کلید رو از دوستم گرفتم به زهرا زنگ زدم و ازش خواستم بیاد خونه اونم بعد از کلی من من کردن گفت باشه ببینم چی میشه.
من هم روزه قبل رفتم و خونه رو مرتب کردم، روزه بعد که با هم رفتیم توی خونه اولین بار بود که تونستم زهرا رو بدون چادر ببینم یه روسری قرمز خوشرنگ سرش کرده بود. روی مبل کنار هم نشستیم و یه ساعتی با هم حرف زدیم من میگفتم که اونو دوست دارم و عاشقشم و اون هم میگفت منو دوست داره و به نظرش من با بقیه پسرا فرق دارم. تا اینکه گفتم زهرا دوست دارم ببوسمت و همونطور که دستم دوره گردنش بود لبمو چسبوندم به لبش اون هم که دیگه حسابی حشری شده بود شروع کرد به لب گرفتن، وقتی به خودم اومدم دیدم زهرا رو خوابوندم رو زمین و خوابیدم روش و دارم ازش لب میگیرم نمیدونم کی دکمه های مانتوش رو باز کرده بودم، پستونای خوشگلش از زیر یه تیشرت آبی تنگ معلوم بود و من داشتم از روی تیشرتش سینه هاشو میمالوندم. یه کم که به خودم اومدم بهش گفتم بریم داخل اتاق روی تخت و زهرا رو بردم داخل اتاق خواب.روسریشو که در آورد دیوونم کرد موهای مشکی خوشگلشو پشت سرش جمع کرده بود چیزی که همیشه از زیر چادر جذابش میکرد مانتوشو که کامل درآوردم سینه های خوشگلش از زیر تیشرت زده بود بیرون ولی ترجیح دادم فعلا تیشرتو در نیارم خوابوندمش رو تخت و شروع کردم به لب گرفتن ازش و مالوندن سینه هاش وای باورم نمیشد زهرا اینقد حشری بشه پاهاشو آوردم بالا و شلوارشو درآوردم زیرش یه شرت توری سفید بود باورم نمیشد من به آرزوم رسیده باشم، لحظه ای که شلواره زهرا رو بعد از یکسال که فقط توی رویاهام بهش فکر میکردم درآوردم بهترین لحظه زندگیم بود لباسای خودمو به جز شرت درآوردم و خوابیدم روش پستوناشو از زیر تیشرت درآوردم یه سوتین سفید داشت دیگه نمیتونستم تحمل کنم کیرم داشت از جا در میومد سوتینشو در آوردم و حسابی سینه هاشو خوردم کیرم داشت لای پاهاش رو کسش بازی میکرد، دست کردم تو شرتش و حسابی کسشو که خیس شده بود مالوندم بهش گفتم دوست داری کیرمو بخوره اونم گفت از خداشه من نشستم و تکیه دادم به تخت و زهرا با حرص هر چه تمومتر کیرمو از شرتم درآورد و گذاشت دهنش کلی برام ساک زد بعد بهش گفتم زهرا دوست دارم کس نازتو بخورم اونوقت خوابوندمش و پاهاشو آوردم بالا فکر کنم ده دقیقه کسشو لیس میزدم دیگه تحمل نداشتم یه کم تف مالیدم توی سوراخ کونش کیرمو گذاشتم توش خیلی تنگ بود میدونستم خیلی دردش گرفته ولی صداش در نمیومد همش با صدای آروم التماسم میکرد که محمد آرومتر، دوست داشتم التماسم کنه آه آه کردنشو دوست داشتم نمیخواستم اون لحظات تموم بشه همش به روز اول دانشگا فکر میکردم به روزایی که واسه یه سلام کردن به زهرا تا صبح خوابم نمیبرد حالا من داشتم زهرا رو میکردم و اون با تمام وجود اسم منو صدا میکرد آخ حیف کم کمک داشت آبم میومد و همه چی تموم میشد کیرمو از تو کونش درآوردم رفتم بالای سرش و گذاشتم دهنش زهرا اونقدر مست شده بود که تا قطره آخره آبمو مکید بعدش هم تا یه ساعتی توی بغل هم بودیم راسش هنوز هم باورم نمیشه من اینکارو کردم.

نوشته: محمد


👍 1
👎 0
111440 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

340069
2012-10-25 23:16:21 +0330 +0330
NA

آخ جون

0 ❤️

340070
2012-10-25 23:21:15 +0330 +0330
NA

تبریک می گم.
=D> abdol tabeta

0 ❤️

340071
2012-10-25 23:26:36 +0330 +0330
NA

سلام parvaziدوست عزيز.
ممنون .عقدم سه بار خالي شد.دنيا رو بهم ميدادن اينقدرصفا نداشت.همش سوگلي ونازنين اول ميشدن.چشمام داشت ميتركيد.بعد يك عمر امروز احساس كردم،دنيا چقدر قشنگه!

0 ❤️

340072
2012-10-25 23:41:26 +0330 +0330
NA

استثنأ داستانت نگاه كردم،خب چه كاركنم؟بخندم؟گريه كنم؟
به يك چهارم نصف تخم چپم به كي دادي كه عقده شده برات كه كون دخترمردم بزاري التماس كنه تو خوشت بياد.دوست دخترمنم بهم مثبت نداد،اونم شيطون بود با چادر كيرش ازمن پنهون كرده بود جات خالي چشم بسته كسش ليس زدم ٢٠سانت كس زده بود بيرون،بيهوش شدم.خاستي بياد سراغت بگو. بشين روش فكركن ٢٠سانت باد نكرده!ليس بزني چه شود.

