زود انزالی (۱)

1401/05/18

داستان سکسی من شامل دو بخشه که بخش اولی رو به ناچار می‌نویسم و از نوشتن تمام جزییات پرهیز می‌کنم تا برسم به بخش دوم داستان ،
،
اگه مست نبودم همون داخل باغ با دیدن این همه بدن سکسی خودمو خیس میکردم ،
دامادمون که حال خرابمو دیده بود همون سرشب منو برد خونمون و داخل خونه انداخت و برگشت ، از اونجایی که نای بالا رفتن از پله ها رو نداشتم رفتم اتاق خواب مامان و بابا و روی تختخواب دراز کشیدم و خوابم برد ،
دو ساعتی گذشته بود که با صدای گریه کسی بیدار شدم ،رفتم سمت پذیرایی که مامانم خاله نهال رو آورده بود خونه تا برخورد های سرد شوهرش رو از دلش دربیاره ، آخرین حرف خاله نهال این بود که دیدی چجوری جلوی کس و ناکس منو خُردم کرد؟!
مامانم با مدرک دیپلم تجربی که با خوندن چندتا کتاب روانشناسی و علوم سیاسی ادای روانپزشکا و روشنفکرا رو در میآورد گفت خواهر من ی کم مستقل باش چکار با اون مرتیکه داری ؟تو برای خودت زندگی کن ،
من که نمی‌دونستم قضیه از چه قراره مثل ارواح وسط حرفاشون پریدم و باعث ترسیدن دوتاشون شدم و با خوردن چندتا فوش و پس گردنی با کمک مامان پله ها رو به سمت اتاقم طی کردم و تا صبح تکون نخوردم ،
صبح که بیدار شدم متوجه جنب شدنم شدم و از شانس بد کون قمبل نهال که کف اتاق خوابیده بود با لباس خواب مامان قشنگ جلوی چشمم بود ، از حمام که برگشتم خاله نهال و مامان ناهید و بابام تدارکات صبحانه رو دیده بودن و همه مشغول خوردن بودم ،بعد از لباس پوشیدن منم صبحانه رو خوردم و یک ساعت بعد با اینکه جمعه بود بابام رفت بیرون و جلسه زنانه ناهید و نهال شروع شد من که حوصله دیدن هیچ زنی رو توی لباس خواب نداشتم همون آشپزخانه نشسته بودم و سرم توی کون خودم بود ،نهال سیگار کاپتان بلک رو روشن کرده بود ،
باز هوس فیلم سوپر دیدن کردم ولی با جذاب شدن بحث نهال و ناهید فال گوش ایستادم ،
نهال.چقدر بی‌اعتنایی ببینم چقدر خُرد بشم چقدر…
ناهید.عزیز دلم به خودت نگاه کن کارت شده سیگار پشت سیگار کشیدن ،کمتر خودت رو اذیت کن یا ترس از طلاقت رو کنار بزار یا تو هم مثل زنای دیگه فامیل ی مرد خوب انتخاب کن و با اون خوش بگذرون،
از توی آشپزخونه با شروع به صحبت کردن به بالای سرشون رفتم ،
+به نظر منم مامان درست میگه ببین توی همین خونه دقیقا پشت سرت مردی هست که میتونی کلی باهاش خوش بگذرونی ،
مامان شروع به خندیدن کرد و نهال پوزخندی زد و کام سنگینی از سیگارش گرفت و خم شد که خاکستر سیگارش رو بتکونه و سرش رو پایین انداخت ،مامانم گفت خیلی خوبه شوگر مامی شو و با ی پستونک دنبال پسرم بیوفت ،
+مامان من نوزده سالمه و همش شونزده سال از خاله کوچیکترم ،
با اخم مامان به اتاقم رفتم تا شغل شریف فیلم سوپر دیدنم رو دنبال کنم ،
شب با بی‌اعتنایی شوهر خالم نهال مجبور شد برگرده سر خونه و زندگیش ،
فردای اون روز در حالی که روی کاناپه دراز کشیده بودم بحث خاله نهال پیش اومده بود که با دست گذاشتن روی نقطه ضعف مامان حرف رابطه منو خاله رو پیش کشیدم ،
+مامان پس کجا رفت اون افکار لیبرالیسم و سوسیالیسمی که داشتی ؟ هم من احتیاج به این رابطه دارم هم خاله ،
(خودم هم معنیشون رو نمی‌دونستم ولی مامان می‌گفت که در مورد آزادی فردیه و خیلی خوشش از این افکار میومد)
مامان با ی نفس عمیق به خودش اعتماد به نفس داد و افکارش رو برد سر همون قضیه آزادی فردی و گفت اولاً که من مشکلی ندارم دوم هم اینکه بهتره با کسی که از خودت بزرگتره وارد رابطه نشی ،
+مامان چرا هنوز پسرت رو نمی‌شناسی ،من هیچ علاقه ای به همسنین خودم ندارم و عاشق خانم سن بالام ،
مامان که نه میتونست پا روی افکارش بزاره نه میتونست برای پسرش کُس کشی کنه گفت من مشکلی ندارم ولی خودت بهش بگو ،
+مامان تو فقط بهش بگو که قصدم جدیه ،
-باشه میگم ،
جگرم حال اومده بود که تونسته بودم این کار رو برای دل کیرم انجام بدم ،
ی مشکلی که بود زود انزالی من بود که با ی قرص تأخیری میتونستم برای سکس اول تا پنج دقیقه به تاخیر بندازمش و در سکس دوم تا بیست دقیقه سابقه سکس داشتم ،

