زیبا ترین های من

1397/11/23

سلام اولین چیزی که میگم یه جوابی به اونایی میدم که اومدن و زیر داستان قبلی من که مربوط به تولدم بود چرت و پرت گفتن بحثی که مطرحه اینه 1: بعله سه چهار نفرم اومدن حتی بعضیا دیدن ولی از اونجایی که زیاد معلوم نبود دوستپسرم که جلوم بود حالتی بود که انگار یه نفر وایساده ولی من جلوش بودم شاید فقط مچ پام با بوتام معلوم بود و دومین بحث : باید یاد بگیرین به فانتزی های بقیه احترام بذارین اگه میگین چندشه و خوشتون نمیاد نخونید همون طور که میگین مجبوری بنویسی شماام مجبور نیستین نظر بدین من اینجوری وختی یه نفرو دوس دارم هر چی که ماله بدنه اونه رو دوس دارم حالا چه اب دهنش چه هر چی بهر حال بیشتر از این نمیگم هر کی فهم داشته باشه میفهمه

دقیقا سه هفته بعد از اون شب پنجش شنبه رفتیم همون کافه همو میبوسیدیم و فقط دو نفر تو کافه بودن واقعا حرف میزدیم تو چشماش که نگا میکردم کمرم تیر میکشید حرف میزد در کافه باز شد یه پسر بچه که چند وخت یبار میود فال میفروخت اومد تو چون دفه قبل من نیت کرده بودم اون نیت کرد فال و باز کرد همیشه میگشتم مثه همیشه ببینم اسمم تو فال هست که دیدم اسم خود فال به اسم منه فال خیلی عاشقانه بود هنوزم دارمش من بغلش کردم واقعا اون بوی تیشرتش که بوی بدن خودشو میداد هی میخاست یچیزی بگه ولی نمیگفت
گفتم عزیزم چرا دست دست میکنی بگو دیگه گفت که آره مامانم رفته پیش مامانش تو شهرستان باباش راننده ماسین سنگین بود میخاست بار ببره گفت قرار بوده تا ساعت چهار بره حتما تا الان رفته گفتم خب گفتش که آره اگه بخای بریم اونجا یکم فک کردم برامم سخت نبود قبول کردم اسنپ گرفتیم رفتیم اول خودش رفت ببینه باباش نیست که اومد تو پارکینگ گفت نیست یه دویصت شیش تو پارکینگ بود هولم داد رو اون خوابیده شدم خیلی سریع شروع کرد و منو بوسید یهبوسه خیس و پر سر و صدا بود هولش دادم عقب گفتم کیهان جان اگه یکی ببینه خیلی برای مامان بابات بد میشه خونرو که ازمون نگرفتن نیشخند زد با کیفم زدم پشتش گفتم منظورم اینه خونرو برای صحبت کردن ازمون نگرفتن از پله ها رفتیم بالا تو پله ها گفت تو اول برو تا طبقه چهارم به باسنم چنگ مینداخت در خونرو باز کرد رفتیم تو خونرو از نظر گذروندم روی مبل نشست گفتم که چایی کجاس چایی دم کردم و نشستم ولی چه فایده چاییا سرد شدن چون هیچوخت خورده نشدن یه چیزی تو اینستا دیدیم که زدم زیر خنده زیر نگاهش آب شدم همون طوری که میخندیدم بهش نگا کردم که داره به دندونامو لبام نگا میکنه دستمو کشید پرت شدم جلو تر دستشو دور کمرم حلقه کرد و به خودش چسبوند چند لحظه چیزی نگفت دیدم جو سنگینه اومدم چیزی بگم گفتم اممم چیزه ولی با لباش خفه شدم خیلی سریع تر از اون چیزی که فک کردم زبونش وارد دهنم شد لبامو دور لبش جمع کردمو با زبونم دندوناشو شمردم دلم میخاست از تو دهنش برم تو بدنش و تا ابد همونجا بمونم ازش جدا شدم و دویدم اونم دمبالم دم دیوار گیرم انداخت تو چشماش نگا کردم و گفتم ولم کن ولی این ولم کن شبیه صد تا ولم نکن بود هولم داد سمت اتاق پرتم کرد رو تخت همون طوری که همیشه میگفت دلم میخاد پرتت کنم رو تخت لباسی دگه مانع نباشه بینمون شروع کرد به بوسیدنم واقعا لباش معجزه میکرد خواستم که تیشرتمو در بیارم گفتش که نه خودم در میارم درش آورد و من با لباس زیر براق یشمیم جلوش بودم انگشتاش اروم کل بدنمو لمس کرد دستشو برد پشتمو بازش کرد بازم یه حس خجالت بدنمو پر کرد لبشو روی شونمو گذاشت روی ترقوه ها بالای سینم و بعد یه گاز محکم از روی سینم گرفت که باعث شد یه جیغاروم بکشم ولی این از روی لذت نبود از روی درد بود وقتی نوک سینمو گذاشت تو دهنش یه نفس عمیق کشیدم که باعث شد به اون یکی چنگ بندازه خم شدم روی گوشش که رو به روی دهنم بود بزور بدبختی زبونمو به گوشش رسوندم همین باعث شد فشار دندوناش روی نوک سینم زیاد بشه و بعدش رفت سراغ اون یکی و بعد کم کم روی شکمم و بعد کشاله رونمو گاز گرفت دستشو انداخت دور شرتمو اروم اروم میکشیدش پایین میخاست دیوونم کنه دیگه اخرش تحمل خودش تموم شد و کشیدش پایین روشو بوسید که باعث شد یکم خجالتی بشم چشمامو بستم زبونشو کشید روی چوچولم انگار میخاست چشمام سیاهی بره ستاره میدیدم لبه های کسمو گرفت و باز کرد از دو طرف زبونشو اروم روی سوراخ چرخوند این حرکتش ک یادم نمیره بعد اومد روی چوچولم و کص من که خیس خیس بود انگشتشو گذاشت روی سوراخم مالید و تند تند چوچولمو میک میزد و لیس میزد چشمامو بستم و سرمو کوبوندم روی بالش متوقف شد گفت بهم نگا کن بهش نگا کردم منو میک میزد و خیسمو خیس تر میکرد از پایین مستقیم به چشمام نگاه میکرد آبم میکرد بانگاه به موهاشو رو تختی چنگ مینداختم صدام در اومده بود نفسامم نا منظم بود انگشتشو گذاشت روی سوراخ کونمو یکم فشار داد ایندفه از دفه قبل دردش کمتر بود ولی هموروییدم باعث درد زیادم بود انگشتش رفت تو دستمو کشید و بلندم کرد هلم داد سمت دیوار لپمو چسبوندم به سردی دیوار خودش خم شد یه پامو داد بالا یعنی خودم با دست گرفتم اما درست تعادل نداشتم زبونشو رو کصم میچرخوند و گاهی با دندون چوچولمو فشار میداد که من ناله های خفیف میکردم ولی حالا دیگه نوبت من بود پامو آوردم پایین دستشو گرفتم بلندش کردم و خودم جلوی پاش زانو زدم و کیرش که هنوز تو شلوارش بود و معلوم بود که شرتش چقد براش تنگ شده کمربندشو باز کردم و بعد شلوار و کشیدم پایین باکسر لعنتیه سورمه ایشو برای تلافی اروم اروم در اوردم و بعد نوکشو جلوی دهنم گذاشتم لبامو باز کردم اما هیچ کاری نکردم واسه اینکه یکم عصبی شده بود نوک کیرشو مالید روی دندونامو لباموبا زبونم خودمو لبامو دور سرش حلقه کردم و زبونمو چرخوندم دورش ناله مردونه ای کرد و خودش انگار که نتونه رو پاش وایسه پرت شد رو تخت و منم از سرش تا روی تخماشو لیس زدم و به هر بدبختی تا اخر جاش دادم تو دهنم بزرگ و قرمز توی دهنم کمر میزد حس خفگی و حس خوب یه پارادوکس بوجود اومده بود سرمو فشار داد بعدش بلندم کرد رو زانو هام روی تخت چهار دست و پا شدم روی سوراخمو لیس زد و خیس کرد سر کیرشو گذاشت روش و فشار داد با سختی رفت تو و بازم چشمم بخاطر دردش اشکی شد کصمو میمالید که دردم کمتر شه خیلی سعی کردم خودمو نکشم کنار تا ناراحت نشه لبامو محکم گاز میگرفتم و اون که داشت لحطه به لحظه کیرشو بیشتر فرو میبرد توی سوراخم چشماش نیمه باز بود موهاش به گردنش چسبیده بود جذاب تر از همیشه پشت گردنمو میبوسید توی کونم نگه داشت تا جا باز کنه بعدش کمر زدنشو شروع کرد و گریه میکردم بر نگشتم سمتش تا ببینه و لذتش از بین بره توی کصم یچیزی ترکید با چشمای اشکی از لذت ستاره دیدم لرزیدم ارضا شدم بخاطر زخما هیچ لذتی نمیلردم فقط درد بود اه و نالم شبیه جیغ بود با صدای نازک و ضعیفم کمر زدنشو تند کرد و آب داغش و ریخت توی کونم نفس عمیق کشید و لرزید و افتاد رو کمرم کیرشو از توی سوراخ پاره و داغونم اورد بیرون آبش از توی سوراخم لیز خورد به سختش بلند شدمو کیرشو یکم ساک زدم کوچیک شد و خوابید چشماشو بست و اون بوی دفه قبل و میداد و من گریه میکردم همردرد داشتم و هم حس عجیبی ساعت و نگا کردم ساعت هشت بود من باید هشت و نیم خونه میبودم انگشتش سوراخمو میمالید حس خلع بهم دست میداد کم کم اروم شدم سرشو بلند کرد و دید چشمام اشکیه منو به خودش چسبوندو روی کبودی های گردنمو بوسید و بعدم معذرت خواست بهش گفتم خیلی لذت بخش و درد ناک بود بلندم کرد از روی پیشونیم تا روی پامو بوسید ازش خواستم که زودتر برم منو محکم بغل کرد دیگه نتونستم تحمل کنم منم بغلش کردم به سخی راه رفتم شرت ولباسمو پوشیدم بهم تمام مدت نگا میکرد شلوارک از کنار تخت برداشت پاش کرد و واسم اسنپ گرفت به سخت از پله ها رفتم پایین و یکی از درد ناک ترین و بهترین خاطره ها شد از بهترین هایم.