0 ❤️

340074
2012-10-26 00:17:16 +0330 +0330
NA

پرداخت خوبی داشت. شخصیت هاتو در حد لازم معرفی کردی. داستانت موجز بود و شاخ و برگ اضافی نداشت. قوی باش ادامه بده. از فرصت سانسور نشدن داستانت خوب استفاده کن و فقط به سکس نپرداز. آفرین

0 ❤️

340075
2012-10-26 03:40:10 +0330 +0330
NA

خدایا !! به کدامین گناه آخه ما باید این تخیلات فضایی رو بخونیم ؟
به مرده و زندت قسمت میدم بگو فازت چیه ؟
نکنه این هفته ؛ هفته ی …ن دادن بسیجه ؟
الان که نگاه میکنم سکس ها همه متمرکز شده سر چادری و مذهبی
« شرکت یادوری مناسبتهای هفتگی »

0 ❤️

340076
2012-10-26 05:50:23 +0330 +0330
NA

با یه نفر جواب بده . ادمین جواب بده . چرا نود درصد داستانا سوژه تکراری هستند . یه دانشجوی دختر که اولش با شخصیت و خجالتیه ولی بعدش چه اتفاقی میفته و چی میشه که اون دختر از جنده تمام عیار هم حرفه ای تر می شه . اونقدر نرفه ای ساک می زنه و اونقدر راحت کون می ده که انگار سالها تو این کار تجربه داشته. با با یکم رو این تخیلات خودتون بیشتر فکر کنین و سوژه های تکراری نیارید

0 ❤️

340077
2012-10-26 06:02:55 +0330 +0330

حس میکنم راست بود … ولی خداییش خیلی کیری نوشته بودی خودمونیم …

0 ❤️

340080
2012-10-26 12:37:13 +0330 +0330
NA

کـــــس شر…

0 ❤️

340081
2012-10-26 13:12:13 +0330 +0330
NA

خوب نمی خوام تو حالت بزنم ولی اینو تو سایت لوتی خوندم البته با کمی تغییر

0 ❤️

340083
2012-10-26 18:23:49 +0330 +0330
NA

کیرم دهنت کوس مغز شاشو دیگه ننویس

0 ❤️

340084
2012-10-26 19:49:41 +0330 +0330
NA

كيرم تو مغز پريودت
عوض كس نوشتن
يه نوار بهداشتي ببند به سرت. كسكش
الدنگ
كيري
داستان تكراري ننويس

0 ❤️

340085
2012-10-26 20:09:33 +0330 +0330
NA

ننویس دختره سبک مغز ارزو داشتی پسر بودی بدبخت حالشو ببر ولی ننویس

0 ❤️

340086
2012-10-27 10:41:19 +0330 +0330
NA

آرزو برجوانان عیب نیست!!!
از خیال تا واقعیت راهی نیست
بکوش قطعآ بهش میرسی.

0 ❤️

340087
2012-10-27 15:10:32 +0330 +0330
NA

من که نمیتونم باور کنم اولین باری که اونو بدون چادر ببینی دستتو گردنش بندازی و ببوسیش
:42:

0 ❤️

340088
2012-10-27 15:54:16 +0330 +0330
NA

یک تو یک سال دنبالش بودی بعد پرده برداریش نکردی خاک برسرت اونی که برات ساک میزد توهم که نگفتی خوب میزنه یا بد اون تشنه کیر بوده خوبم ساک میزنه کیرتم خوب رفت تو خوب جندست بعد نگید کوس گفت میلاد دیگه موقعه سکس ادم سینه میماله داغی بدن تعرف را جزب میکنه نه به روزهای دانشگاه فکر کنه حالا جون من نه جون دادا حقته بهت بگم جقی ولی نمیگم ولی نمیگم جقی تو هم نگو میلاد خواست بهت بگه جقی برو ولی مارو خر فرض نکن

0 ❤️

340089
2012-10-29 03:54:01 +0330 +0330
NA

کیر خو تو حلق جفتتون
دوستان شنیدید میگن چادر رو نبین چه زشته توشو ببین بهشته
این دوست ما به عمق چادر پی برده که از همون اولین دیدار تو نخه دختره بوده

0 ❤️

340090
2012-11-12 20:03:22 +0330 +0330
NA

اصولاًً كون كردن مقدار قابل توجهي كثافت كاري دارد و بنده شخصاً خانم وجيه و پاكيزه اي را در عمر سكسيم نديدم كه اجازه بده يك كيرِ كوني وارد كسش بشه چه برسه به اين كه با اشتها ميل كنه! آن چه در فيلمهاي پورنو ميبينيد لزوماً نبايد در گايش هاي روزمره اتفاق بيفتد و اهل تميز هم اين را به حساب ناكرده كُسي شما نميگذارند. لذت داستانهايي از اين دست به واقعي و ملموس بودنشان است نه شباهتشان به محصولات استوديوهاي شهوت گستر!

0 ❤️

340091
2014-06-23 14:59:49 +0430 +0430
NA

اخه کونی دانشگاهی سالمم مگه داریم سه سوته میخوابن اینکه خواب دیدن نداره
بدبخته کیری

0 ❤️