هر روز هر ساعت به مامان تأکید می‌کردم که به نهال بگه و بلاخره ی هفته بعد که به خونه نهال رفته بود بهش گفته بود و نهال قبول نکرده بود ،
ی کم خودمو پر رو کردم و هر وقت می‌دیدمش بهش گوشزد می‌کردم که دوسش دارم ولی هر بار منو به کُسش می‌گرفت ،
یک روز که هفته ها از این قضیه گذشته بود مامانم برای گرفتن لباس مجلسی نهال منو خونشون فرستاد و قرار بود با اون لباس کلی از کتاب هایی رو که خونده بود رو پز بده و قرار بود من که مایه سرافکندگی خانواده هستم باهاشون نرم ،
توی مسیر خونه نهال همش دعا میکردم که لباس چسبون تنش نباشه یا اگه باشه لباس رو زود بهم بده تا ضایع نشم ،
همین که در خونه رو باز کرد قفل کردم روی بدنش ،ی تاپ و شلوارک پلنگی چسبون که همه چیزو زیرش میشه دید ، با سلام گفتنش به خودم اومدم و بهش دست دادم و وارد خونه شدم ،جلوم راه افتاد و باسنش رو نمایش داد قبل از اینکه دیر بشه سراغ لباس رو ازش گرفتم ،
با لبخندش گفت حالا بیا بشین و خودش نشست روی کاناپه و با دستش کنار خودش رو نشون داد،
نشستم کنارش و فقط سعی کردم عادی جلوه بدم ،
-چیه ازم ناراحتی ؟
+نه چرا باید ناراحت باشم ؟!
-آخه عجله داری برای رفتن ،
+آهان ،نه،آخه مامان گفت زود ببرمش شاید بخواد بده خشکشویی ،
-نه خیالت راحت احتیاج به خشکشویی نداره،
+خب خدارو شکر ،
-چیزی نمیخوای بخوری ؟
+نه مرسی ،
با خنده زیرکانه مخصوص خودش گفت حتی منو؟
دیگه داشتم روانی میشدم و سکوت کرده بودم ،
-ببین من اون روزا مشکلات زیادی داشتم و نمیتونستم درست تصمیم بگیرم ولی الان که فکر میکنم می‌تونیم رابطه خوبی داشته باشیم ،
با اون تیپ و قیافه و آرایش و حرکات دست صورت نمیتونستم جلوی ارضا شدنم رو بگیرم و باید مثل هر کس دیگه ای با لبخند به آغوشش برم ولی من که هر آن ممکن بود ارضا بشم نقش بازی کردم و با لبخند ساختگی نزدیک رفتم و بغلش کردم و مجبور شدم در حالی که نهال رسماً اعلام آمادگی کرده و بهم چسبیده بگم وای خاله نهال مرسی ،
باید لطفش رو حداقل با ی بوس تلافی میکردم و یک یا دو بوسه به صورتش زدم ،
میخواستم که جدا بشم و به بهانه لباس ها برم خونه و با کمر سفت برگردم ،نهال که با خواهرزادش تعارف نداشت صورتم رو گرفت و با گفتن قربونت برم و لباش رو روی لبام گذاشت ،من که میدونستم سه ثانیه تا ارضا شدنم مونده لباش رو با دل و جونم توی دهنم بردم و گذاشتم ی ارضای دلچسب رو داشته باشم و حدوداً ده الی پونزده ثانیه نذاشتم ازم جدا بشه تا چشمام از اون حالت خماری در بیان ،