نوشته: سارا


👍 0
👎 8
21486 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

747647
2019-02-12 22:14:30 +0330 +0330

حتما خالی بسته بودی که اومدن کامنت گذاشتن
ظرفیت نداری داستان دروغ نذار
اگر هم ظرفیت داری بچه های شهوانی از خجالتت در میان
با نظرات شون

0 ❤️

747658
2019-02-12 22:33:44 +0330 +0330

همونقدری که الکسیس پاکدامنه داستان تو هم به همون اندازه واقعیه!! کاملا مشخصه یه پسر جرقی این کصتان رو بلغور کرده. حالا منم میگم کصشعر نوشتی و داستانت دروغه و به تخمم نیست که اول داستان گفتی: (خواستید نخونید و کامنت نزارید و بی جنبه این). الان من خوندم و کامنت هم گذاشتم و خیلی واضح گفتم کص تلاوت کردی!! کجامو میتونی بخوری حالا؟؟!

0 ❤️

747692
2019-02-13 05:40:31 +0330 +0330

ریدی با این نگارشت (dash)

0 ❤️

747741
2019-02-13 13:11:25 +0330 +0330
NA

اولا کیر یک یک پسرای شهوانی به کونت با این سوادت(دویصتوشش)؟؟ دوما تو یک آدم عقده ای سادیسمی زشتی که میای اینجا از عقده هات میگی سوما تو گوه میخوری میای اینجا از فانتزی هات میگی. فانتزی میخای بیا خودت برات درست میکنم عقده ای پول نداره زشت کریه

0 ❤️

747768
2019-02-13 16:54:02 +0330 +0330

برا این ک گفتی کامنت نذاری کامنت میذارم.بعدشم کاندوم چی پس؟اینهمه عموکاندومی میگع باز گوش نده هرچن تو ذهنت بود اینا ولی کیرمم نمیتونی بخوری

0 ❤️

748150
2019-02-15 06:48:38 +0330 +0330

چه اسنپی شده ها…

0 ❤️