نهال که شدت شهوتم رو دید بلند شد و با خوشحالی گفت پاشو بریم اتاق من ،
من که شورتی پر از منی داشتم با عذرخواهی گفتم باید برم دستشویی ،
داخل دستشویی شلوار و شورتم رو درآوردم و با قسمت تمیز شورتم خودمو تمیز کردم و بعد با آب شستم و شورتم رو توی سطل آشغال گذاشتم و شلوارم رو پوشیدم و اومدم بیرون ،
بوی سیگار نهال توی خونه پیچیده بود و داشت از توی اتاق منو صدا میزد ،
با ترس و استرس وارد اتاق شدم و چهره خندان به صورتم دوختم و رفتم پشت سرش و دراز کشیدم ،
سیگار رو خاموش کرد و برگشت دستی به سینم زد که صدای ی چیز پلاستیکی بین دستش و سینم اومد نگاه کردم و کاندوم رو دیدم که با خنده ای گفت ببینم چند مرده حلاجی آقا پسر ،
حیف بود از دست دادن چنین کُسی ،مشغول درآوردن لباس ها شدیم و کیر پر موی هفده سانتیم رو در معرض دیدش گذاشتم و اونم کاملاً لخت شد تا زحمتی برای من نداشته باشه ، با نگاه نکردن به عمق زیباییش سعی کردم خودمو کنترل کنم و بین پاهاش رفتم و با حواس پرتی سعی کردم قدری براش کُس تمیز شدش رو بخورم و در این فضا قرار گرفتن برای ارضا شدنم کافی بود ،با چند تا زبون زدن به ته کُسش سعی کردم به ارضا شدن نزدیکش کنم ،
فکری اومد سراغم که بعداً پشیمون شدم ،
بلند شدم و بین پاهاش نشستم و کاندوم رو روی کیرم کشیدم ، از شدت شهوت و نرمی کاندوم دستام به لرزه در اومد و فقط تونستم کاندوم رو روی کیرم بکشم و آب کیرم رو توی کاندوم خالی کنم ، در چند سانتیمتری کُس نهال نتونستم خودمو کنترل کنم و نهال داشت با چهره ناراحت نگاهم میکرد ،
نهال از زیرم کنار رفت و نشست ،
داشتم خودمو تمیز میکردم که ازم علتش رو پرسید ، با آرزوی اینکه دلش برام بسوزه و بزاره دوباره باهاش سکس کنم واقعیت رو بهش گفتم و از شورت خیسم داخل توالت براش گفتم، با چهره ناراحت از خونه خارج شدم ،
نهال رو از دست دادم ولی بذری برام کاشت تا بتونم داستان زیبای زندگیم رو داشته باشم ،

نوشته: مریض جنسی


👍 2
👎 21
50801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

889113
2022-08-09 01:27:51 +0430 +0430

اولیش چی بود که میخوای دومیش رو بنویسی؟

1 ❤️

889114
2022-08-09 01:32:03 +0430 +0430

چقد کسشر

0 ❤️

889125
2022-08-09 01:49:26 +0430 +0430

زیاد واقعی نبود

0 ❤️

889200
2022-08-09 09:43:08 +0430 +0430

بلانسبته خروس خیلی خروسی😐

0 ❤️

889318
2022-08-10 01:18:24 +0430 +0430

به خاله بگو بیاد پیش من مشکل تو حل میشه اونوفت

0 ❤️